او روزی گفته بود: «من فقط محمدرضا رحیمی نیستم، من معاون اول این نظام هستم.»
معاون اولی که با قطعی شدن حکمش در دیوان عالی باید ۵ سال و ۹۱ روز را در زندان بگذراند و چند میلیارد تومان بابت رد مال و جریمه بپردازد.
محمدرضا رحیمی یکی از بلندپایهترین مقامهای جمهوری اسلامی است که به جرم فساد مالی محکوم شده است. او علاوه بر معاونت اول رئیس جمهور، دورهای ریاست ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی را به عهده داشت و مدتی هم رئیس دیوان محاسبات بود.
هر چقدر محمدرضا رحیمی در اعتراض به محکومیتش بیشتر به این سوابق اشاره میکند، دیگران بیشتر میخواهند از او فاصله بگیرند. از محمود احمدینژاد که تمام ماجرا را به قبل از حضور آقای رحیمی در دولت مربوط دانسته تا انبوهی از محافظهکاران که او را به اکبر هاشمی رفسنجانی و اصلاحطلبان منتسب میکنند.
ماه زیر ابر
محمود احمدینژاد که روزی در اوج تنش با مجلس و قوه قضاییه و وقتی عدهای از نمایندگان خواهان برخورد با محمدرضا رحیمی بودند، گفته بود: «کابینه خط قرمز است»، پس از محکومیت قطعی معاون اولش دفاع چندانی از او نکرد.
واکنش او به ترتیبی بوده که محمدرضا رحیمی را به گلایه واداشته است.
همه آنچه در اطلاعیه دفتر آقای احمدینژاد آمده این است که به طور کلی رسیدگی به این پرونده اما و اگرهای بسیار داشته، از آن برای حمله به دولتهای نهم و دهم سوءاستفاده میشود و با وجود سکوت کنونی «ماه همیشه زیر ابر پنهان نمیماند.»
رئیسجمهور سابق تنها لازم دید که به طور مشخص با فاصله گرفتن از پرونده فساد یادآوری کند که تمام اتهامات به دوره ریاست محمدرضا رحیمی بر دیوان محاسبات مربوط میشود، مقامی که مجلس آن را تعیین میکند.
محافظهکاران هم به دنبال آن هستند که ثابت کنند محمدرضا رحیمی ربطی به این جناح نداشته و اساسا محکومیتش یک پیروزی برای محافظهکاران است.
از موسی قربانی که میگوید «رحیمی را یک چهره اصولگرا نمیدانم» تا مدیرعامل سابق خبرگزاری مهر که گفته: «نسبت دادن آقای رحیمی به جریان اصولگرایی یک اتهام نچسب است.»
آنها تا جایی پیش میروند که اصلاحطلبان را به سکوت درباره پرونده آقای رحیمی متهم میکنند یا حتی مسئول ترقی او میدانند، تا جایی که علیرضا زاکانی میگوید رسیدن آقای رحیمی به ریاست دیوان محاسبات (در دوره مجلس هفتم با اکثریت محافظهکار) با حمایت مهدی کروبی ممکن شده بود.
اصلاحطلبان این موضع محافظهکاران را «فرار به جلو» میدانند و میگویند آنها میخواهند از مسئولیت حمایتهای پیشینشان از محمود احمدینژاد شانه خالی کنند.
رحیمی چه میگوید؟
خود محمدرضا رحیمی در نامهای که چند ماه پیش به صادق لاریجانی نوشت گفت که اتهاماتش نه به معاون اولی دولت مربوط بوده و نه به ریاست دیوان محاسبات.
دادگاه محمدرضا رحیمی غیرعلنی بود، اما خود او چند ماه پیش نوشت که اتهام و محاکمهاش بر مبنای پول گرفتن از فردی در قالب «کمک مردمی» برای انتخابات مجلس هشتم بوده است.
در نامه اخیر او به محمود احمدینژاد هم این مساله تکرار شده است.
آقای رحیمی گفت که فردی از طرف برخی مسئولان قضایی و نمایندگان مجلس به او معرفی شد و او پس از استعلام از مراجع مربوطه، از این فرد مبالغی پول گرفته است.
به گفته آقای رحیمی «مبالغ مذکور برای کمک به تبلیغات داوطلبان نمایندگی در مجلس هشتم بوده که فهرست اسامی آنها به همراه شماره چک و مبالغ دریافتی، موجود و نسخهای از آن به دادگاه محترم تسلیم شده است.»
«کمک گیرندگان نیز صرفا توسط اینجانب و برخی از فعالان و مسئولان سیاسی و شاخص کشور به شخص کمک کننده معرفی و چک مربوطه را از ایشان دریافت کردهاند و ریالی از وجه مورد بحث در امر دیگری به جز تبلیغات مجلس هشتم مصرف نشده است.»
محافظهکاران میخواهند عنوان «اصولگرا» را از آقای رحیمی بگیرند، اما او یکی از ۱۵ نفر اصلی بود که در قالب «جبهه متحد اصولگرایان» برای حضور هماهنگ محافظهکاران در انتخابات مجلس تلاش کردند.
اینکه ادعای آقای رحیمی درباره محاکمه شدن به خاطر توزیع «کمک مردمی» در انتخابات هشتم چه قدر به واقعیت نزدیک است روشن نیست.
اما یکی از نمایندههای مجلس این مبلغ را ۹۰۰ میلیون تومان میداند و وبسایت محافظهکار تابناک هم اصل گرفتن پولها و دادن آن به تعدادی از نامزدهای انتخاباتی را درست میداند و مینویسد: «رحیمی در شرایطی به زندان میرود که از این تعداد نه نامی منتشر شده است، نه وجهی از آنها باز ستانده شده» است.
حلقه آخر: حلقه انحرافی
چه آن طور که محمد دهقان میگوید محمدرضا رحیمی روزگاری «شیفته هاشمی رفسنجانی» بوده باشد و چه به گفته عبدالله ناصری «وابسته به اردوگاه محافظهکاری و اصولگرایی»، مهمترین دوره زندگی سیاسی او در کنار محمود احمدینژاد گذشته است.
محمدرضا رحیمی یکی از چهرههای حلقه یاران رئیسجمهور پیشین بود که در ادبیات محافظهکاران منتقد آقای احمدینژاد «جریان انحرافی» خوانده میشد.
تنش میان این حلقه و دیگر بخشهای حکومت پیوسته بالا میرفت تا آنجا که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ به اوج خود رسید.
شمار زیادی از اطرافیان آقای احمدینژاد برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرده و سپس انصراف دادند. تصور میشد که آنها میخواستند با این کار رد صلاحیت نامزد اصلی خود، اسفندیار رحیم مشایی را دشوار کنند. هرچند خود آقای رحیمی روایت دیگری دارد. اما به هر حال اسفندیار رحیم مشایی رد صلاحیت شد و محمود احمدینژاد و یارانش با پایان عمر دولت دهم به حاشیه رانده شدند.
محمدرضا رحیمی هم که یک سال و نیم پیش وکیلش را برای ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری به وزارت کشور در خیابان فاطمی فرستاده بود، حال باید به خاطر پروندهای که در ارتباط با «حلقه فاطمی» باز شد راهی زندان شود.