Search
Close this search box.

دلیل واهمه از ساخت «فیلم‌های اجتماعی» چیست؟

فشار ازسوی گروهی خاص روی فیلم‌های اجتماعی، این را به ذهن متبادر می‌کند که شاید عده‌ای علاقه‌ به بازگو شدن معضلات اجتماع ندارند و درنهایت اصرار این افراد به سنگ‌اندازی جلوی پای فیلم‌سازان اجتماعی منجر شده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا؛ برای اکثر قریب به اتفاق کارگردان‌های ایرانی ساخت فیلم اجتماعی نسبت به دیگر ژانرها اولویت دارد؛ این علاقه را ابتدا می‌توان در توان و بضاعت محدود سینما جستجو کرد و در زاویه‌ای دیگر به سوژه‌ها و مشکلاتی که فیلم‌ساز در اطرافش با آن درگیر است.

مسایل زنان، اعتیاد، بی‌کاری، مشکلات خانوادگی، بحران‌های اخلاقی و اجتماعی از قبیل دروغ و خیانت عمده محورهایی‌ست که دست‌مایه‌ی کارگردان‌ها برای ساخت فیلم‌های اجتماعی می‌شود. اما در دهه‌‌ی اخیر این شیوه از فیلم‌سازی نتوانسته جایگاه باثباتی برای خود تعریف کند و همواره با افراط‌ها و تفریط‌هایی همراه بوده است.

عده‌ای این فیلم‌ها را برگرفته از شاکله‌های موجود در جامعه نمی‌دانند و بر این اعتقادند که؛ برخی فیلمسازهای اجتماعی قصد سیاه‌نمایی دارند. این افراد با این ادعا که فیلم‌ها هیچ راه امیدی را پیش‌روی مخاطب قرار نمی‌دهند، مجوز اکران آن‌ها را لغو یا با مشکل روبرو می‌کنند.

آنچه ازنظر جامعه‌شناسان برمی‌آید این است که؛ بسته نگه داشتن دمل‌های چرکین به تطهیر جامعه نخواهد انجامید. یک برخورد کپک‌گونه و اصرار بر مخفی کردن مشکلات نمی‌تواند شرایط جدیدی همراه داشته باشد و راهکارها تنها با بیان عریان مسائل عیان می‌شوند.

 محتوای 3 فیلمی که در اکران به مشکل خوردند

«خانه پدری» ساخته کیانوش عیاری یکی از پرحاشیه‌ترین فیلم‌های توقیف شده‌ی چند سال اخیر است. با وجود اینکه این فیلم پس از 3 سال توقیف؛ در جشنواره سال گذشته اکران و مورد ستایش منتقدان قرار گرفت، در نمایش برای عموم با اما و اگرهایی همراه شد.

«خانه پدری» روایتگر سرگذشت 60 ساله یک خانواده‌ای سنتی (از اواخر دوره قاجار تا اواخر دهه 70) است که سرکوب زنان، پنهان‌کاری، خشونت، بحران‌های اخلاقی و اجتماعی محورهای تشکیل دهنده آن هستند. میان منتقدان مشوق منتقدانی هم بودند که نوک پیکان زهرآگینشان را به سمت فیلم عیاری نشانه گرفتند و آن را ضدانسانی و ضدایرانی خواندند.

دختری 19 ساله که در یک خانواده‌ی متمول و آشفته زندگی می‌کند؛ مورد تعرض دوست پدرش که حکم عمو را برایش دارد؛ قرار می‌گیرد و در یک عمل جنون‌آمیز او را به قتل می‌رساند و محکوم به قصاص می‌شود. این بخشی از داستان فیلم «من مادر هستم» جیرانی بود که به مذاق گروهی خوش نیامد و پیش از اکران با مخالفت بسیاری روبرو شد. اما از حیث اکران «من مادر هستم» خوش اقبال‌تر و کم‌طمطراق‌تر از «خانه پدری» بود و باوجود تلاش‌ها ازسوی افراطی‌ها برای لغو مجوز اکران، در هشتم آذر ماه 91 در سینماها به نمایش درآمد.

