بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
عدد خودش هیچ نقشی ندارد. چون عدد بدون معدود که معنی ندارد. یک یعنی چه؟ ده، دوازده اینها یعنی چه؟ تا نگوییم مثلا ده عدد کتاب، یا ده فصل از یک کتاب، معنی ندارد. باید این عدد را با یک معدود بیاوریم. فرض کنید خود عدد سیزده. وقتی میگویید این سیزده بیماری را فلان کس دارد. این سیزده نحسترین عدد است. ولی اگر بگویند سیزده ملائکه آمدند و جنازهاش را بالا بردند این سیزده مبارکترین عدد است. سیزده نه نحس است و نه مبارک. این عدد سیزده که متداول شده از مسیحیان اول ناشی شده که خیلی اعتقاد و علاقهمندی به عیسی(ع) و حواریون داشتند. در آخرین شامی که حضرت عیسی(ع) دادند در این کلیسای جُتْسِمانی بود. (در خدمت حضرت صالحعلیشاه رفتیم و محل آن کلیسا را دیدیم). اول که غذا آوردند خوردند حضرت فرمودند من میروم بالای این تپه (پای تپهای است، پای کوهی است). حالا یادم نیست که فرمودند چه کنم. عبادت کنند. شما نخوابید امشب قرار بوده بلایی ببینید، دعا کنید. حضرت رفتند بالا و یک مدتی طول کشید، پس از مدتی که برگشتند، دیدند که همگی خواب هستند صدا زدند بیدار که شدند حضرت فرمودند که به شما گفتم که نخوابید. قدری ماندند باز هم این فرمایش را تکرار فرمودند گفتند که من میروم بالا، یا مناجات کنند یا من را احضار کردند. به هر جهت نخوابید. این دفعهی دومی است که به شما میگویم نخوابید که بلایی هست، نخوابید دعا کنید آن بلا دفع شود. تشریف بردند بالا باز هم پس از مدتی بعد که برگشتند باز هم خواب بودند. رفتند باز بالا و برگشتند. این دفعه دیگر رفتند بالا و فرمودند من که به شما گفتم بلایی هست و با دعا دفع میشود، شما خوابیدید دیگر فرمان و امر الهی قطعی شده دیگر کار گذشت.
البته در همهی شرحها و قصههای منسوب به حضرت عیسی بعدا تردید کردند. اما متداول این است که این شرح حال ایشان است. اولا که ما تا در دنیا هستیم، بلاهایی که خدا برای این دنیا آفریده باید از خودش بخواهیم که رفع کند. از خواب هم غفلت کنیم یعنی به خواب غفلت نرویم. باز هم نشان میدهد که اولاً خداوند خودش خیلی بخشنده است و بعلاوه بندگان خاصش اگر تقاضایی کنند آن تقاضا را میپذیرد. کما اینکه اگر آنها نخوابیده بودند بلا نمیآمد. بعضیها میگویند شام آخر دوازده نفر بودند، سیزدهمی وارد شد که اسمش یهودا بود. دو تا یهودا داریم، در این تاریخها با هم اشتباه نکنید. یکی یهودایی که حضرت عیسی را لو داد، یکی هم یهودا (از بنیاسرائیل) کسی بود که از نسل او پیغمبری ادامه یافت. این نحسیِ عدد سیزده از اینجا آمده است.
البته این شدت علاقهی آن کسانی است که اول رایج کردند، یعنی به حساب اعتقادشان بود. آنچنان دلبستهی عیسی(ع) و حواریون بودند که سیزده به جای دیگر نمیچسبید. چون سیزده به جای دیگری نمیچسبید جز بلای به حضرت عیسی، این است که سیزده را نحس گفتند. والّا عدد که خودش نحس نمیشود. در مورد اعداد هم در خود قرآنِ ما، در دین اسلام هم گفتهاند. یکی نوشته بود؛ یک، خداوند است دو، شب و روز است، سه … . وَ الْعَصْرِ وَ لَيَالِي الْعَشْرِ قسم به عصر (که معنیاش مفصل است) و شبهای دهگانه. این شبهای دهگانه چیست؟ هر ده شبی که عبادت کنید و بتوانید جز به خدا فکر نکنید همین ده شب است. ولی در مورد عدد به طور صریح یکی خداوند به ابراهیم(ع) فرمود، حضرت ابراهیم ابوالانبیا وقتی که هنوز اولادی نداشت یعنی در آن مرحله بود، از سارا اولادی نداشت، گفت از نسل تو به اندازهی ستارگان آسمان خواهم آفرید و از نسل تو، فرزندان تو دوازده سرور، دوازده شاه خواهم پروراند. بعد من فکر کردم که این کتاب مقدس که همهی مسیحیها و یهودیها قبول دارند. که این دوازده نفر چه کسانی بودهاند؟ آیا همهی آنها آمدهاند یا نه؟ چیزی ندیدم که صریحا نوشته شده باشد. چرا چیزی دیدم که یکی جایی میگوید، که دوازده تن یا مثلا دوازده عدد را جور میکند. میگوید یکی داود است، یکی سلیمان، یکی سموئیل و … اینها که خصوصیتی نداشتند. داود البته پادشاه بود پیامبری هم داشت شجاع هم بود. خداوند به سلیمان نعمات زیادی داده بود. هیچ خصوصیتی نداشتند که خداوند آنها را برتری بدهد و بگوید دوازده سرور از آنها خواهم آفرید. در اسلام هم اخبار فراوانی راجع به این دوازده است. این که به عدد دوازده که ما با احترام مینگریم و خوش میدانیم. حتی سیزده را دوازده به اضافهی یک میگوییم. البته نه مثل شش نفری که کمیسیون دارند میگویند، کمیسیون پنج به علاوهی یک. همان طور که آن بیمعنی است این هم بیمعنی است؛ یعنی سیزده را بگوییم دوازده به علاوهی یک. ما مسلمین امروز خودمان در مورد همین اعداد دوازده و سیزده اگر بپرسیم از مکاتب مختلف هر کدام یک جوری میگویند. آن وقت این چیزها را ما چسبیدیم و اساس را فراموش کردهایم.
خانه از پای بست ویران است / خواجه در بندِ نقش ایوان است
ما همیشه [در مورد] صلح میگوییم، نه اینکه جنگی باشد و ما صلح کنیم. یعنی در حالت صلح و سلامت باشیم. بعضیها میکُشند برای اینکه بعد صلح کنند. میگویند ما میکشیم و بعد خودمان صلح کنیم. صلح اصلا برای این است. به هر جهت اینها فقط برکت یا بد فرجامی از ناحیهی خداست. در قرآن آیهای دارد که میفرماید؛ افرادی میگویند خداوند به ما محبت کرده و این همه برای ما نعمات فرستاده، عدهای دیگر میگویند دشمنان ما برای ما بلا میفرستند. این جور نگویید، بگویید همه چیز از جانب خداست. انشاالله در ذهن داشته باشید.