بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
یک اصطلاحی بین علمای مذهبی و غیره هست. اصطلاحی که مثل یک قاعده و قانون فلسفی حساب میشود. میگویند: لا یصدر منالخیر الاالخیر، از خیر جز خیر صادر نمیشود. البته قاعدتا باید گفت که حالا که از خیر جز خیر صادر نمیشود، از شرّ هم جز شرّ صادر نمیشود. این خیر، این اصطلاح شاید در داخل اجتماع بشری تا حدی صحیح باشد، ولی در طبیعت صحیح نیست. مثلا مار گزنده است، که حتی مثلا اگر در وسط نماز دیدید ماری دارد میرود میتوانید همین طوری در حال [خواندن نماز] بروید و مار را بکشید. به نحوی که نمازتان باطل نشود. یا اینکه نمازتان را قطع کنید و بروید آن را بکشید. خوب قاعدتا از این مار جز شرّ صادر نمیشود. نه، از مار هم خیر صادر میشود. زهر مار را که میگیرند (البته نه این زهر ماری که در صحبتهای عامیانه میگوییم). واقعا زهری که از مار میگیرند در بعضی داروهای اعصاب به کار میرود و مثلا یک ارزن آن کسی را شفا میدهد، دیگر خیری از این بالاتر که نمیشود. در یک مقام الهی اگر فکر کنید درست است. یعنی در مقام الهی خداوند ما را که آفرید به ما نشان داده و گفته این را بکش. ما را هم به او نشان داده و گفته این را بگزید. برای چه؟ با ما دشمنی نداشته، خودش ما را خلق کرده، برای این است که به ما چیزهای بعدی را بفهماند. همه چیز به دست خداوند است. از بالا اگر نگاه کنیم مار هم خیر است. شرّی وجود ندارد اصلا. کما اینکه از نظر ما ابلیس، شیطان دشمن ماست، خداوند از روز اول از چیزهایی که به پدر و مادر همهی ما، آدم و حوا یاد داد، این است که ابلیس (شیطان) را نشان داده، (نشان داد از لحاظ اینکه در قرآن هم میگوید، گفت که این دشمن شماست)، بدانید که این دشمن شماست. دشمن ماست ولی دشمن خدا که نیست. بنابراین او را هم خداوند خلق کرده، ما البته با او دشمنی میکنیم. همانطوری که با مار دشمنی میکنیم با او هم دشمنی میکنیم. اما همینطور کسانی هم هستند که به اصطلاح مارگیر هستند. یک افرادی هم هستند که به قول حضرت پیغمبر که میفرماید: شیطانی اسلم بیدی شیطان من، تسلیم من شد. خیلیها بحث کردهاند که شیطان تسلیم نمیشود فطرتش اینگونه است. ولی توضیح مفصلش را یک بار گفتهام وقتش نیست.
قبل از خلقت ما (خلقت انسان) که شیطان یا ابلیس شیطنت نداشت. ابلیس در صف فرشتگان بود، جزء فرشتگان خیلی مقرب بود، خداوند ما را که آفرید مثل آزمایش است. شاید او را هم آزمایش کرد. آن وقت از آن به بعد [دشمن انسان شد] خود شیطان هم نگفت که من منم، گفت: خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ(اعراف/۱۲) او را از خاک آفریدی و مرا از آتش. باز هم برتری خودش را به خدا نسبت داد. یعنی گفت تو آفریدی. به هر جهت چون دشمن ماست ما به او لعنت میکنیم، باید هم لعنت کنیم. مار هم همینطور است مادامی که آزاد است، هم سطح ما شمرده میشود، در آن صورت میآید و ما را میگزد، خطرناک است ولی مار وقتی در اسارتِ ما بود، ما او را گرفتیم، [دیگر تحت کنترل ماست] البته آنچه در زمین آفریده شده، خداوند در واقع به خاطر آدم آفرید، همهی موجوداتی که در کرهی زمین داشت به آدم نشان داد و گفت که اینها چه هستند. منتها تورات اینگونه میگوید: اینها را به آدم نشان داد و گفت برای این موجودات اسم بگذار و اسم آنها همانی شد که حضرت آدم گفت. منظور تفوّق انسان است در موجودات کرهی زمین. ولی خداوند که فقط یک کرهی زمین ندارد خداوند این همه خلقت دارد که اگر شبها [به آسمان نگاه کنید]، اینجا [تهران] که نه، اینجا اصلا هوا نیست، در بیدخت که بودیم، شب که میخوابیدیم، بعضی شبها در تابستان تمام آسمان روشن بود از ستاره. همهی اینها خلقت خداوند است، همهی اینها را خداوند اداره میکند. فرض کنید یک مدیر است. چقدر مدیریتش باید قوی باشد که همهی اینها را اداره کند. هرگونه انحرافی که در هر کدام از اینها پیدا شود مثل یک بیماری خداوند درستش میکند. بنابراین اگر بگوییم خداوند جز خیر چیزی ندارد حق داریم. برای اینکه همهی اینها در خدمت خداوند هستند. اگر به امر الهی نبود خداوند اینها را خلق نمیکرد. چرا اینها را خلق کرد، این همه موجودات؟ مصلحت و لازم میدانست.
یک داستانی در مثنوی دارد که انشاالله خواندهاید. میگوید کسی آمد به باغش دید یک نفری آنجا نشسته انگور بو میکند و میخورد. با او دعوا کرد گفت چه میکنی؟ گفت این انگور خلقت خداست من هم خلقت خدا هستم. هیچ فرقی نمیکند این خلقت خدا یا آن خلقت خدا. صاحب باغ شروع به کتک زدن آن غریبه کرد، گفت چرا میزنی؟ گفت من بندهی خدا هستم تو هم بندهی خدا هستی این شلاق هم ساخت خدا. منظور اینکه همهی اینها خلقت خداست. ولی خلقتی که آفریده خودش خیلی از اینها را در نظامی آفریده، در جایی آفریده که به خلقت و به نظام کمک شود. اگر یکی از آن نظام کنار برود و اضافه [کاری کند] غلط انجام داده است. بنابراین، این کسی که بدون اجازه صاحب باغ میآید انگور میخورد از فرمان الهی [سرپیچی کرده است]. بنابراین ما هم میتوانیم فکر کنیم که آنچه میشود، آنچه میکنیم و بر ما وارد میشود امر خداست. برای اینکه خدا غیر از اینجا هم [مخلوقاتی دارد]. امر خدا براین قرار گرفته که اینطور باشد. باید در آن امر در آن مسئله رضایت داشته باشید. البته به انسان نیمه استقلالی داده که در مقابل فرمان الهی راضی باشد یا ناراضی. ناراضی باشند جایشان معلوم است کجاست. انشاالله همهی ما راضی باشیم که جای ما هم معلوم باشد. حضرت صادق به بندگانی که خریده بود میگفت به شرطی آزاد میکنم که در روز قیامت حتما شفاعت کنی و دست مرا بگیری. حالا ما این نیت و پیروی از امام صادق داشته باشیم انشاالله ما را حفظ کند از بلییات.