سال 90 پر «زندگی خصوصی» محمدحسین فرح بخش به «حوزه هنری» یکی از سازمان‌های ناظر بر اکران فیلم‌ها گرفت.
خصوصی روایتگر زندگی مردی‌ست که در ابتدای انقلاب فردی تندرو بوده و صاحب پست‌های مهمی در زندان و قوه قضاییه می‌شود؛ اما پس از اخراج از مقام‌های دولتی در روزنامه‌اش اقدام به انتشار مطالب جنجالی می‌کند، در این میان علی‌رغم تاهل و اعتقادات مذهبی‌اش با زنی رابطه برقرار می‌کند و پس از فهمیدن بارداری او و مخالفتش از سقط نوزاد؛ در سکانس آخر او را با گلوله‌ای به دیار باقی می‌فرستد.

خصوصی پس از 6 روز اکران، با فشارهایی ازسوی جناح راست؛ توقیف و مجوز آن توسط شورای صنفی نمایش لغو شد.

 برخی فیلم‌هایی که با فشارهای گروه‌های خارج از وزارت ارشاد، طی 30 سال اخیر  در اکران با مشکل مواجه شدند؛ عبارتنداز: 

ردیفتعداد فیلم توقیف شده یا در

اکران با مشکل مواجه شده‌اند

سالدولتهای مستقر
1760ـ61دوره نخست وزیری میر حسین موسوی
2867ـ62دوره نخست وزیری میر حسین موسوی
31170ـ69دولت پنجم به ریاست علی اکبر هاشمی رفسنجانی
42271ـ75دولت ششم به ریسات علی اکبر هاشمی رفسنجانی
52178ـ76دولت هفتم به ریاست سید محمد خاتمی
61880ـ79دولت هفتم به ریاست سید محمد خاتمی
74283ـ81دولت هشتم به ریاست سید محمد خاتمی  
87287ـ84دولت نهم به ریاست محمود احمدی نژاد
92688ـ90دولت دهم به ریاست محمود احمدی نژاد

براساس جدول بالا؛ سال 85 برای فیلمسازان بحرانی‌ترین و دلهره‌انگیزترین سال در طی 3 دهه بوده است. 26 فیلم در سال مذکور یا توقیف شده‌ یا در اکران با مشکل مواجه شدد. «سنتوری» داریوش مهرجویی با بازی بهرام رادان در این سال از اکران عمومی محروم شد و غالب مردم از دستفروشان سی‌دی‌های بی‌کیفیت آن را تهیه کردند و در خانه به تماشای شاهکار مهرجویی نشستند.

سال 88 نیز با 19 فیلم خط قرمزی دومین رتبه را دارد. آن‌چه از این جدول برمی‌آید، در سال‌های 64، 66 و 68 نام هیچ فیلم توقیفی یا مشکل‌داری ذکر نشده است. در این سال‌ها ذهن فیلمسازان بیش‌تر معطوف به حال‌وهوای جنگ بود که به مذاق مسئولان خوش می‌آمد و مته به خشخاش فیلمسازان نگذاشتند.

ترسیم مشکلات جامعه

عدم ریشه‌یابی و آسیب‌شناسی مشکلات، فقدان ارائه‌ی یک طبقه‌بندی براساس پژوهش‌های علمی، کل جامعه را از نوک هرم تا پایین‌ترین سطح دارای مشکل معرفی کرده است؛ به‌عنوان مثال گفته نمی‌شود که سطح سازمانی و رسمی کشور دارای مشکل است و مردم بدون مشکل هستند؛ بنابراین مردم برای رفع نواقص باید وارد صحنه شوند، یا ازسوی دیگر مردم برای ساماندهی زندگی‌شان در سطح روزمره با مشکلات مواجه‌اند که حوزه رسمی برای رفع آن‌ها میانجی شود. “همه و در همه جا و شرایط و موقعیت‌ها مشکل دارند”. این جمله‌ای است که به کرات در خیابان، اتوبوس، مترو و تاکسی بین مردم دهان به دهان می‌شود؛ در این جامعه طبقه‌ی بی‌مشکل که بتواند برای گروهی دیگر منجی شود؛ وجود ندارد.

تقی آزادارمکی(استاد گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تهران) از تعبیر “جامعه و فرهنگ سراپا مشکل” برای جامعه استفاده می‌کند؛ زمانی که مردم با هر نوع گرایش و سطح سوادی کل جامعه را مشکل‌دار می‌دانند؛ فضا و نفسی برای برون‌رفت از وضعیت موجود فراهم نمی‌شود؛ در این جامعه هیچ لایه‌، سطح و طبقات اجتماعی فاقد مشکل وجود ندارد؛ که توانایی مدد دادن به گروهی دیگر را داشته باشد.

