ی. منصور – در سالهای اخیر و پس از وقایع تأسّف بار سال ۸۸، یک طرف ماجرا همواره کوشیده است تا با تحریف تاریخ و سوء استفاده از ناآگاهی و کم اطّلاعیِ طرفداران خویش و عامّهٔ مردم از منابع تاریخی، اعمال خود را منطبق با سیرهٔ امیرالمؤمنین (ع) جلوه دهد که از دیدگاه نگارنده، چنین خیانتی به مراتب بزرگتر و زشتتر از همهٔ آن اتّهاماتی است که دو طرف درگیر در وقایع ۸۸ به یکدیگر نسبت دادهاند.
شیعیان در تاریخ به حکومت علی (ع) افتخار میکردهاند و امروز جریانی در این کشور، میکوشد تا حکومت علی (ع) را با تحریف تاریخ، حکومتی مستبد و ناقض حقوق بشر و سرکوب کنندهٔ مخالفان غیر مسلّح ترسیم کند. این همان خیانتی است که بزرگتر از آن یافت مینشود!
آنچه موجب شد تا نگارنده قلم به دست بگیرد و برای نخستین بار در سالهای اخیر، احساس تکلیف کند تا به دفاع از اسلام و تشیّع و عدالت علی (ع) به صحنه بیاید، مطلبی بود که اخیراً یکی از مورّخان معاصر، جناب دکتر محمّدحسین رجبی دوانی، در پاسخ به نامه و اظهارات فاضل اندیشمند، جناب دکتر علی مطهّری، منتشر کرده است. خلاصهٔ ماجرا این است که جناب مطهّری، حصر مخالفان سیاسی و غیر مسلّح را بر خلاف اصول اسلامی و سیرهٔ علی (ع) دانستهاند و جناب دوانی فرمودهاند که علی (ع) امّالمؤمنین عایشه را پس از جنگ جمل در مدینه محصور کردند و به زنانی که مأمور همراهیِ ایشان تا مدینه بودند، دستور دادند تا پایان حکومتشان، عایشه را در حصر نگاه دارند تا اقدامی علیه حکومت نکند و عایشه نیز به خاطر محصور بودن، نتوانست تا پایان حکومت علی (ع) اقدامی علیه ایشان صورت دهد!
جناب دوانی در مصاحبهٔ با سایت مشرق، چنین گفتهاند:
«امیرالمومنین (ع) بعد از جنگ جمل دستور داد، فراریها را تعقیب نکنید، زخمیها را نکشید و کاری به آنها نداشته باشید، خود عایشه که از رئوس این جریان بود را با احترام، در حصر قرار داد که عایشه دیگر حق نداشته باشد به فتنه انگیزیهای خود ادامه دهد.
حضرت ۴۰ خانم اهل بصره را دستور داد که لباس مردانه بپوشند و صورتهای خود را بپوشانند و او را از بصره به مدینه ببرند و حق ندارند از آن شهر بیرون بیاید و همانجا باید بمانند تا آخر خلافت امیرالمومنین (ع) ما دیگر تحرکی از عایشه برضد امیرالمومنین (ع) نمیبینیم.
در حقیقت امیرالمومنین (ع) او را در یک حصری قرار داد و از مجازات خود صرفنظر کرد. نه اینکه حق او مجازات نیست. داریم که وقتی امیرالمومنین (ع) او را سرزنش کرد که این چه فتنهای بود؟ خلاف دستور پیغمبر بیرون آمدی و این وضع را پیش آوردی، تقاضای عفو کرد و امیرالمومنین (ع) هم به حرمت جایگاه همسری پیغمبر (ص) و هم اینکه مصالح حکومت اینگونه ایجاب میکرد، او را مجازات نکرد و با احترام به مدینه برگرداند.»
اینجانب کاری به سایر فرازهای پاسخ جناب دوانی در مصاحبهٔ یادشده ندارم، هرچند متأسّفانه آنها نیز آکنده از تحریفهای تاریخیِ ناجوانمردانه هستند؛ شگفتیِ بنده از قسمتی است که ایشان صریحاً به امام علی (ع) نسبت میدهند که «به آن زنان دستور داد که از مدینه باز نگردند و تا پایان حکومت، عایشه را در خانهاش محصور بدارند!» و اینکه «عایشه چون محصور بود، دیگر اقدامی علیه حکومت علی (ع) نکرد!».
