«زندانی در ایران؛ بیحرمت و فاقد حقوق»
من مقدمتاً از سال ۱۳۶۵ اعتقاد پیدا کردم که چون دادگستری گرفتار پنج بحران بسیار بزرگ شده است، هیچ کس قادر به اصلاح دادگستری نیست: یکی بحران سیاسیشدن بود که توسط آیتالله بهشتی انجام شد، بحران طرد نیروهای متخصص بود که توسط اردبیلی انجام شد، بحران جذب نیروهای امنیتی بهعنوان قاضی بود که توسط یزدی انجام شد و بحران مدیریتی که هر کس در رأس قوه قضاییه قرار گرفت، حتا الفبای حقوق را هم نمیدانست و از دادگستری هیچ اطلاعی نداشت و بالاخره بحران تقیننی بود که کار به جایی رسید که مردم امنیت قضایی خودشان را در کشور از دست دادند. فاجعه در اینجاست. این ۵ بحران نشان میدهند که مشکل ساختاری است در قوه قضاییه و هیچ کس و هیچ راه حل اصلاحی واقعاً نمیتواند دادگستری را در مسیر صحیح قرار بدهد.
شرایط جسمی آقایان در داخل زندانها ظاهرا خیلی خوب نیست. یکی دو مورد هم مطرح شده، مانند عمل جراحی آقای نبوی که عمل سختی هم بوده است. تا کنون ممنوعالملاقات نیز بودهاند. آقای میردامادی هم چند روزی بستری بوده و همسرش بعد از بیرون آمدن از بیمارستان، ملاقاتی با ایشان داشته است. یک سری مشکلات قبلی بوده است و مسائلی هم در زندان برایشان به وجود آمده است.
علاوه بر 6 روزنامه مستقلي كه در تابستان امسال توقيف و موجب بيكاري دهها روزنامه نگار شد، تعداد زيادي از اهالی خانواده روزنامه نگاران و عرصه خبر هم اكنون در بند هستند. افرادي چون عیسی سحرخیز، محمد عطریانفر، احمد زیدآبادی، سعید لیلاز، محمد قوچانی، کیوان صمیمی، بهمن احمدی امویی، هنگامه شهيدي، مازیار بهاری، فريبا پژوه، مسعود باستانی و عده بسياري ديگر از روزنامه نگاران. از وضعيت برخي از آنها همچون شهيدي خبري در دست نيست و در خصوص برخي ها همچون زيدآبادي و باستاني اخباري مبني بر شكنجه منتشر شده است.
أقوی دليل، وقوع شیء است. تمام همت حضرت آيه الله سيد علیمحمّد دستغيب اين بوده و هست که روشن کنند انحرافات بعد از انتخابات(۸۸/۳/۲۲) از ناحيه تخلف از دستور حضرت امام امت(رحمهالله) میباشد که فرمودند: نيروهای نظامی و شبه نظامی نبايد در سياست دخالت کنند، که بحمدالله از طريق همان طايفه ثابت شده است.
آنچه میتوان از نگاه دولت و جریان حاکم کنونی نسبت به مطبوعات و رسانهها برداشت کرد − به خصوص که دیروز آقای احمدینژاد در سخنرانی خود نگاهش را نسبت به مطبوعات ارائه داد− این است که این جریان به تنوع مطبوعات، به معنای دقیق کلمه یعنی این که همهی گروههای سیاسی با گرایشهای مختلف امکان داشتن نشریهی خاص خود را داشته باشند اعتقاد ندارد.
وقتی جریان های گوناگون سیاسی حذف شوند، جامعه دچار عدم تعادل می شود. شاید بتوان یک گروه سیاسی را با زور منحل یا محدود کرد، اما فکر و اندیشه را که نمی توانند حذف کنند. جناح راست می تواند و کاملاً هم محتمل است که دیدگاه های خود را تعدیل کند و ضرورت تغییرات اصلاح طلبانه را بپذیرد. اما نمی تواند جناح و جریان اصلاح طلب را از بین ببرد و نقش آن را ایفا کند، یعنی خود بشود اصلاح طلب یا اپوزیسیون. چنین چیزی امکان پذیر نیست. اگر هم تلاش کند، حتی اگر صادقانه هم باشد، نه این خواهد بود و نه آن
كتاب «نگرشي به مشرب باطني اسلام و آيين دائو» تعدادي از نخستين مقالات گنون درباره تصوف را در بر دارد. جملات فوق نيز از مقاله «مشرب باطني» اسلام انتخاب شده است كه مؤلف در آن ميكوشد ويژگيهاي بنيادين تصوف يعني شريعت، طريقت و حقيقت را وصف كند. گنون در اين كتاب «با وضوح تركيبي معمول خويش به توصيف معناي توحيد و فقر ميپردازد و چند نمونه از علوم سنتي، مثل فرشتهشناسي، الفباي عربي، كفشناسي و علمالحروف را معرفي ميكند.
حافظ تنها نیست فردوسی ، سهروردی، ابن سینا، خواجه نصیر هم بیانگر پژواک هویت ایرانی هستند. اما حافظ را در دوره انحطاط می بینیم فردوسی را در دوره طلایی می بینیم .