جلسه شورای تأمین کرج پیرامون حسینیه دراویش گنابادی
براساس گزارشهای رسیده ، با تشکیل جلسه شورای تأمین کرج در سه روز متوالی از تاریخ شنبه 21/10/87 تا روز دوشنبه 23/10/87 با حضور فرماندار ، شهردار و کلیه مسؤولان ادارات این شهرستان و تنی چند از مقامات امنیتی اعزامی از تهران ، موضوع حسینیه دراویش نعمت اللهی گنابادی در دستور کار قرار گرفت . طبق گزارشهای رسیده از جلسه شورای تأمین ، رقابتها و چالشها میان صاحبان قدرت در حاکمیت سیاسی ایران در اجرای حکم تخریب حسینیه کرج و یا عدم اجرای آن، نقش بارز و تعیین کننده ای به خود گرفته است
يكي از مواردي كه مخالفان تصوف به عنوان بدعت صوفيه از آن ياد مي كنند، مسئلۀ پشمينه پوشي صوفيه درمقاطعي ازتاريخ است. مشهور آن است که واژۀ صوفي مشتق ازريشۀ صوف(پشم)بوده وصوفيه به همين دليل به اين نام مشهور شده اند. در این مقاله ابتدا سعی می شود با بررسی روايات اهل بيت عصمت و طهارت(ع) اين مسئله روشن شود كه آيا صوفيه عمل بر اساس بدعت كرده اند و يا مخالفان صوفیه بدون بررسي اصولي و روشمند آيات و روايات و تاريخ اسلام،چنين آراي سستي را عليه تصوف صادر مي كنند؟ و در ادامه به این سؤال پاسخ خواهیم گفت که آيا مي توان از پشمينه پوشي به عنوان يكي از حلقه هاي اتصال صوفيه به اهل بيت(ع) ياد كرد؟
ساعت 12 ظهر روز چهارشنبه 25دیماه 1387، جمشید لک از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی در شهرستان دورود از سوی دادگستری این شهرستان تهدید شد .
به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور ازگراش لارستان ، فرمانداری گراش چندی قبل آقای اکرم باشی نژاد ازدراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی،شاغل در شهرداری این شهرستان را احضارو پس از چند ساعت بازجویی با تهدیدو ارعاب از وی می خواهند که در مجالس درویشی شرکت ننماید.
سایت مجذوبان نور سالروز اعتلای فقر و درویشی ،مقاومت غیورانه و دلیرانه صوفیان صفوت نشان در مقابل مرتجعین و مقدس مآبان متحجر را به ساحت مقدس امام عصر عجل الله تعالی فرجه و قطب زمان حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه ( ارواحنا فداه ) و شیخ جلیل القدر سلسله جناب آقای حاج سید احمد شریعت ( درویش فیض علی ) و تمامی ارادتمندان ولایت مرتضوی تبریک و تهنیت عرض می دارد واز خدای منان استدام ایام عزت و سرفرازی درویشی و تشیع را مسئلت می نماید .
حاشا و كلّا كه لحظهاى تو را تنها بگذارم. هرگز از تو جدا نخواهم شد تا زمانى كه نفس داشته باشم، تا زمانى كه خون در رگهاى من باشد. حضرت به او دعا فرمودند. در اين هنگام آنهايى كه خلاصه ايمان بودند، ماندند. ماندنىها ماندند و رفتنىها رفتند. آنهايى كه متعهّد به بيعت ايمانى خويش بودند، آنهايى كه عبادت خدا را بهدليل لقاء او مىكردند، عاشقان و آزادگان ماندند. در اين هنگام حضرت در بين دو انگشت وَلَوى خود مقامات آنها را نشان دادند كه قَلبُ المؤمِن بَين اِصبعى الرحمن(51). اينها در بين دو انگشت حضرت مقامات خودشان را در آن مرتبه بهشت كه جنت لقاى حق بود، ديدند. لذا شور و شوق و وجد ديگرى براى جنگ پيدا كردند. در اينجا بحث بين اصحاب و اهل بيت پيش آمد. اهل بيت مىگفتند كه اوّل ما بايد بهميدان برويم. صحابه ادب مىكردند و مىگفتند كه خير، تا ما جان در بدن داريم، بايد از شما حفاظت كنيم. اين بحث ادامه داشت تا اينكه صبح عاشورا شد. صبح عاشورا بالاخره تصميم بر اين گرفته شد كه اوّل صحابه بروند.