شیوه های قانونی دفاع علیه تهاجم متحجرین (قسمت دوم)
 درموارد عدیده ای مشاهده شده که دراویش به صورت تلفنی از سوی مأمورین اطلاعات و پرسنل نیروی انتظامی دعوت به حضور می شوند . این اقدام مأمورین وجاهت قانونی ندارد چراکه تعقیب اشخاص و احضار و انجام تحقیقات و بازجویی از آنها مختص مقام قضایی است . برای احضار اشخاص به عنوان متهم ، به استناد ماده 113 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری ، ضوابطی لازم الرعایه است از جمله اینکه  احضار باید کتبی به وسیله فرم مخصوص که حاوی اسم ، شهرت ، تاریخ و ساعت و علت احضار و محل حضور ( نشانی دقیق ) و نتیجه عدم حضور باشد ، انجام گیرد . احضاریه در دونسخه تنظیم می شود که یک نسخه آن را متهم دریافت می کند و در نسخه دوم شخص مخاطب وصول آن را امضاء و به مأمور احضار رد می کند . بنابراین هیچ یک از ارگانهای اطلاعاتی و انتظامی حق احضار اشخاص را چه به صورت کتبی و چه به صورت تلفنی ندارند و فقط مقامات
درموارد عدیده ای مشاهده شده که دراویش به صورت تلفنی از سوی مأمورین اطلاعات و پرسنل نیروی انتظامی دعوت به حضور می شوند . این اقدام مأمورین وجاهت قانونی ندارد چراکه تعقیب اشخاص و احضار و انجام تحقیقات و بازجویی از آنها مختص مقام قضایی است . برای احضار اشخاص به عنوان متهم ، به استناد ماده 113 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری ، ضوابطی لازم الرعایه است از جمله اینکه  احضار باید کتبی به وسیله فرم مخصوص که حاوی اسم ، شهرت ، تاریخ و ساعت و علت احضار و محل حضور ( نشانی دقیق ) و نتیجه عدم حضور باشد ، انجام گیرد . احضاریه در دونسخه تنظیم می شود که یک نسخه آن را متهم دریافت می کند و در نسخه دوم شخص مخاطب وصول آن را امضاء و به مأمور احضار رد می کند . بنابراین هیچ یک از ارگانهای اطلاعاتی و انتظامی حق احضار اشخاص را چه به صورت کتبی و چه به صورت تلفنی ندارند و فقط مقامات  
 
								 زیرا ورود تصوف اسلامی در حوزه فهم ادبی حداقل باعث شد تحت عنوان ادبیات و متون ادبی این متون از حملات مخالفت های اهل ظاهر تا حدی مصون بماند. ولی ایراد این است که اگر عرفان را صرف ادبیات بدانیم آن را منحصر به قالبی کرده ایم که در آن نمی گنجد. آن گاه از تفکر و حکمت عرفانی غافل می شویم و تصور می کنیم که عرفان عیناً همان ادبیات عرفانی است. معمولاً نتیجه ای که گرفته می شود این است که افول ادبیات عرفانی فارسی که معمولا اوج آن را جامی می دانند، عین افول عرفان است. گویی که بعد از جامی عارفی نیست.
زیرا ورود تصوف اسلامی در حوزه فهم ادبی حداقل باعث شد تحت عنوان ادبیات و متون ادبی این متون از حملات مخالفت های اهل ظاهر تا حدی مصون بماند. ولی ایراد این است که اگر عرفان را صرف ادبیات بدانیم آن را منحصر به قالبی کرده ایم که در آن نمی گنجد. آن گاه از تفکر و حکمت عرفانی غافل می شویم و تصور می کنیم که عرفان عیناً همان ادبیات عرفانی است. معمولاً نتیجه ای که گرفته می شود این است که افول ادبیات عرفانی فارسی که معمولا اوج آن را جامی می دانند، عین افول عرفان است. گویی که بعد از جامی عارفی نیست.  به طوري  كه اگر تمام عالم- از عرش تا فرش- لحظه اي از ياد خدا غافل شود ولي اين عبد به ياد خدا باشد او از طريق اين ذكر جاي كل عالم را مي گيرد و عالم از طريق او حفظ مي شود (از هم نمي پاشد). اما اگر عبد از ذكر خدا غافل شود عالم نمي تواند جاي او را در ذكر بگيرد. آن بخش از عالم كه خالي از انسان ذاكر است نابود مي شود و پيامبر(ص) فرمود: قيامت برپا نمي شود مادام كه در زمين كسي باشد كه بگويد الله، الله.
به طوري  كه اگر تمام عالم- از عرش تا فرش- لحظه اي از ياد خدا غافل شود ولي اين عبد به ياد خدا باشد او از طريق اين ذكر جاي كل عالم را مي گيرد و عالم از طريق او حفظ مي شود (از هم نمي پاشد). اما اگر عبد از ذكر خدا غافل شود عالم نمي تواند جاي او را در ذكر بگيرد. آن بخش از عالم كه خالي از انسان ذاكر است نابود مي شود و پيامبر(ص) فرمود: قيامت برپا نمي شود مادام كه در زمين كسي باشد كه بگويد الله، الله. 