Search
Close this search box.

مجلس صبح پنجشنبه ۳۰-۱۱-۹۳ (تقوی -آقایان)

01

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

سؤال پرسیدند که تقوی چیست؟ تقوی از لغات عربی خیلی متداول در زبان فارسی هست. از لحاظ معنی خود لغتش بخواهیم بدانیم از وقایت می‌آید یعنی نگهداری. این معنای کلی تقوی است، یعنی انسان خودش را نگه دارد. از چه؟ خودش فکر کند. وقتی خلوص نیت داشت. البته تقوی برای شخصی که تازه پا به مرحله سلوک گذاشته و راهپیمایی نکرده برایش معنی ندارد و سنگین است. تقوی در واقع در تمام اعمال ما باید باشد و خود‌بخود هم هست. مثل نفَس، ما اصلاً بحث نمی‌کنیم که نفس چیست. داریم نفس می‌کشیم بدون این‌که خودمان به خودِ نفس و تعداد نفس توجه ‌کنیم. تقوی همین‌طور است. روح هر عملی تقوی است.

مثلاًً آیات اول سوره توبه مربوط به وقایعی است که در صدر اسلام واقع شده است. اینکه وقایع صدر اسلام بعضی‌هایش ذکر شده، به عنوان مثال است و به عنوان آزمایشگاه تئوری است، نه اینکه خدا خواسته قصه‌پردازی کند، نه! پیغمبر بعد از یک جریانی صلحی با دشمنان برقرار کردند. این توجه را داشته باشیم که اسلام در زمان پیغمبر وضع شد، بنا بود. ولی کسی که ساختمان عظیمی می‌خواهد بسازد، وقتی یک معمار دیگری باشد و این را بخواهد بیان کند می‌گوید محکم است و هیچ رخنه‌ای در ساختمانش نیست. کسی این ساختمان را می‌ساخته یک جا دو سه آجر را نگذاشته یک سوراخ مانده، می‌گوید این سوراخ چیست؟ در این ساختمان نباید همچین سوراخی باشد ولی کسی که معتقدِ به معمار و مهندسِ اینجاست می‌گوید نه، صبر کن معلوم می‌شود چرا این سوراخ را گذاشته، چهار تا آجر باید بگذارد. این چهار تا آجر را نگذاشته چرا؟ بعد که ساختمان تمام شد می‌بیند اینجا پنجره‌ی دیدِ ساختمان است. آن وقت می‌فهمد این پنجره و این سوراخی که ما ظاهراً می‌گفتیم یک روزنه‌ و سوراخی در این ساختمان نباید باشد، اینجا هست. ولی می‌گوید این چیست، این روزنه‌ای است برای خود همین ساختمان. حالا این مثال را داشته باشیم بعد می‌پردازیم به آیات اول سوره برائت یا توبه.