او بی‌هویتی، بی‌اخلاقی و بی‌سامانی را در جامعه به این دلیل می‌‌داند که مردم برای رهایی از وضعیت فعلی امیدی به کمک از داخل ندارند و دل به کمک غیب دوخته‌اند؛ که با این نگاه به جامعه و فرهنگ ایرانی راه نجاتی وجود نخواهد داشت.

آزادارمکی؛ جامعه را منشوری از تمام مشکلات نمی‌داند که در آن همه مردم، سازمان‌ها و گروه‌های اجتماعی دچار مشکل هستند؛ بلکه کمبود مهارت‌های زندگی را مشکل عمده جامعه ایران می‌داند که به علت فقدان این فاکتور در بهره‌گیری از شرایط و انطباق‌پذیری دچار ضعف هستند و برای بیان حق مطلب از “فقدان یا کمبود مهارت‌های زندگی در جهان مدرن” استفاده می‌کند.

فیلم‌‌سازها تا چه اندازه در ترسیم فضای جامعه موفق عمل کرده‌اند؟

با آن‌چه در بالا مطرح شد مشکلات جامعه ایرانی متعدد نیست؛ نمی‌توان مردم ایران را به بی‌دینی، بی‌هویتی، ضدیت با سنت و غربی شدن متهم کرد؛ این شفافیت می‌تواند کار فیلم‌ساز را از منظر روشن بودن تکلیفش با جامعه سهل کند و از آن‌سو که اتکایش را از روی موضوعات ساده‌سازی شده روانشناسی و قهرمان‌پروری برمی‌دارد و بر راه‌حل‌های ساختاری تکیه می‌کند؛ پیچیده شود.

این استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران به‌طور کل اعتقاد دارد؛ سینمای اجتماعی ایران ضدجامعه ایرانی نیست و فضای جامعه ایران را بازنمایی می‌کند؛ اما در مواقعی به ورطه‌ی دستوری می‌رود و در زمان‌هایی هم تابعی عمل می‌کند. نقدی که بر این سینما وارد است باقی ماندن در مرحله تحیر و به تکرار افتادن است؛ لذا به این نکته که سینما باید یک گام جلوتر از بیننده قدم بردارد؛ مورد بی‌‌توجهی قرار گرفته است.

آزادارمکی؛ فیلمسازی علی حاتمی را تمثیلی برای الگوی فیلم‌سازهای جوان قرار می‌دهد: او از کارگردانانی بود که سعی می‌کرد به بینان‌های فرهنگی و تاریخی ایران برسد. تاکیداتی که او در حوزه تاریخ و هنر و فرهنگ و اجتماع داشت، او را متمایز از دیگر هم قطارانش کرده بود. شاید اگر سینماگران اجتماعی ما به سمت سنتی که حاتمی در سینما  طرح کرد بروند در مسیر بهتری قرار بگیریم.

چرا روی سینمای اجتماعی گارد وجود دارد؟

در یک نگاه اجمالی انتقادات وارده به فیلمسازان می‌تواند به ورطه‌ی تکرار رفتن، کم‌تر پیشگام بودن یا پرداختن به موضوعات دم دستی باشد نه تصویر کردن موضوعی خارج از جامعه یا به قولی برخی جناح‌ها “سیاه‌نمایی”.

این استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران؛ ریشه‌ی مخالفت‌های این چنین با سینمای اجتماعی را ناشی از نفهمیدن سینما می‌داند: سینما ساختاری جدا از تلویزیون دارد؛ که جای خواندن بیانیه‌های سیاسی نیست. اگر سینما را رسانه خواندن بیانه‌های گروه‌ها ندانیم، آنوقت انتظارات بی‌معنی از آن نخواهیم داشت.

آزادارمکی اعتقاد دارد: سینمایی که آزاد از خواندن بیانیه سیاسی شود می‌تواند؛ صورت‌های متعدد زیست اجتماعی و فرهنگی ایرانی را تصویر کند. آن زمان جهان ایرانی به لحاظ تصویری و نشانه‌ای زیبا و دیدنی خواهد شد. مخاطب دیدن فیلم‌های ایرانی را جایگزین فیلم‌های غربی می‌کند.

