علت فساد فزاینده در امور مالی و اداری کشور چیست؟ چرا اینک رهبر جمهوری اسلامی از مسئولان خواسته بجای سمینار مبارزه با فساد به مبارزه واقعی با آن بپردازند؟ چهرههای گوناگون فساد چیست و وظایف و مسئولیتها در قبال آن کدام و از آنچه کسانی است؟ در این باره با خانم نیره توکلی استاد دانشگاه و جامعهشناس در تهران گفتگو کردهام؛ او در توضیح علت این وضعیت بااشاره به اینکه «وجدان شهروندی در ایران مفقود شده» میگوید: «حالا اینکه پول و اسلحه و قدرت در یکجا جمع شوند بخودی خود شاید مسئله نباشد، مسئله آن است که آن تجمیع قدرت پاسخگو نباشد».
اعلام مفقود شدن ۱ میلیارد و ۵۸ میلیون دلار از پول فروش نفت خام و عدم واریز آن از سوی دولت به خزانه کشور از سوی دیوان محاسبات در سال ۸۵ ـ یک سال بعد از روی کار آمدن محمود احمدینژاد ـ اتفاق افتاد. دولت هرگز در این باره گزارشی به مجلس نداد. افشای ۵ هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان واردات غیرقانونی بنزین از محل فروش نفت خام و ناروشن بودن میزان درآمد دولت از این واردات و محل صرف آن و موجی از سرخوردگی و بدگمانی به شوک کشف اختلاس ۳ هزار میلیاردی به دوره دوم ریاست جمهوری او متصل شد. بنا بر گزارش سازمان شفافیت بین المللی ایران از نظر شاخصهای فساد مالی در ۸ سال منتهی به سال ۹۲ مجموعاً ۵۶ رتبه و فقط در سال ۹۱ به ۹۲، ۱۱ رتبه سقوط کرده و در میان ۱۷۷ کشور، رتبه ۱۴۴ را به خود اختصاص داده.
کشف سوء استفاده ۱۲ میلیاردی در سیستم بانکی آخرین ره آورد فسادی است که همچنان صحبت مبارزه با آن میرود. با دکتر نیره توکلی در این زمینه گفتوگو کردهام که در پی میآید.
خانم توکلی؛ واقعاً در کشور چه خبر است و علت بروز این پدیده در سطوح مختلف چیست؟
از شبکه مویرگی قدرت است که فوکو میگوید، این استنباط را دارم یا مایلم داشته باشم که قدرت به آنچنان اجزای کوچکی تقسیم شود که متمرکز نشود. مسئله این نیست که دولت اقتدار نداشته باشد؛ مقتدرترین دولت آن است که قدرتش در در تارهای کوچک پخش شده است. حال قدرت چگونه پخش میشود؟ از طریق مکانیسمهای قانونی. مکانیسم پارلمان و نیز آزادی بیان. مساوی بودن همه در برابر قانون و پاسخگو بودن همه. اینکه آقای روحانی میگوید لابد دیگران عقلشان میرسیده است که آمدهاند و تفکیک قوا کردهاند. یک شکل ابتدایی تقسیم قدرت همین است که ما میگوییم قوای مجریه، مقننه، و قضائیه باید از هم منفک باشند. اما این کافی نیست. بلکه هر یک از این سه قوه نیز باید در برابر مخاطبان خود پاسخگو باشند. حالا این شکل که پول و اسلحه و قدرت در یکجا جمع شوند بخودی خود شاید مسئله نباشد، مسئله آن است که آن تجمیع قدرت پاسخگو نباشد.
خوب به این ترتیب میتوان وظایف حکومت را برای آنکه تجمیع قدرت موجب فساد آن نشود در توزیع قدرت و پاسخگو کردن در مقابل قانون تعریف کرد. اما آیا جامعه در جلوگیری از فساد وظیفهای ندارد؟
حتماً جامعه و شهروندان در این زمینه وظیفه دارند. من همواره در بحثهای خودم به این دو وجه اهمیت میدهم. پاسخگو بودن مقامات و حساسیت شهروندان. اما من متوجه شدهام که شهروندان ما با اسطوره کردن فساد خودشان را از مسئولیت ساقط میکنند. یعنی اگر به برخورد جامعه با مسئله فساد دقت کنید میبینید که وجدان شهروندی تقریباً مفقود است؛ مگر در تعدادی از افراد که در سازمانهای اجتماعی و ان جی اوهای ویژهای نظیر سازمانهای محیط زیستی یا خیریه و فرهنگی فعالیت میکنند. همین ضرورت شکل گیری تشکلهای جامعه مدنی را در پاسخگو کردن مدیران و مسئولان نشان میدهد. ضرورت دیگر نقش رسانهها در افزایش آگاهی و شکل دادن به نیازهای مردم است که متأسفانه رسانههای ملی در زمینه نقش پررنگی ندارند و این حساسیت را نشان نمیدهند که باید آگاهی اجتماعی را نسبت به حقوق فردی و اجتماعی آنها بالا ببرند. مسائلی مانند قانونمدار بودن، مسئولیت پذیر بودن، حفظ محیط زیست، عدم تعرض به حقوق دیگران را رسانهها میتوانند به میان مردم ببرند.
