خلق را تقليدشان بر باد داد…
در فلسفه و برخي مكاتب تصوف، ضروري است كه اشخاص، خود به درك امور بپردازند، هر چند كه براي دانايان روشن است كه عامه مردم پيشرفت زيادي در آن عرصه نخواهند داشت. انتقاد رومي و متصوفه از فيلسوفان، نه بدان خاطر است كه آنان با جهانبيني فيلسوفان مخالف بودهاند؛ بلكه از آن روست كه از نظر آنان فيلسوفان در بازيهاي ذهني و تكيه بر جزئيات بياهميت تباه ميشدند. صوفي فيلسوفاني را كه در اين بازي نقش ميآفرينند داناي مقلد ميداند. آنان در دام و دامن تقليد افتاده بودند؛ حال آنكه غايت شناخت، رسيدن به «تحقيق» بود.