غلامحسین ابراهیمی دینانی دربرنامه این هفته جام معرفت گفت: با وجود نمیشود روبرو شد اما با هستنده یا با موجود میشود روبرو شد. فقط با عالم حضور میشود به هستی و وجود رفت. وجود با حضور درک میشود.
به گزارش خبرنگار مهر، دکتر دینانی در برنامه این هفته جام معرفت درباره هستیشناسی در کلمات مکنونه مرحوم فیض صحبت کرده است که خلاصهای از برنامه معرفت جمعه ۲۳ آبان در پی میآید:
-اگر به این مسئله که وجود با موجود فرق دارد توجه میشد این همه اشکالات به وجود نمیآمد. درواقع وجود به غفلت سپرده شده است. ما موجود بین هستیم و نه وجود بین. حالا فیض کاشانی، کلمه هستی بیان کرده، هستی یعنی وجود. وجود کلمهای عربی است و هستی ترجمه فارسی آن است. اگر بخواهیم وجود را به فارسی ترجمه کنیم میگویم هستی، موجود هم عربی است از وجود گرفته شده است اگر بخواهیم فارسیاش کنیم، هستنده میشود.
– یک وجود و موجود داریم یک هستی و هستنده، آیا بین وجود و موجود فرق نیست؟ بین هستی و هستنده فرق نیست؟ فرق است. ما و همه مردم دنیا وقتی نگاه به عالم میکنیم وجود را میبینیم یا موجود را؟ آنکه چشم ما میبیند آنچه هست، موجود است. آنکه را میبینیم همان موجود یا هستنده است. میز و صندلی و دیوار و دریا و صحرا و زمین و کهکشان را میبینیم اینها موجودند. هر آنچه که شما با آن مواجه میشوید موجود است؛ وجود نیست. حالا با وجود مواجهه میشویم یا نه؟ اصلاً با وجود میشود روبرو شد؟ با موجود شما روبرو هستید نه با وجود. با اتاق، با تهران، با کره زمین با اینکه در آن هستید با کهکشان روبرو هستید. شما میگویید من دارم کهکشان را رصد میکنم در رصد خانه نشستهاید و نجوم و سماوات را رصد میکنید. همه چیز را میبینید یعنی آن چیزی که شما میبینید زیرِ دید شما قرار دارد. تحت نگاه شماست. یعنی شما با آن روبروهستید.
بنابراین با موجودات شما روبرو هستید. حالا میشود با اصل وجود، اصل روح و هستی روبرو شد؟ نه! چرا نمیشود. برای اینکه غیر وجود چه چیزی است که با وجود روبرو شود. شما خودت که میخواهید با موجود روبرو شوید وجود دارید یانه؟ با وجودت میخواهی روبرو شوی؟ اگر با وجودت روبرو شوی، وجود وجود است؛ چیزی غیر از وجود است که بیاید با وجود روبرو شوید؟ نه خیر! چیزی غیر از هستی است که بیاید با هستی روبرو شود؟ نه! پس با وجود نمیشود روبرو شد اما با هستنده یا با موجود میشود روبرو شد.
با وجود نمیتوان روبرو شد اما با موجود میشود. ما با آنچه روبرو هستیم موجود است. با وجود روبرو نیستیم. پس چطور وجود را درک میکنیم؟ به علم حصولی نمیتوانیم. چون روبرو شدن علم حصولی است؛ وقتی شما روبرو میشوید با این میز و صندلی این میز یا صندلی صورتی دارد. صورتی از این میز یا صندلی در ذهن شماست. چون با آن روبرو هستید. وقتی که کرات آسمانی را در رصدخانه رصد میکنید؛ این یعنی روبرو شدن اما با وجود که نمیتوانیم روبرو شویم. چگونه میتوانیم از آن شکل بگیریم؟ چگونه در ذهن ما میآید؟ اصلاً ذهن ما کیست که وجود را در خودش بیاورد؟ خود ذهن ما مگر وابسته به وجود نیست. چگونه وجود را در درون خودش میآورد.
چیزی که پرتویی از وجود دارد چطور وجود را در خودش میآورد؟ پس فقط با عالم حضور میشود به هستی و وجود رفت. وجود با حضور درک میشود. حالا صحبت درباره این عالم حضور را در زمانی دیگر واگذار میکنم. آنچه ما میدانیم حصول است. یعنی تصویر یا مفهومی از آن داریم. مفهوم هم هنوز حضور نیست؛ نه مفهوم حضور است و نه تصویر، و نه این معانیای که در ذهن ماست. حضور شکل ندارد اما آنچه که ما میدانیم، یا مفهوم یا تصویر یا خیال یا معقول یا محسوس است. حالا فیض کاشانی اینجا انگشت گذاشته بین وجود و موجود و بین هستی و هستنده و بعد میفرماید تمام هستندهها از هستیِ هستند و تمام موجودات به هستی و وجود موجودند. اگر وجود نبود موجود هم نبود. اشتباه دنیای امروز که گاهی دنیای دیروز هم این اشتباه را میکرد همین است؛ موجودات از وجود میآیند یا وجود را ما از موجودات انتزاع میکنیم. موجودات از وجود میآیند تمام!
اگر این مسئله را انسان میفهمید مسائل حل میشد. ولی فکر میکنم ما اول موجودات را میبینیم بعد حالا یک مفهومی انتزاع میکنیم. انتزاع کار را چقدر خراب میکند؟ چگونه انتزاع میکنیم؟ موجودات از وجود میآیند اگر وجود نبود هیچ چیز موجود نبود. اگر هستی نبود هستنده هم نبود.
شک نیست که هر چه غیر هستی است در هست شدن و هست بودن محتاج است به هستی و هستی به خود هست نه هستی دیگر. و هر چه محتاج است نه حق است. پس حق، عین هستی باشد که به خود «هست» است. و همه چیزها به او هستند. چون نور که به نفس خود روشن است نه به روشنایی دگر. و روشنایی همه چیزها به اوست. پس همه چیزها به حق محتاجاند و حق از همه چیز غنی. (والله الغنی و أنتم الفقراء) و از اینجا ظاهر میشود سرّ معیت حق با اشیاء که هیچ چیز بیهستی نمیتواند بود و از اینجا نیز ظاهر میشود که هستی واجب الوجود است و قائم به ذات خود و متعین به ذات خود.