بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
خداوند وقتی دستوری به جامعه بشری میدهد همهی جوانب را خودش در نظر میگیرد ما نمیتوانیم همچین کاری کنیم که همهی جوانب یک امری را در نظر بگیریم خیلی چیزها را یادمان میرود بلد نیستیم بعدها میفهمیم. ولی خداوند همهی جوانب را در نظر میگیرد. مثلاً وقتی خداوند توصیه میکند یا به صورت امر و یا به صورت ارشاد و راهنمایی، نمیخواهد خودش دست ما را مثل بچهای بگیرد و راه ببرد. ولی این تفاوت (در نظر گرفتن جوانب) بین افراد یا جامعهی معدودی و آینده است.
مثلا خداوند نزدیکی جوامع بشری را میخواهد. این مسئلهی جنگ که الان در همهی دنیا هست، ما حتی که خودمان اصلاً میتوانیم آبی بر این آتش باشیم خودمان هم آبیم ولی چه آبی؟ بنزین یا نفت؟ که روی این جدالها میریزد، شدیدتر میشود. خداوند این را هم فکر میکند. الان همهی اینهایی که در دنیا در حال جنگ هستند اینهایی که در جامعه کار میکنند همه بچههایی هستند که بیست – سی سال پیش به دنیا آمدند مثل همهی بچهها مادرشان یا پرورشگاهی که به واسطه فقر و ناداری پدر و مادر اینها را رها کردند، باز آمدند. همه اینها هست، چون اینها هستند حکومتها هرگز فکر نمیکنند که بعداً چه بشود میگویند الان ما باید حکومت کنیم بعد هرچه میخواهد بشود. ولی اسلام و پیغمبر مسلمین وقتی که میخواهد دستوری بدهد که این دستور و توصیه باید همیشگی باشد فکر اینها را هم میکند. از اول که کودکی به دنیا میآید پدر و مادرش ظاهراً یک محبت خاصی نسبت به فرزند دارند و همین انس و محبت را خود خداوند هم در ذهن آنها گذاشته و ما شاید در خودمان توجه نکنیم ولی به حیوانات نگاه کنیم. همهی حیوانات فرزندی که میآورند چنان از آن فرزند دفاع میکند که حاضر است از خودش هم بگذرد. یعنی چه؟ در حیوانات خیلی دیدهایم ببر، پلنگ حیواناتی که خیلی هم درنده هستند دارند لاشهای را میخورند حیوان دیگری میآید به آنها حمله میکند حال این حیوان چه میتواند بگوید هر حیوانی میآید نمیگذارد [به لاشه دست بزند] اما بچهاش که میآید حتی از دهان او هم میگیرد. در پرندگان خیلی دیده میشود. این چه معنی دارد! خداوند میخواهد بگوید که اینها به دنیا میآیند. چرا این محبت را در مادر قرار داده است؟ خداوند به حیوانات شعور نداده ولی به انسان شعور داده انسان باید از این یاد بگیرد، بفهمد که برنامه آیندهی اجتماع به دست این کودک است. به قول سعدی میگوید:
تو آنی که از یک مگس رنجهای
باز انسان این شعور را دارد میفهمد که تمام امکانات و وسایلی که تأمین کند در ذهن کودک ایجاد کرده است. اولاً از وقتی که به دنیا میآید به گوشش که حتی میشنود و شاید هم خدای نکرده بعضیها گوششان ناراحت است [شاید نشنوند] ولی همه میشنوند. به گوشش (راست و چپش) توحید و نبوت بخواند. و اما خودش از چه ایجاد شده خودش از محبتی که بین زن و مرد خداوند بوجود آورده و حتی وقتی که این بر حسب امر خدایی باشد اهمیت و تقدسش بیشتر است. در داستانها بارها صحبت شده حضرت یعقوب زنان بسیاری داشت. اول حضرت، راحیل را میخواست. دختر بزرگتر را فرستادند نادانسته تحمیلش کردند. فرزندان بزرگ یعقوب همانهایی بودند که نسبت به یوسف حسادت کردند ولی راحیل فرزندانی که آورد چون از روی محبت و علاقه خداوند آفریده بود، فرزندانش ممتاز شدند. در یوسف آن صفت حسادت دیده نشد. گفتهاند زن و مرد را اجبار نکنید که فرزند داشته باشند. البته در انسان گرد و خاک و غباری که روی احساسات مینشیند گاهی عوضش میکند ولی عمقش را که نگاه میکنیم، اینطوری است.
همینطور بعداً در تمام مسیر خداوند به فکر جوامع بشری هست و مادامی که ما خودمان را منطبق کنیم هر جامعهای با این خواستهی خداوند، بقا خواهیم داشت. اما از روزی که بشر فراموش کند موقعیت خودش را و اینکه خودش را خداوند برای چه آفریده و چه دستواراتی داده، از آن روز انقراض نسلش [شروع] میشود (چه از اشخاص و چه از جوامع) اینکه فرموده است إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم (رعد/11) خداوند یک قومی را نابود نمیکند و تغییر نمیدهد مگر در آن زمانی که درون خودشان تغییر کنند. منظور رفتار آن قوم تغییر کند. متأسفانه همیشه این تغییر در بعضی افراد قوم وجود دارد و ما حتیالمقدور باید خودمان سعی کنیم با این تغییراتی که برای خودداری از اطاعت امر خداست، خودمان با این تغییرات موافق نباشیم و انجام ندهیم. انشاءالله خداوند همهی اقوام، همهی ملتها را به این فرمایش حضرت ابراهیم که ابوالانبیاء است پدر همهی پیغمبران است گوش بدهند که فرمود: وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ (انعام/79) روی خود را برگرداندم به سمت کسی که زمین و آسمان هرچه در آن است آفرید. لیس فیالدار غیره دیار. خداوندا ما را لایق محبت بگردان و رویمان را به سمت خودت [نگه دار].