بازگو کردن واقعیت تلخ؛ شرایط را از سیاه به سفید متمایل می‌کند 

او درمورد لفظ “سیاه‌نمایی” برای برخی فیلم‌های اجتماعی می‌گوید: سیاه‌نمایی در حوزه فهم فاقد معنا است. فعل سیاه، سیاه است. با نگفتن به حاشیه می‌رود و با بیان  می‌توان امید به سفید شدنش داشت. گفتن واقعیت‌های تلخ می‌تواند راهگشا باشد و به درک و فهم صحیح از خود منجر شود.

 این استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران در تعریف سیاه‌نمایی می‌گوید: این لفظ زمانی عینیت پیدا می‌کند که در بیان واقعیت گزینشی عمل شود و به‌جای بیان ابعاد گوناگون واقعیت تنها به یکی از ابعاد توجه شود؛ لذا زمانی‌که فیلم‌ساز اجتماعی درمورد مشکلات زنان در زیست اجتماعی فیلم می‌سازد، شرایط و زمینه‌های حل مشکلات در این زمینه را برای قانونگذاران و سیاستمداران فراهم کرده است و این سیاهی؛ بستری را برای دستیابی به سفیدی فراهم می‌کند.

مهدی کرم‌پور(کارگردان فیلم‌های پل چوبی، جایی برای زندگی و چه کسی امیر را کشت) نگاه به سینمای اجتماعی را همراه با سوتفاهم می‌داند که هیچ‌کس حق حرف زدن ندارد مگر از یک کانال رسمی و یا یک تحلیل دیکته شده و اگر کسی خارج از این چهارچوب صحبت کرد به دیده شک به او نگاه می‌کنند.

او بر این اعتقاد است که؛ در جامعه ما با مسائل  انسانی سروکار داریم و هر کس تحلیل خودش را از یک موضوع و ماجرا دارد: ممیزی‌های سلیقه‌ای و عدم توانایی فیلمسازان در به روز کردن خود، سینما را عقب‌تر از جامعه نگه داشته است و دلیل کاهش استقبال از سینما، مطبوعات و داستان معلولی از این رفتارهاست.

عینک بدبینی روی ادبیات داستانی

کارگردان پل چوبی با بیان این مطلب که نزدیک به 5، 6 دهه است سنگینی نگاه توام با سوءظن بر سر ادبیات داستانی ما سنگینی می‌کند، گفت: به ادبیات داستانی ما با “عینک بدبینی” نگاه می‌شود؛ این موضوع تاثیر دو سویه بر مدیران فرهنگی و سینماگران داشته است؛ سینماگران دچار خودسانسوری شده‌اند و مدیران هم با برخوردهای سلیقه‌ای وضعیت را به اینجا رسانده‌اند.

کرمپور می‌گوید: مجموع فشارهای بیرونی، خودسانسوری و نگاه همراه با سوءتفاهم سینمای امروز ما را عقب‌تر از مباحث مطرح در جامعه نگاه داشته است و سینما به تصویر کردن مسائل و موضوعات روز جامعه بسنده می‌کند که درنهایت خروجی فیلم موردپسند هیچ‌کس نیست و این انتقاد مطرح می شود که چرا سینمای مستقل و اجتماعی به معنای واقعی نداریم.

این فعال سینمایی؛ انتقاد و نارضایتی خود را به تعدد مراکز تصمیم‌گیرنده و نظارتی معطوف کرد: این موضوع باعث تفاسیر متعدد از فیلم‌ها می‌شود که تدوین یک قانون که برای دولت، قوه قضاییه، گروه‌های تندرو، ارگان‌ها، فعالان سینمایی و نمایندگان مجلس مرجعیت داشته باشد، تکلیف را برای همه روشن خواهد کرد.

سیاست‌گذاران در تله تحلیل‌های سوتفاهم‌زا می‌افتند

کارگردان فیلم جایی برای زندگی با ابراز نارضایتی از تاثیرپذیری سیاست‌گذاران در تصمیم‌گیری‌ها، می‌گوید: عمق فاجعه در حدی است که یک سایت غیرتخصصی با تحلیل‌های غلط و سوءتفاهم‌زا؛ تدابیرش را به کرسی می‌نشاند و در وضعیت صدور مجوز اکران فیلم اثرگذار می شود.

