زنان عابد
حکايت: «[حسن بصري] دو هفته يک بار مجلس گفتي. هر بار که بر منبر شدي و رابعه [عَدَويه] حاضر نبودي، فرود آمدي. يک بار گفتند: «چندين بزرگان و محتشمان حاضرند، اگر پيرزني حاضر نباشد چه شود؟» گفت: «شربتي که ما از براي [حوصله] پيلان ساخته باشيم، در سينه موران نتوان ريخت!» و هرگاه که مجلس گرم شدي و آتش در دلها فتادي و آب از چشمها روانه شدي، روي به رابعه کردي و گفتي: … اين همه گرمي از يک آه جگر و دل تست».[6]