چرا مولوی از شعر بیزار است؟
مولوی شعر را «دونتر متاعها» مي نامد. ميگويد: «آخر آدمي بنگرد که خلق را در فلان شهر چه کالا مي بايد و چه کالا را خريدارند [تا] آن خرد و آن فروشد، اگر چه دون تر متاعها باشد». اين يعني شعر را براي مشتريان شعر مي گفته است که : «کان شکر بي حد است. اين مقدار که در کاغذ پاره ميبيني، به قدر سيمي[=سکهای]ست که پيش آوردهاي. کان شکر در کاغذ تو نيست. به قدر سيم و خواستن تو به تو دادهاند.»