بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
این تقسیمبندی که شریعت و طریقت را کردند و حقیقت که نتیجهاش است. این جداگانه نیست، که شریعت جداگانه باشد. شریعت اسلام و طریقت اسلام؛ یکی بگوید من اهل شریعت اسلام و یکی دیگر بگوید من اهل طریقت اسلام هستم، نه! این تقسیمبندی فقط برای شناخت وجههای مختلف دین اسلام است و همینطور طریقت مرحلهی بعدی شریعت است، نه مرحلهی مستقل و جداگانهای. شریعت؛ فرض کنید یک خانهی خیلی مناسب و خانهی خوب ولی شلوغ و درهم ریخته و طریقت این را منظم میکند و به همین دلیل برای هر مسلمانی اطاعت از احکام شریعت واجب است.
اما کسی اگر یک قدری اسلام را با فهم انسانی قبول کند و به دنبال آن باشد مسلماً همان وقتی که دعا میخواند و عبادت میکند شریعت و طریقت هم با اوست. یعنی طریقت به منزلهی لباس شریعت است وقتی میگوییم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الی آخر خیلیها فارسی و عربی نمیدانند این برایشان مشکل است این را اشتباه میکنند با مثلا مانترایی که خواندند و گفتند. ولی ما میگوییم اصلاً شریعت و طریقت جدا نیست یعنی یک عارف وقتی سورهی حمد را در نماز میخواند، هم در شریعت و هم طریقت است یعنی معنا و حالتش. یعنی امروزه معتقد هستند باید نماز عربی (بخصوص حمد و سوره که مسلم است) گفته شود به این جهت شریعت را باید تکمیل کنند. شریعت البته بهتر همین است که گفتهاند، رسالهها فراوان است و مقلد هر یک از آقایان باشید شریعت را طبق نظر او باید رفتار کنید. یعنی هر چه آن آقا گفت. کمااینکه یک نفر از من پرسید شما فلان مجتهد را قبول دارید گفتم بله گفت خوب مجتهدین همه میگویند درویشی باطل است گفتم مجتهدین هم انسان هستند و خطا میکنند. این از اشتباهات آنهاست اصلا بیخود در این امر دخالت میکنند. اگر دقیقاً وظیفهشان را میخواهند انجام دهند باید متقاضیان را به راه معنا هدایت کنند و اگر ضعیفترند ساکت بگذارند اظهار عجز کنند بگویند ما خبر نداریم. به همین دلیل هم هست که فقرا (یعنی مشایخ در موقع تشرف دقت می کنند) البته نه اینکه سؤالهای مفصلی کنند، نه، باید به اندازه کافی احکام شریعت را انجام داده باشد اگر در محیط اسلامی هستند، باید اسلام را یک قدری بشناسند.
پیروی از طریقت را ما باید بگوییم، در اینجا باید گفته شود و در طالب راه حق، طالب فقر به خلوص نیتِ متقاضی نگاه میکنیم. حتی ممکن است یک نفر اصلاً سواد نداشته باشد که بتواند قرآن بخواند یا نماز خوانده باشد. نه از روی بی اعتقادی از روی جهل، در آن صورت کمکش میکنند باید اول مسائل را یاد بگیرد. اما اصل دین طریقت است یعنی دل باید مؤمن باشد. فرض بفرمایید در دوران اولیه اسلام بلال حبشی در آن دوران بردگی، غلامی (مثل نوکر) بود و از ترس مولایش حتی وقتی هم آداب را یاد گرفت نمیتوانست نماز بخواند. وقتی میخواست نماز بخواند بیرون میآمد تپه بلندی بود در آنجا نماز میخواند. که الان حاجیها که به زیارت میروند آن نقطه را به عنوان مسجد بلال زیارت میکنند.
بر زمینی که نـشان کـف پـای تـو بود / سالها سجده صاحبنظران خواهد بود
در جایی دیدم در جایی انتقادِ حملهای کرده بودند که طریقت و شریعت را اینها از هم جدا کردند، نه! منتهی ممکن است بعضی از فقرا اشتباه میکنند. درست است شریعتِ بیطریقت مثل بادامی است که بدون مغز است. طریقت بدون شریعت هم نمیشود. هر دو با هم باید باشند اصلاً جدا نیست، مثل اینکه پشت روی یک سکه یا پشت و روی یک ورق کاغذ و نوشتهای، هر دو را باید خواند. به همین جهت آقایان، همهی مشایخ و همهی عرفا دقت دارند که فقرا این توجه را داشته باشند، البته توجه ما و وظیفهای که ما داریم یعنی طریقت دارد، آن است به شریعت لباس زیبا بپوشانیم، شریعت را خالی و لخت نگذاریم.
امروز خیلی متداول است که مثلا فلان ذکر را چند هزار بار بخوانید. اگر یک بار با توجه بخوانید، به ده هزار بار میارزد ولی اگر صدهزار بار هم بخوانید بدون توجه به معنا آن ارزشِ دعا را ندارد. دعا یعنی خواستن، آن چیزی که دلتان از خداوند میخواهد اسم آن دعاست. نه عباراتی که فقط نوشته شده باشد. این عباراتِ نوشته شده را ما از این جهت دعا و مقدس میدانیم که بزرگانی از ما، از خود پیغمبر گرفته تا امام حاضر به این صورت دعا میکردند. ما برای اینکه رعایت ادب در پیشگاه خداوند کنیم. به همان عبارتی خداوند را میخوانیم و دعا میکنیم که بزرگانی که مورد توجهاش بودند به این عبارت دعا میکردند. البته بهترین دعا، دعاهایی است که خود خداوند گفته است به این نحو بخوانید. کما اینکه توبه را خداوند خودش به آدم یاد داد که می فرماید: فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ (بقره/37). انشاءالله خداوند به ما توفیق و درک عظیمی بدهد که بتوانیم عبادت را آن طوری که خداوند خودش فرموده انجام بدهیم.