او درمورد دلیل واهمه بهارستان‌نشینان از اکران فیلم‌های اجتماعی می‌گوید: بعضی آدم‌ها و گروه‌ها از هر چیزی که منطبق با تصوراتشان از جهان نباشد واهمه و نسبت به آن گارد دارند. باید مجوز دخالت به آن‌ها را در گام اول به زمانی مرتبط بدانیم که برخی سینماگران به دلیل منافع شخصی مقابل ورود حوزه هنری به دایره نظارت سکوت کردند و امروز با سدی به نام مجلس مواجه شده‌اند. با این منوال در آینده هم باید منتظر  دخالت‌ گروه‌ها و سازمان‌های جدید در اکران فیلم‌ها باشیم.

کارگردان فیلم جایی برای زندگی ادامه می‌دهد: با اتفاقی که امروز در کشور افتاده و به سمت عقلانیت و تعادل در حال حرکت هستیم در عرصه هنر به خصوص سینما به یک تعریف مشخص و قوانین روشن مدون برسیم؛ که برای یک فیلم یا سکانس همه مجبور به پرداخت هزینه‌های گزاف نشوند.

او می‌گوید: ایران ازنظر موقیعیتی دارای پتانسیل‌هایی است که کشورهای اطراف حاضرند میلیاردها دلار خرج کنند تا تاثیرپذیری آن را داشته باشند؛ اما ما با دست خود آن را نابود می‌کنیم؛ که اگر این اتفاق‌ها سهوی‌ست حماقت و اگر عمدی‌ست خیانت است.

کر‌م‌پور بر این اعتقاد است؛ فیلمی که درمورد مردم صحبت کند انواع انگ‌ها از سیاه‌نمایی تا خیانت را به آن چسبیده می‌شود در صورتی‌که سینما عقب‌تر از جامعه‌ست و واقعیت جامعه بسیار بزرگتر از چیزی‌ست که در فیلم یا روزنامه نگاشته یا تصویر می‌شود و مردم به دلیل بی‌خاصیت شدن رسانه‌ها از آن‌ها دلزده شده‌اند.

تولید 60 درصدی فیلم‌های اجتماعی دلیل واهمه بهارستان نشینان

جواد شمقدری(رییس سابق سازمان سینمایی) نیاز ساخت فیلم‌های اجتماعی را در طول سال حداکثر 40 درصد بیان می‌کند: امروز این میزان به 80 درصد رسیده است؛ افزایش حجم تولید فیلم‌های اجتماعی باعث شده جایی برای فیلم‌های استراتژیک نظام باقی نماند و به دلیل این غفلت مهندسی شده جای فیلم‌هایی با مضمون انقلاب، سیاسی و دفاع مقدس در سینمای ایران خالی بماند.

 او بر این اعتقاد است که؛ اگر تعادل درستی در صدور مجوزها و ساخت فیلم‌ها برای همه گونه‌های سینمایی ایجاد شود، نگرانی‌ها نسبت به بعضی فیلم‌ها کاسته می‌شود، این توازن ابتدا باید توسط سیاستگذاران مدیریت شود سپس به نگاه فیلمساز برمی‌گردد که چه گرایشی در فیلم دارد و همزاد پنداری مخاطب با کدام شخصیت فیلم است. نکته سوم خلا نگاه آرمانی فیلم‌ساز به جامعه در فیلم است. صحیح نیست از سیاهی‌ها حرف زد؛ اما تکلیف مخاطب را نسبت به آرمان‌ها روشن نکرد. فیلم‌ساز باید در گرایش فیلم با دیده احترام و آرمانی به جامعه خود نگاه ‌کند؛ نه اینکه جامعه ایرانی را در مقابل کشورهای اروپایی یک کشور عقب مانده، تحقیر شده و ذلیل نشان دهد. 

او در پاسخ به اینکه چرا واژه واقعگرایانه را جایگزین آرمانی نمی‌کنیم؟، می‌گوید: فیلمساز اگر می‌خواهد نقد تندی نسبت به بعضی اتفاقات و واقعیت‌های اجتماعی داشته باشد، باید تکلیف مخاطب را با نگاه آرمانی خود روشن کند. در اینصورت مجبور به نشان دادن راهکار و راه رسیدن به امید است و شاید دیگر انگ سیاه‌نمایی نخورد، با چنین رویکردی فیلمساز پشت انگیزه‌های دیگران و بعضی جریانات مخفی نمی‌شود.

