Search
Close this search box.

پای درد دل خانواده زندانیان سیاسی: شرایط از سال‌های قبل بدتر شده است

ZENDANI SIYASIخانواده زندانیان سیاسی در حالی وارد سال نو شدند که سعه صدر حاکمیت در بهره مند ساختن این زندانیان از حق مرخصی، حتی به اندازه سال های گذشته هم نبود. تنها معدودی از زندانیان سیاسی همچون احمد زیدآبادی، بهزاد عرب گل و مریم شفیع پور به مرخصی آمدند، حال آنکه دهها زندانی دیگر در اوین و رجایی شهر و دیگر زندان ها، حتی روزهای ابتدایی سال نو را هم از حضور در کنار خانواده خود محروم ماندند.

آنچه در ادامه می خوانید، درد دل های چند تن از اعضای خانواده زندانیان سیاسی است که با مژگان مدرس علوم، خبرنگار جرس، در میان گذاشته اند و هم اکنون برای انتشار به کلمه سپرده شده است:

همسر مرادی: با توکل بر خدا این روزهای دشوار را تحمل می کنیم.

سالی که گذشت سال دشواری برای دراویش گنابادی بود، سالی سرشار از مقاومت و صبوی و توکل بر خدا اینها سخنان همسر صالح الدین مرادی است که نزدیک به یکماه است در بازداشت بسر می برد.

همسر این فعال حقوق دراویش گنابادی توضیح می دهد:

“شرایط همچنان سخت است اما ما با خدا هستیم و با همین امید و توکل به خدا این روزها را تحمل می کنیم. دیروز دادگاهی برای آقای مرادی برگزار کردند و قرار وثیقه و کفالت برایش صادر کردند اما همسرم قبول نکردند زیرا معتقد است جرمی مرتکب نشده که حالا وثیقه بگذارد. الان هم به بازداشتگاه مرکزی منتقلش کرده اند.

دادگاه عمومی کوار او را به دو سال تبعید و سی ضربه شلاق محکوم کرده که این حکم تائید شده است. یک پرونده هم در دادگاه انقلاب شیراز دارد که در آنجا به دو سال حبس تعزیری و دو سال تبعید محکوم شده اما حکم این پرونده به دادگاه تجدید نظر رفته و هنوز قطعی نشده است. این هم سومین پرونده برای او است.

موقعی که برای بازداشت همسرم آمدند گفتند برای اجرای حکم تبعید دادگاه کوار آمده‌اند اما بعد معلوم شد پرونده جدید برایش تشکیل داده‌اند و اتهامات جدیدی از جمله اقدام علیه امنیت ملی مصاحبه با رسانه ها و مدیریت سایت مجذوبان مطرح کرده اند.

در حال حاضر آقای کسری نوری در زندان نظام شیراز است. آقایان حمید مرادی و مصطفی دانشجو در بیمارستان بستری هستند. آقایان انتصاری و عبدی هم الان در زندان اوین بسر می برند اما خدا با ماست و توکل ما هم بر خداست.”

همسر تاجزاده: آزادی زندانیان سیاسی یک مطالبه عمومی است

مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزارت کشور در دولت اصلاحات، درحالی وارد پنجاه و چهارمین ماه روزه‌داری خود شده است که همچنان به صورت انفرادی در زندان نگهداری می‌شود و پیگیری های خانواده برای مرخصی بی پاسخ مانده است.

فخرالسادات محتشمی پور، همسر این عضو جبهه مشارکت در خصوص شرایط سخت زندانیان سیاسی در آغاز سال نو می گوید:

“متاسفانه آقایان اعلام کردند که امکان مرخصی برای زندانیان امنیتی نیست این در حالی است که زندانیان عادی دو هفته مرخصی دارند. برای مرخصی آقای تاجزاده بارها پیگیری کردم اما مخالفت شد و این نوعی لجاجت است که هیچ مبنای منطقی، عقلانی، انسانی، اخلاقی و شرعی ندارد. با کمال تاسف استفاده از حقوق اولیه یک زندانی سیاسی در حال حاضر تحت عنوان یک امتیاز مطرح می شود؛ مرخصی و ملاقات حضوری از جمله این موارد است. ما جزو خانواده زندانیان سیاسی زمان شاه بودیم و تا جاییکه به خاطر داریم حتی محدودیت ملاقات با بستگان و خویشان درجه یک وجود نداشت و شرایط بهتری مهیا بود، اما الان برای زندانیان سیاسی با عنوان امنیتی هرگونه سخت گیری و محدودیتی اعمال می شود.

