بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
لغت فقه در اصل به معنی توجه و دقت کردن به قصد تخصص در یک مطلب است، که آن آیهی مشهور که میفرماید لازم نیست همه بروید به جنگ، بعضیها بروند به دنیا گردی لِّيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ (توبه/122) تا فقیهِ دین شوند. فقیه نه به این معنا که امروزه میگوییم نه، یعنی روح دین را بفهمند که چیست، متخصص شوند و اینکه بعد از برگشتن به مملکت خودشان دیگران را ارشاد کنند. حالا ما البته فقه را در لغت به معنای احکام شرعی تعبیر میکنیم. بعضی از این احکام از روی قرآن، عین عبارت قرآن است. البته عین عبارت هم همیشه به صورت فقهی نیست. گاهی هم میگویند بصورت واجب نیست. مثلا در آیهی قرآن صریحاً میگوید: وَإِذَا حُیِّیْتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا (نساء/86) اگر یک تحیتی به شما گفتند، تحیت یعنی هرگونه سلام و درود، چه با زبان چه با کاغذ چه با تلفن. یا اینکه عین عبارت را رد کنید اگر میگوید سلام، بگویید سلامعلیک، عین آن درودی را که به شما داده شما هم درود بگوید یا بهتر از آن. اگر او میگوید سلام علیک، شما بگویید سلام علیک جانم، که این رعایت نمیشود. البته این جنبهی اخلاقی است، جنبهی فقهی نیست. میگویند احکام شرعی را از چند منبع میگیرند، اول کتاب یعنی آیات قرآن دستوراتی قرآن داده صریحاً داده باید اجراء کرد، حکم است. البته خیلیهایش عملاً اجرا نمیشود، به دلیل اینکه همان اولی که نازل شده پیغمبر فرموده است که این مثلاً برای حالات برابر نیست. خیلی از احکام است. دوم سنت است یعنی روش پیغمبر. چون شارع یعنی شریعتگذار، پیغمبر بوده است هر جا در عبارات چیزی بود باید از خود پیغمبر زمانی که بودند پرسید. که البته ما این را توسعه میدهیم و میگوییم ائمه هم مانند پیغمبر. منتها پیغمبر میتوانست و اختیار داشت که یک حکم جدیدی بدهد هر حکمی باشد، ولی ائمه فرمودهاند ما فقط حکم قرآن را میگوییم. عبارات قرآن را شما نفرمودید. آن وقت این سنت میشود. و اجماع که هر کدامش خیلی مفصل است. این همه کتابها بر سر این چهار حرف. در زمینهی سنت که سنت چیست، در آن زمینه در باب حاشیهاش گفتهاند که عرف و عادات ملتها اگر مخالف قرآن و مخالف شرع نباشد میشود اجرا کرد، یعنی نمیشود جلویش را گرفت. مثلا حکم عرف مردم در ایران این است که گندم سبز کنند، عدس و … و تا روز سیزده نگه دارند، هیچ اشکالی ندارد. برای اینکه سبز کردن گیاه و نگهداشتنش چند روزی هیچ مانع شرعی ندارد، اشکالی ندارد. این است که میگویند این حکم را اجرا کنید و همین جور این احکامی که از این قبیل است.
مثلاً عید نوروز؛ شنیدهام بعضیها که خیلی متعصب و قشری بودند، در واقع تعصب در مخالفت با آداب اسلام، میگفتند عید نوروز حرام است، یکی هم پیشنهاد کرده بود عید نوروز را حذف کنید. ولی هر چه هم کنند حذف نمیشود، برای اینکه مردم نسل در نسل عید نوروز را میگرفتند. شما الآن اگر فرزند کوچکی داشته باشید از همان وقتی که حرف میزند و شما حرف میزنید میشنود، از همان وقت عید نوروز مورد نظرش هست. تا میگوید لباس میخواهد میگویید صبر کن عید، تا میگوید کفش میخواهم میگویید صبر کن تا عید. این مرتباً در خاطرش هست و این عید را محترم میداند و نمیشود ملتی این را حذف کند مگر خودش به تدریج.