مسلمین با عده‌ای قرارداد بستند، خداوند قرارداد بست، خدا هرگز با مشرک قرارداد نمی‌بندد، یعنی خدا بگوید، تعهد کند غیر از من، کسان دیگری هستند، نه! ولی مع‌ذلک نه با مشرکان با یک عده‌ای که اسم‌شان مشرک و یا کافر بود قرار داد بستند که شما به ما (مسلمین) حمله نکنید ما هم در عوض فلان کمک را به شما می‌کنیم. همچین قراردادی بستند. این قرارداد برای آسایش مؤمنین بود و از اول معلوم بود که دورانی دارد. در خود قرارداد [مدت را] نوشته بودند برای مدت مثلا یک سال. قرارداد را که بستند دستورات پیغمبر بر این بود که هر قراردادی که کردید باید رعایت کنید. قراردادی هم که مسلمین کردند یعنی قراردادی است که پیغمبر فرموده و امضا کرده، پیغمبر و مسلمین به مصداق آن عمل می‌کردند. بعضی از قبایل (چون قبیله‌قبیله بود) هر قبیله به منزله حکومت جداگانه‌ای بود. بعضی از آن قبایل یک ـ دو بار از قرارداد تخلف کردند، حمله کردند و چند نفر از مسلمین را کشتند. آیات قرآن (سوره توبه) فرمود که چون این‌ها خودشان قرارداد را به هم زدند ما هم به هم می‌زنیم و حمله کردند دفاع کردند، جریان را می‌دانید. بعد آن صحبتی که یک عده‌ای قرارداد را به هم زدند و یک عده‌ای رعایت کردند. خداوند فرمود آن‌هایی که قرارداد را به هم نزدند و رعایت کردند ما هم تا آخر مدت رعایت می‌کنیم. اعرابِ آن وقت در انتقام جویی و کینه‌ورزی غرق بودند آن‌ها بعضی‌هایشان گفتند، آن‌ها که به هم زدند ما کلی به هم می‌زنیم و به همه حمله می‌کنیم. حضرت فرمودند نخیر، فقط با آن‌هایی که قرارداد را به هم زدند ما حق داریم به هم بزنیم، ولی نسبت به بقیه، نه. (مثل قرارداد آتش بس که روزنامه‌ها می‌نویسند) ما ندیدیم در این‌ها قراداد آتش بسی که نقضش نباشد. همه‌ی قراردادها را یک عده‌ای به هم می‌زنند. پیغمبر به مسلمین آن زمان توصیه فرمود این‌هایی که قرارداد را به هم نزدند ما هم قرارداد را محترم می‌دانیم تا زمانی که در خود قرارداد (یعنی یک سال) نوشته شده. بعد فرمود این از تقوی است. یعنی نگهداری قراردادی که به نفع مشرکین هم بود، چون قبلاً قرارداد بستند، این قرارداد معتبر است، این یکی از موارد تقوی است یعنی رعایت احترام عهدی که بسته شده به این معنی که خودداری از جنگ. چون در آن لحظه‌ای که قرارداد بستند در صورت ظاهر معلوم نبود قشون مسلمین برترند یا کفار، ولی چند وقتی که گذشته بود قدرت کفار مرتباً کم می‌شد و قدرت مسلمین مرتباً زیاد می‌شد. در این مدتی که بحث به هم زدن قرارداد بود مسلمین خیلی نیرومندتر شده بودند و بنابراین در عین نیرومندی قرارداد را نگه داشتند یعنی حمله نکردند، این یکی از موارد تقوی است. در جایی می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ (مائده/1). این [وفا کردن به قرارداد] از تقواست. خلاصه در هر موردی نفع شخصی خودتان، نفع خودتان اقتضای عملی می‌کند ولی می‌دانید آن عمل با تعهدات سابق شما و روش کلی جامعه بر خطاست آن‌را به هم نزنید، رعایت منافع عمومی را بیشتر از منافع خودتان بدانید. این مهمترین اثر تقوی است موارد دیگر هم بسیار در آیات قرآن هست که حالا در خاطرم نیست که به تقوی دستور می‌دهد. تقوی یک صفتی است که اگر از لحاظ روانشناسی بگوییم، انسان به خودش اهمیت می‌دهد.

در شرح حال کسی می‌گویند که وقتی از خواب بلند می‌شد لباس کامل می‌پوشید، گفتند کسی نیست که خجالت بکشی، لباس منزل بپوش گفت در مقابل اینکه می‌گویید کسی نیست، چرا! خداوند هست. در همه‌ی عبادات خداوند گفته وقتی نماز می‌خوانید مثلاً فقط توجه به نماز کنید والّا نماز شما مصداق همان نمازی است که رحمة‌الله غزالی قدس‌سره فرمود. نماز جماعت اقتدا کرده بود وسط نماز، نماز را رها کرد و رفت، بعداً گفت وقتی پیشنماز مشغول نماز بود من هم اقتدا کردم از وقتی که پیشنماز رفت برای آب و جو دادن به اسب‌هایش من نماز را ترک کردم. نماز؛ نمازی است باید تمام توجه به خدا باشد و اگر این توجه باشد خودبخود انسان لباس مرتب می‌پوشد و با حالت ادب [در مقابل او می‌ایستد] این است که در تمام آداب همه‌ی عبادات این عمل و مسئله را تذکر و دستور دادند.

تمام این‌ها تقوی است. یعنی خودداری انسان از تمایلات نفس و جولان‌هایی که نفس می‌دهد و هزار فکر می‌خواهد، این‌ها همه مصادیق تقوی است. منتهی تقوایی که برای همه توصیه شده حتی برای کفار هم توصیه شده که تقوی داشته باشید و حتی حضرت امام حسین در آخرین لحظات حیات مبارک خطاب به آن‌ها فرمود: إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ اگر آخرت و دین را قبول ندارید در دنیا اقلاً مردانه باشید یعنی حمله‌ی ناجوانمردانه‌ای نکنید. که این از کمال تقوی است که کسی نسبت به دشمنش هم رعایت انسانیت را کند.

ان‌شاءالله خداوند مسلمینِ ما و جوامع مسلمین ما را از این همه بلایا حفظ کند و تقوایِ مورد نظر خودش را به ما مرحمت کند.