شمقدری بر این اعتقاد است که؛ نگاه آرمانی معطوف به یک ایدئولوژی و گروهی خاص نیست، فیلمساز نگاه آرمانی‌اش را به جامعه‌ مشخص کند و پس از طرح مشکل راهی هم جلوی پای مخاطب خود قرار دهد. آن‌چیزی که از آن به عنوان سیاه‌‌نمایی یاد می‌شود به دلیل نقد بدون ارائه راهکار است.

رییس سابق سازمان سینمایی دلیل واهمه برخی گروه‌ها از ساخت فیلم اجتماعی را به تولید بیش از حد این نوع فیلم‌ها در طول سال مرتبط می‌داند: نباید ژانرهای دیگر مانند دفاع مقدس، انقلاب، کودک،علمی و تخیلی مورد بی‌مهری قرار بگیرند. مشکل از آن‌جایی شروع می شود که همه سینمای ایران معطوف به یک ژانر خاص می‌شود.

او در جایی دیگر از صحبت‌های خود می‌گوید: جامعه ایران مستثنی از دیگر کشورها نیست که مبرا از مشکل باشد؛ اما تنها بعضی از لایه مشکلات باید در فیلم‌ها به تصویر کشیده شود و حل بقیه مسائل باید در جایی خارج از سینما باشد؛ آن نگاه آرمانی که پیشتر به آن اشاره شد مشخص کننده این خط قرمزهاست.

منتقدین قانون نظارت مجلس را درست کنند

شمقدری در پاسخ به اینکه این ملاحظات ما را در بیان مشکلات به سانسور کشانده است، گفت: جامعه امریکا هم در بیان مشکلات حساب شده عمل می‌کند؛ آن‌چه جامعه‌ی امریکایی از مشکلاتش تصویر می‌کند کم‌تر از اتفاقات موجود در جامعه‌شان است.

رییس سابق سازمان سینمایی درمورد ورود نمایندگان به دایره نظارتی فیلم‌ها گفت: مجلس براساس قوانین موجود وظیفه نظارتی را نسبت به همه حوزه‌های اجرایی کشور را دارد. البته می‌تواند به تشخیص خود چشمش را بر امور ببندد یا به آن وارد شود. انتقاد به چرایی ورود مجلس به اکران فیلم‌ها دیکتاتوری محض است.

نقد همراه با آرمان، برچسب سیاه‌نمایی را از سر فیلم اجتماعی برمی‌دارد

شمقدری بر این اعتقاد است که؛ نگاه آرمانی معطوف به یک ایدئولوژی و گروهی خاص نیست، فیلمساز نگاه آرمانی‌اش را به جامعه‌ مشخص کند و پس از طرح مشکل راهی هم جلوی پای مخاطب خود قرار دهد. آن‌چیزی که از آن به عنوان سیاه‌‌نمایی یاد می‌شود به دلیل نقد بدون ارائه راهکار است.

رییس سابق سازمان سینمایی دلیل واهمه برخی گروه‌ها از ساخت فیلم اجتماعی را به تولید بیش از حد این نوع فیلم‌ها در طول سال مرتبط می‌داند: نباید ژانرهای دیگر مانند دفاع مقدس، انقلاب، کودک، علمی و تخیلی مورد بی‌مهری قرار بگیرند. زمانی‌که همه سینمای ایران معطوف به یک ژانر خاص می‌شود؛ دچار مشکل می‌شویم.

او در جایی دیگر از صحبت‌های خود می‌گوید: جامعه ایران مستثنی از دیگر کشورها نیست که مبرا از مشکل باشد؛ اما تنها بعضی از لایه مشکلات باید در فیلم‌ها به تصویر کشیده شود و حل بقیه مسائل باید در جایی خارج از سینما باشد؛ آن نگاه آرمانی که پیشتر به آن اشاره شد مشخص کننده این خط قرمزهاست.

شمقدری درمورد عدم شناخت صحیح نمایندگان از سینما، گفت: افرادی که بر این اعتقادند بعضی کمیسیون‌های مجلس نمی توانند در بعضی حوزه‌های تخصصی ورود کنند، بهتر است قانون را درست کنند، اینکه افراد بر مسند نظارت کارشان را چه‌قدر کارشناسانه و روشمند انجام می‌دهند و تا کجا می‌توانند ورود پیدا کنند؛ بحث دیگری‌ست. البته ما بحث تعامل هم داریم و دستگاه نظارتی یک طرفه عمل نمی‌کند و حرف‌ها را می شنود.

