عهد الهی- متن فرمایشات حضرت آقای محبوب علیشاه در عاشورای سال 1414
حاشا و كلّا كه لحظهاى تو را تنها بگذارم. هرگز از تو جدا نخواهم شد تا زمانى كه نفس داشته باشم، تا زمانى كه خون در رگهاى من باشد. حضرت به او دعا فرمودند. در اين هنگام آنهايى كه خلاصه ايمان بودند، ماندند. ماندنىها ماندند و رفتنىها رفتند. آنهايى كه متعهّد به بيعت ايمانى خويش بودند، آنهايى كه عبادت خدا را بهدليل لقاء او مىكردند، عاشقان و آزادگان ماندند. در اين هنگام حضرت در بين دو انگشت وَلَوى خود مقامات آنها را نشان دادند كه قَلبُ المؤمِن بَين اِصبعى الرحمن(51). اينها در بين دو انگشت حضرت مقامات خودشان را در آن مرتبه بهشت كه جنت لقاى حق بود، ديدند. لذا شور و شوق و وجد ديگرى براى جنگ پيدا كردند. در اينجا بحث بين اصحاب و اهل بيت پيش آمد. اهل بيت مىگفتند كه اوّل ما بايد بهميدان برويم. صحابه ادب مىكردند و مىگفتند كه خير، تا ما جان در بدن داريم، بايد از شما حفاظت كنيم. اين بحث ادامه داشت تا اينكه صبح عاشورا شد. صبح عاشورا بالاخره تصميم بر اين گرفته شد كه اوّل صحابه بروند.