نگارنده معتقد است که این مطالب، صحّت ندارد و هیچ سند تاریخی، آنها را تأیید نمیکند. آنچه اسناد تاریخی در مورد بازگرداندن عایشه به مدینه و پشیمانیِ وی از جنگ با علی (ع) و آزادیِ او در ملاقات با دیگران و پیگیریِ رخدادهای سیاسی از اشخاص مطّلع نوشتهاند، به شرح ذیل است:
الاخبار الطّوال: علی (ع) به محمّد بن ابیبکر فرمود: «با خواهرت حرکت کن تا او را به مدینه برسانی. سپس به سرعت، در کوفه به من بپیوند» … پس او عایشه را حرکت داد و وارد مدینه ساخت. (دانشنامهٔ امیرالمؤمنین (ع)، ۵/۲۸۶)
الجمل، الإمامة والسّیاسة، مروج الذّهب، تاریخ الطّبری: چون امیر مؤمنان تصمیم حرکت به سوی کوفه گرفت، عایشه را روانه ساخت و دستور داد به سوی مدینه کوچ کند. وی برای حرکت، مهیّا شد. سپس چهل زن را دستار و کلاه پوشانید و شمشیر در اختیارشان نهاد و به آنان فرمان داد از عایشه محافظت کنند و او را از راست و چپ و پشت سر، در میان گیرند. عایشه در طول راه میگفت: بارخدایا! با علی بن ابیطالب، چنان کن که با من رفتار کرد؛ مردان را به همراهم فرستاد و حرمت پیامبر خدا را نگه نداشت. وقتی زنان، همراه با عایشه به مدینه رسیدند، دستارها و شمشیرها را برداشتند و با وی وارد مدینه شدند. چون عایشه آنان را دید، از دشنامگویی و نکوهش امیر مؤمنان، پشیمان شد و گفت: خداوند به پسر ابیطالب، پاداش نیکو دهد؛ چرا که حرمت پیامبر خدا را دربارهٔ من پاس داشت. (همان، ۵/۲۸۷)
الکامل فی التّاریخ: عایشه پس از جنگ جمل میگفت: به خدا سوگند، دوست داشتم بیست سال پیش از این روز، مُرده بودم. (همان، ۵/۲۸۷)
نهایة الأرب: چهرههای سرشناس نزد عایشه آمدند. یکی از آنها قعقاع بن عمرو بود که نزد او آمد و سلام کرد. عایشه گفت: به خدا سوگند، دوست داشتم که بیست سال پیش از این مُرده بودم. (همان، ۵/۲۸۸)
المستدرک علی الصّحیحین: عایشه میگفت: دوست داشتم در سوگ ده فرزند مانند حارث بن هشام مینشستم و به همراه پسر زبیر، این راه را نمیپیمودم. (همان، ۵/۲۸۸)
الطّبقات الکبری: عمارة بن عمیر میگوید: کسی برایم روایت کرد که شنیده بود وقتی عایشه آیهٔ «و قرن فی بیوتکن» را تلاوت میکرد، چندان میگریست که روسریاش خیس میشد. (همان، ۵/ ۲۸۸)
المناقب: ابوعتیق میگوید: عایشه گفت: هر زمان پسر عمر از اینجا گذر کرد، او را به من نشان دهید. وقتی گذر کرد، به عایشه گفته شد: این، فرزند عمر است. عایشه گفت:ای ابوعبدالرّحمان! چه چیزی جلوی تو را گرفت که مرا از رفتن به جنگ علی باز داری؟ ابوعبدالرّحمان گفت: دیدم مردی بر فکر و کار تو مسلّط شده است که یقین داشتم با او مخالفت نمیکنی (مقصودش عبدالله بن زبیر بود). عایشه گفت: بدان که اگر تو مرا باز میداشتی، دست به شورش نمیزدم. (همان، ۵/ ۲۸۹)
السّنّه – به نقل از ابوسعید رقاشی –: نزد عایشه رفتم؛ او گفت: ابوالحسن را چه میشود که یاران قرآنخوان خویش (خوارج) را میکشد؟ گفتم:ای امّ المؤمنین! ما در میان کشتگان، ذو ثُدیّه را یافتیم. عایشه آهی از نهاد برکشید (یا نفسی از سر ناراحتی کشید) و گفت: «آنکه گواهی را بپوشاند، همراه کسی است که گواهی نادرست دهد. پس من کتمان نمیکنم و میگویم: از پیامبر خدا (ص) شنیدم که فرمود: «این گروه را بهترینِ امّتم میکشد». (همان، ۶/ ۳۴۸)
شرح نهجالبلاغه – به نقل از مسروق -: آنگاه که عایشه شنید علی (ع) ذو ثدیّه را کشته، به مسروق گفت: خداوند عمرو بن عاص را بکشد! او به من نوشت که ذوثدیّه را در اسکندریّه کشته است. هلا که او نمیتواند مرا از آنچه در دل دارم، باز دارد تا بگویم که از پیامبر خدا شنیدم که فرمود: «ذو ثدیّه را بهترینِ امّتم پس از من، میکشد.» (همان، ۶/ ۳۴۸)
تاریخ الطّبری: وقتی خبر شهادت محمّد بن ابیبکر به خواهرش عایشه رسید، بسیار ناراحت شد و در پی نمازش معاویه و عمرو عاص را نفرین کرد. سپس خانوادهٔ محمّد را نزد خودش برد. (همان، ۷/۱۰۴)
