خاطره ای از پنجاه و هفت سال پیش
چند روز بعد بر حسب تصادف به ديدن دوستي كه در ميدان بهارستان كتابفروشي داشت رفتم. او كتابي را كه از منزل دكتر مصدق به غارت رفته بود و مرد ناشناسي آن را به او فروخته بود به من داد و از من خواست تا آن را به دكتر مصدق برگردانم . من با مرحوم دكتر غلامحسين مصدق که مديريت بيمارستان نجميه را بر عهده داشت ديدن كردم و كتاب را به