رد پای عرفان و تصوف در تمثیل «دو مار» ادبیات مانوی و ادبیات کلاسیک ایرانی
یکی از مهمترین مضامین مشترک در آثار عرفا و صوفیان، مضمون فنا شدن و ترک تعلقات دنیویی است که در جهت سیر و سلوک و متصف شدن به صفات الهی بوده است. ردپای این مضمون را که گاهی در قالب حکایات تمثیلی عرفانی در ادبیات کلاسیک ایران ساخته و پرداخته شده است، در ادبیات مانوی و از جمله حکایت دو مار نیز میتوان دید. جدا شدن دم مار از بدن او در تمثیل عرفانی ادبیات مانوی مانند مرگ ارادی ماهی، در حکایت تمثیلی عرفانی داستان سه ماهی در مثنوی معنوی، مرگ پیش از مرگ طوطی در حکایت تمثیلی داستان طوطی و بازرگان در کلیله و دمنه نشان میدهد که تا زمانی که وجود انسان از خودی و از تعلق به نفس و عالم حس خالی نشود و آنچه را که موجب حرمان او از عشق و وصال حق است، نفی نکند، به مرتبه تعالی و اوج دنیای عارفان نمیرسد. آتش شدن، سوختن، به خاکستر تبدیل شدن و به کمال رسیدن آدمی از دیدگاه عطار و ترک تعلق و رها شدن از قید و بند دنیای مادی از دیدگاه حافظ نیز مؤید همین نکته است.