تاریخ بغداد – به نقل از نبیط بن شریط اشجعی –: هنگامی که علی بن ابیطالب (ع) از جنگ با نهروانیان فارغ شد، ابوقتاده انصاری با شصت یا هفتاد نفر از انصار برگشتند. نخست به دیدار عایشه رفت. ابوقتاده میگوید: وارد خانهٔ عایشه شدم. پرسید: چه خبر؟ به وی گفتم: هنگامی که حکمیّتخواهان از لشکر امیر مؤمنان جدا شدند، با آنان روبهرو شدیم و آنان را کشتیم… (همان، ۸/ ۲۹۶)
نقش عایشه در تاریخ اسلام: عائشه بعد از فتنة جمل به سختی پشیمان شد و میگفت که: ان یوم الجمل معترض فی حلقی… آه! جنگ جمل مانند استخوانی در گلویم مانده است.ای کاش قبل از آن روز مرده بودم یا در شمار فراموش شدگان قرار داشتم. و جای دیگر گفته بود: بخدای سوگند دوست داشتم که درختی بودم، بخدای سوگند دوست داشتم که پاره سنگی بودم و دوست داشتم که خداوند مرا اصلاً خلق نکرده بود!! و درهنگام مرگ با تحسر و تأسف چنین گفت: من پس از رسول خدا حوادثی بوجود آوردهام اینک که از جهان رفتم مرا با سایر زنان پیامبر دفن کنید (نه پیش پیامبر).
ذهبی از دانشمندان بزرگ اهل سنت مینویسد: مقصود عائشه از این اظهارات، همان جنگ جمل و نقش او در آن است. (نقش عایشه در تاریخ اسلام، علّامه سیّد مرتضی عسگری، ۳/۲۱۰)
چنانکه دیدیم، علی (ع) با نهایت احترام دستور داد تا محمّد بن ابیبکر با همراهیِ چهل زن، امّالمؤمنین عایشه را به خانهاش در مدینه بازگردانند و وی از جنگ با علی (ع) پشیمان شد و هیچ ممانعتی از دیدار او با اشخاص مختلف و اظهار نظرهای سیاسی صورت نمیگرفت. به راستی جناب دوانی چگونه و چرا به خود اجازه داده است که عملی غیر قابل دفاع همچون محصور داشتن مخالفان سیاسی را به امیر مؤمنان (ع) نسبت دهد و چه چیز او را وا داشته که ادّعا کند علی (ع) سالها همسر پیامبر را به جرم فتنهانگیزی در حصر نگاه داشته است؟ گمان میکنم ریشهٔ اشتباه ایشان در یک مسئله است و آن مسئله، اینکهگاه اتّکای صرف به محفوظات و مطالعات قبلی و مراجعه نکردن به منابع و مآخذ، اشتباهات بزرگی را موجب میشود.
چنین میپندارم که ایشان در مطالعات گذشتهشان، کتابی را خواندهاند با عنوان «عایشه پس از پیامبر» تألیف کورت فریشلر – مستشرق معروف – با ترجمهٔ جناب ذبیحالله منصوری. در آن کتاب، چنین آمده است:
«معاویه به عامل خود در مدینه دستور داد تا عایشه را به صورتی مخفی دستگیر کند و تحت الحفظ به شام بفرستد. عایشه را در شام و در دادگاهی پشت درهای بسته و با حضور سه تن از جمله معاویه محاکمه کردند. معاویه از عایشه خواست که در مورد اقداماتش علیه وی توضیح دهد. عایشه در اعترافات خود گفت: روزی سه تن از خوارج نزد من آمدند و از من خواستند تا در قتل علی و معاویه و عمروعاص با ایشان همکاری کنم تا مشکلات مسلمانان حل شود. من با ایشان مخالفت کردم. تو را نیز خلیفه نمیدانم و اعتراف میکنم که با بسیاری از سران عرب علیه تو همکاری کردهام. معاویه پس از شنیدن اعترافات عایشه، دستور داد تا او را به مدینه ببرند و در خانهاش محبوس کنند و پیوسته سربازان معاویه، وی را زیر نظر داشته باشند و تنها روزی یک بار به او اجازه دهند که در مسجد و نزد قبر رسول خدا (ص) حاضر شود و از روح پیامبر (ص) بخواهد تا او را شفاعت کند به امید آنکه خداوند توبهاش را بپذیرد.» (عایشه پس از پیامبر، کورت فریشلر، ترجمهٔ ذبیحالله منصوری، صص ۴۶۰ و ۴۶۱)
امیدوارم که در ذهن جناب دکتر رجبی دوانی عزیز، دستور معاویة بن ابیسفیان که صراحتاً به حصر عایشه فرمان داد، با فرمان امیر مؤمنان (ع) که تنها به حکم قرآن عمل کرد و عایشه را با احترام به خانهای بازگرداند که خداوند، وی را امر به اقامت در آن کرده بود، خلط نشده باشد!