 وظیفه فیلمساز ارائه راهکار نیست

بطور حتم در جامعه وظیفه‌ی هر سازمان، ارگان، نهاد و فردی در یک چارچوب روشن و مشخص تعریف می‌شود. در فیلم‌سازی نیز حد و حدود وظایف فیلمساز نیز باید روشن باشد. آیا تشخیص درد و تجویز دارو هر دو برعهده سینماگر قرار می‌گیرد یا نیمی از این مسئولیت باید توسط دولت و مسئولان انجام شود؟

ابوالحسن داودی(رییس شورای صنفی نمایش) فیلم‌ساز را یک مصلح اجتماعی و لیدر جامعه نمی‌داند: توانایی فیلم‌ساز به آن اندازه نیست که برای جامعه خط‌مشی تعیین کند. سینماگر اجتماعی وظیفه‌اش ارائه راهکار نیست؛ بلکه او باید مشکلات جامعه را ببیند و آنها را عادلانه، بدون تنگ‌نظری و سوءاستفاده مطرح کند. البته در بعضی موارد هم دیده می‌شود برخی فیلم‌سازان عامدانه کارهایی را انجام دهند؛ اما نباید کل این ژانر را برای تخطی این گروه کوچک زیر سوال برد.

صورت مسئله را پاک نکنید

او بر این اعتقاد است که فیلم‌ساز مثل دیگر آحاد مردم در جامعه زندگی می کند و بسیاری از معضلات را دیده و مطرح می‌کند و اندیشه برای حل مشکلات؛ وظیفه‌ی مسئولینی است که برای آن انتخاب شده‌اند و حقوق می‌گیرند. این بدان معنا نیست اگر فیلم‌ساز معضل را دید و شناخت اما راهکاری برای آن نداشت؛ حق اظهار نظر از او گرفته شود. این پاک کردن صورت مسئله است.

رییس شورای صنفی نمایش در تکمیل گفته‌های خود به ذکر یک مثال بسنده می‌کند: مانند این است که به علت کم‌کاری شهرداری و مثلا  آسفالت نکردن خیابان مردم درون یک چاله بیفتند و بعد مسئولان طلبکارانه  به آنها بگویند وظیفه خودتان است چاله را پرکنید.

گروهی از انعکاس شرایط خاص نگرانند

داودی؛ برخوردهای تنگ‌نظرانه موجود با سینمای اجتماعی را به دلیل نگرانی گروهی در انعکاس شرایط خاص جامعه می‌‌داند و بر این اعتقاد است؛ معمولا برای ساخت فیلم‌های اجتماعی آنقدر نظارت‌های چند لایه از پروانه ساخت و نمایش گرفته تا حمایت‌هایی که از فیلم‌ها می‌شود؛ وجود دارد که یک فیلم نمی‌تواند خارج از نقدهای دلسوزانه ساخته شود و اگر کسی به عمد هم قصد ساخت فیلمی خارج از چارچوب‌های تعریف شده را داشته باشد به ندرت از طریق مراحل قانونی به هدفش می‌رسد.

او می‌گوید: البته مسئولان و قانون‌گذاران نباید اجازه دهند، این ژانر سینما با آسان شدن ابزار تولید به فعالیتی زیر‌زمینی تبدیل شود و از دسترسی نظارت‌های قانونی خارج شود.

او با تاکید بر اینکه فیلم‌های اجتماعی مانند دیگر ژانرها شامل فیلم‌های خوب و بد می‌شود و من از تمام فیلم‌های اجتماعی دفاع نمی‌کنم، گفت: می‌توان از فیلم‌های خوب دفاع و از فیلم‌های بد انتقاد کرد؛ اما سوزاندن ریشه یک حوزه فیلم‌سازی و چسباندن القابی مانند سیاه‌نمایی به یک‌گونه نمایشی، کار ناعادلانه‌ای است.

تفویض وظایف و تدوین قوانین روشنی که همه از مسئولان نظارتی گرفته تا فیلمسازان مستقل بر آن گردن نهند از موارد مغفول مانده در سینمای اجتماعی ایران است که با رفع این نیاز فیلم‌سازان این ژانر بدون افتادن در تله حاشیه‌ها و برچسب خوردن می‌توانند نقش هوشیاردهنده خود را به درستی انجام دهند و با تصویر کردن معضلات و به صدا درآمدن زنگ خطر، مسئولان را به چاره‌جویی وادارند.

گزارش از: شانلی عبادیان

ایلنا