خانم توکلی، فکر میکنم که جامعه کنونی در درون و بیرون از کشور سالهاست که عادت کرده و میتواند نقش زنان ایرانی را در هر حرکت و هر مرحلهای از تحولات اجتماعی و سیاسی دنبال کند و اتفاقاً رد آشکار حضور آنان را بیابد. در مسئله مبارزه با فساد آیا میتوان این نقش و جایگاه را نشان داد؟
بله! من اینجا هم میتوانم به تأکید بگویم که سردمداران این حساسیتهای اجتماعی که در برخورد با مسئله فساد هم خود را نشان میدهد، مثل خیلی از امور دیگر بازهم زنها هستند زیرا که نیروهای تشکیل دهنده سازمانها و انجمنها و کلاً تشکلهای اجتماعی خود جوش را عمدتاً آنها تشکیل میدهند. و البته به دلیل نقش محوری زنان در امر تعلیم و تربیت اولیه، زنان ناآگاه بدترین شهروندان هستند و زنان ناآگاه لزوماً در بین گروههای فرودست اجتماعی نیستند. یک نمونه آنها زنانی هستند که با وجود این آلودگی وخیم هوای شهرها حتماً باید بچهها را با ماشین شخصی مدل بالا به مدرسه برسانند. و اینجا نقش آموزش مطرح میشود که باز در عرصه فعالیتهای فردی و خانگی کمتر ممکن است. چون مسئله برخورد با فساد با دو ضرورت پاسخگو بودن دولت و وظیفهمندی شهروند معنی پیدا میکند. یعنی برای پاسخ خواستن باید وظیفه هم بپذیری!
ولی آیا میتوان رویکرد ویژهای نسبت به امر فساد در کشور از جانب زنان آگاه انتظار داشت؟ چیزی مثل کمپین یک میلیون امضا؟
خوب اگر فساد را ما تنها در اختلاس و دزدیدن پول و گم و گور کردن آن ندانیم ـ که البته آنهم بسیار اهمیت دارد چون بودجه کشور باید صرف همه مردم بشود ـ انواع دیگر فسادهای پنهان و آشکار مثلاً تخریب محیط زیست مسئلهای است که اولین حساسیتها نسبت آن در میان زنان پیدا شد و اولین روی آورندگان به تشکلهای محیط زیست زنها بودهاند و البته امروز مردان نیز در این عرصه فعالیتهای خوبی دارند. در عرصههای حقوق بشری همینطور و یا در عرصه اطلاع رسانی و… همانطور که گفتم فساد تنها این نیست که فلان مقدار پول دزدیده شده است بلکه اینهم اهمیت دارد که پول و سرمایه کشور در چه راههایی خرج میشود. و چون یکی از تأثیرات ان جی اوها فعال کردن حساسیتهای اجتماعی است و زنها هم نقش فعالی در این نهادها دارند میتوانند کمک مؤثری از این راه نیز باشند. یا مثلاً یکی از عرصههای تولید یا تاخت و تاز فساد مالی متأسفانه بانکها هستند. در حالی که در عرصه مدیریتی برای زنان کمتر امکان حضور هست، ما میبینیم که در بانکها تعداد مدیران و روسای زن قابل توجه است. این نشان میدهد که حضور زنان در جامعه به نوعی است که در جایی که نیاز به کسب اطمینان بالا هست به زنها بیشتر اعتماد میشود. از اینجا نباید این نتیجه گیری غلط به دست بیاید که زنها اصولاً درستکارتر هستند. ولی به هر حال زنها کمتر با زد و بندها و باندهای قدرت سروکار دارند و از این بابت میتوانند سالمتر باشند و سلامت و اعتماد بیشتری را به جامعه منتقل کنند.
سارا سماواتی
روزآنلاین