نوشتهام را با عباراتی از ابن ابی الحدید معتزلی – شارح نهج البلاغه – در مورد سیرهٔ امیر مؤمنان به پایان میرسانم تا خوانندگان عزیز انصاف دهند و داوری کنند که در طول تاریخ، دانشمندان و مورّخان بزرگ سنّی و شیعه از حکومت علی (ع) چه تصویری داشته و ترسیم کردهاند و امروز برخی آقایان به نام مورّخ و کارشناس تاریخ، چه تصویری از علی (ع) و حکومتش ارائه میدهند:
«علی (ع) بردبارترین مردم در مقابل خطا، و پر گذشتترین آنان در مقابل بدکرداریها بود و درستیِ گفتار ما در جریان جنگ جمل، روشن شد. بر مروان بن حکم – که دشمن ترینِ مردم و کینه توزترینِ آنان با او بود -، دست یافت و از او درگذشت. عبدالله بن زبیر، در بین مردم، آشکارا او را بد میگفت و در جنگ بصره، سخنرانی کرد و گفت: علی بن ابی طالب، آن شخص رذل و پست، به سویتان میآید؛ و علی (ع) فرمود: «زبیر همواره یکی از ما اهل بیت بود تا آنکه عبدالله، بزرگ شد». علی (ع) در جنگ جمل بر او دست یافت و او را اسیر کرد؛ امّا از وی درگذشت و فرمود: «برو، دیگر تو را نبینم!» و جز این، چیزی نگفت. و پس از جنگ جمل، در مکّه به سعید بن عاص – که دشمن او بود – دست یافت. از او روی برگرداند و چیزی به او نگفت. و شما میدانید که عایشه در کار او چه کرد، امّا وقتی بر عایشه پیروز شد، او را بزرگ داشت و او را به همراه بیست زن از زنان طایفهٔ عبدالقیس – در حالی که همچون مردان عمامه بر سرشان نهاده بود و شمشیر بر گردنشان حمایل کرده بود – به مدینه گسیل داشت. عایشه در بین راه، از علی (ع) به گونهای که شایسته نبود، یاد کرد و اظهار انزجار کرد و گفت: با مردان و سربازانش که بر من گماشت، حرمت مرا از بین برد. هنگامی که به مدینه رسیدند، زنان، عمامههای خود را افکندند و به وی گفتند: ما همه زن هستیم. بصریان با او جنگیدند و به روی او و فرزندانش شمشیر کشیدند، و به او ناسزا گفتند و او را لعن کردند؛ امّا هنگامی که بر آنان پیروز شد، شمشیر از آنان برگرفت و جارچیاش در بین سپاه، فرباد برآورد که: «آگاه باشید! هیچ فراری را تعقیب نکنید، بر زخم خورده شمشیر نکشید، اسیر را نکشید و هر کس شمشیرش را بر زمین نهد، در امان است و هر کس به سپاه امام پناه آورد، در امان است»؛ و داراییشان را نگرفت، زن و فرزندانشان را اسیر نکرد و از اموالشان چیزی به غنیمت برنداشت و اگر میخواست همهٔ این کارها را انجام دهد، انجام میداد؛ ولی جز گذشت و بخشش، انجام نداد و از سنّت پیامبر خدا در روز فتح مکّه، پیروی کرد؛ چون پیامبر (ص) هم در حالی که کینهها سرد نشده و بدیها فراموش نشده بود، گذشت کرد». (شرح نهج البلاغه، ۱/۲۲ به نقل از دانشنامهٔ امیرالمؤمنین، ۹/۲۰۰).
با همهٔ آنچه گفته شد، منتظر خواهیم ماند تا جناب دکتر رجبی دوانی، مستندات خود را برای ادّعاهای زیر، ارئه فرمایند:
– دستور امام علی (ع) به ممانعت از خروج عایشه از مدینه
– اقدام نکردن عایشه علیه علی (ع) تنها به علّت محصور بودن
– دستور امام علی (ع) مبنی بر زیر نظر داشتن عایشه تا پایان حکومتشان و به تعبیر ایشان، «حصر عایشه».
در غیر این صورت، لازم است که ایشان از ساحت امیرمؤمنان علی (ع) عذرخواهی کند و از اینکه حکومت نورانی و مملو از عدالتِ آن حضرت (ع) را ملکوک کرده است، به درگاه خدا توبه کند.
منبع: انصاف