اشتباهاتی که در طی تاریخ شده خیلی لطمه به ملت زده یکی همین چهارشنبه سوری است. چهارشنبه سوری البته همهی این خطرات را دارد ولی این خطرات در همه چیز هست مگر آب خوردن که مینوشیم خطر ندارد؟ میگویند نیتراتش زیاد شده و اگر کمی زیادتر شود کشنده است، پس این هم خطر دارد. منتها باید دقت کنید که از خطرش دور باشید، دور و بر خطر نباشید. به خاطرم رسید در قرآن آیهای هست بعد از آنکه مراحل اولیهی زندگی را میگوید. این مراحل در راه اطاعت خدا نیست میفرماید که آتش جهنم هست که همه باید از آن عبور کنید. اگر ببینید زندگی خود ماست آن راحتترین زندگی هم یک لحظاتی دارد که در آتش جهنم است. میگوید باید از جهنم عبور کنید عبارتی است که میفرماید همگی، کلا باید عبور کنید. یکی از پیغمبر پرسید اینکه خدا گفته همه از آتش جهنم عبور میکنیم آیا شما هم عبور میکنید؟ چون گفتهاید أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ (کهف/110). پیغمبر فرمودند بله! من هم عبور میکنم منتها من با توکل بر خداوند عبور میکنم آتش فریاد میزند از خدا میخواهد میگوید زودتر ایشان را ببر، برای اینکه من بتوانم کارم را انجام دهم. آتش بر من سرد میشود. همانطوری که بر ابراهیم علیهالسلام سرد شد. حالا هر کسی هم از این آتش جهنم بپرد خیلی بهتر است. همان خواستهی است که شاعر بیدختی گفت: « من را بگیر و شِلِپَّست در بهشت انداز». [چهارشنبه سوری] مظهری است از روی آتش پریدن. منتها خیلی دقت کنید بچهها نباشند، چیزهایی که از باروت درست میکنند، نباشد.
البته آنهایی که به ملیت اعتقاد اغراقی دارند مبالغهای دارند و عملا هم دیده شده در تاریخ که همین مجموعهی این اعتقادات و این عادات یک ملت را تشکیل میدهد. یک ملت به پای خودش وقتی ایستاده است که اینها را حفظ کند، یعنی از زیر بته در نیاید. ملت، عدهای باشد که سالها [آداب و رسوم خود را حفظ کند]. بنابراین هیچ نگرانی از لحاظ اینکه [آداب را رعایت کنید نداشته باشید] البته در هر حال چه این کارها را کنید و چه نکنید، خدا را در نظر نداشته باشید آن گناه است. ولی اگر نظر بر خدا داشته باشید و این عادات هم چون همهی مردم، همهی مسلمانها علاقهمندند شما هم برای علاقهی همهی هموطنانتان انجام میدهید اشکالی ندارد. منتها این جنبهی اجتماعی آن است اما جنبهی سیاسی آن را نمیدانم، خبر ندارم هر طور خودتان میدانید تصمیم بگیرید. فقط جنبهی اجتماعی و سیاسی را مواظب باشید. ما که بر نام خداوند احترام میگذاریم روی چند تا ورقه چیزهایی که نوشتهاند جلد میکنیم، میبوسیم میگذاریم روی طاقچه، چرا؟ چون در این کلام خداوند نوشته شده، اسمش قرآن است. چون در این نوشته الله نوشته محمد، نوشته لا اله الا الله. ما به احترام اینها کاغذی هم که باشد نمیسوزانیم میگذاریم آن بالا. حالا چطور روی کاشی اگر باشد اینها میزنند میشکنند، ولی اگر کاغذ باشد میگذارند بالا. اینها جنبههایی است که من نمیدانم چیست. فکر هم نمیکنم برای اینکه خیالم راحت باشد. ولی از لحاظ الهی مانعی ندارد منتها اگر به بت پرستی برسد و به پرستش آنها برسد هر چه باشد حرام است، هر چه باشد گناه دارد. مثلا همین شکستن مجسمهها. پیغمبر(ص) وقتی تشریف آوردند به مکه، مکه را فتح کردند. ایستادند و علی پا گذاشت روی دوش پیغمبر و رفت [بتها را شکست] از علی پیشقدمتر خیلیها بودند. ابوبکر اولین کسی بود که به زبان اسلام آورد، به قول یکی میگفت علی اولین مسلمان بود و اصلاً کافر نبود که مسلمان بشود. حالا به هر جهت آن بت شکستن غیر از این بت شکستنی است که حالا میبینید. گردن را میزنند اشکال ندارد آن وقت میگویند اینها همان بت است. خیلی دقیق است این دستورات، متوجه باشید همهی عادات و رسوم را میتوانید انجام بدهید الا اینکه خدایی نکرده پرستش باشد. این را توجه داشته باشید، انشاالله. اللهم احفظ من شرور أنفسنا. خدایا ما را حفظ کن در مقابل شررها و شعلههای نفس خودمان، انشاالله.