اما این پرسش مطرح است که منظور از زندانی امنیتی چیست؟ یعنی کسانیکه عمری را برای خدمت نظام و انقلاب سپری کردند و کارنامه درخشانی در این حوزه دارند آیا به صرف نقد حاکمیت و موارد انحرافی که امروز برای همه محرز شده است اقدام علیه امنیت ملی تلقی می شود؟! شاهدیم که خودی و غیرخودی کردن زندانی باعث می شود که شاهد شرایط تبعیض آمیزی باشیم. انتظار ما این است که حالا که افرادی را به اسارت گرفته شده اند حداقل اقدامات انسانی در حق آنها صورت بگیرد. بسیاری از زندانیان سیاسی هم خودشان و هم خانواده هایشان شرایط بسیار سختی دارند بسیاری از آنها بیمار هستند و اگر هم مشکل جسمانی نداشته باشند تحویل سال نو در کنار خانواده به لحاظ روحی، یک نیاز است و هیچ ارتباطی به نگرش سیاسی و جناح بندی ها ندارد. هرکسی که ما را می بینند به ما می گویند که امسال حتما آقای تاجزاده یا دیگر زندانیان سیاسی در کنار خانواده هایشان هستند. به عبارت دیگر این یک خواست و مطالبه عمومی است و نمی دانم مقاومت در برابر این مطالبه جز کینه توزی و عناد چه معنایی می دهد؟ البته برای همه محرز است که بعد از انتخابات سال ۹۲ و روی کار آمدن دولت تدبیر و امید محدودیت ها بیشتر شده و فقط برای اینکه ثابت کنند که عزم و اراده مردم برای تغییر و تحولاتی که در دولت بوجود آمده هیچ تغییری را برای زندانی سیاسی ایجاده نکرده، و یا هجمه هایی که در حوزه فرهنگی و زنان صورت می گیرد و یا حتی اساعه ادبی که در ارتباط با آزادی بیان و مصونیت نمایندگی مطرح می شود که نمونه آن را در شیراز دیدیم؛ همه و همه برای این است که ثابت کنند هنوز عده ای هستند که با مردم مقابله کنند و جلوی رسیدن به شرایط اعتدال را بگیرند.

در هر حال این حق زندانیان سیاسی است که به مرخصی بیایند. این حق بهاره هدایت است که وقتی والدینش نمی توانند به ملاقاتش بروند حداقل بگذارند او به مرخصی بیاید و در کنار همسر و والدینشان باشد. این حق صبا دختر ساجده عرب سرخی است که عید در آغوش گرم مادرش باشد. آقای میردامادی مشکل قلبی جدی دارند که باید تحت درمان قرار گیرد و پیگیری های همسرشان برای بستری ایشان علی رغم توصیه پزشکان با مخالفت دادستانی قرار گرفت و متاسفانه شرایطی که برای زندانیان خودی فراهم می شود اجازه نمی دهند برای زندانی سیاسی صورت گیرد. و یا متاسفانه در آستانه سال نو شاهد شرایطی بودیم که برای آقای علیرضا رجایی ایجاد کردند و آقایان با وجود اینکه می دانستند پدرش بیمار است اجازه ندادند بالای بسترش باشد و بعد از فوتش هم پیشنهاد شرم آور دستبند و پایبند را برای حضور یکساعت در مراسم ترحیم پدرش را دادند!

جالب است که غارتگر بیت المال دارد از بهترین تسهیلات استفاده می کند اما با کسی که استاد دانشگاه و شخصیت فرهیخته ای است اینگونه رفتار می کنند. اگر این رنج مضاعفی که به آنها تحمیل می شود نقض حقوق بشر نیست، پس چیست؟ کاش آقای صادق لاریجانی نقض حقوق بشر را برای ما تعریف کند، یا آن آقای وزیری که می گوید همه جور امکاناتی برای زندانیان سیاسی فراهم است برای ما توضیح دهد که آیا حق ما را باید صدقه بدهند؟ به چه دلیلی خانواده ها باید در حسرت یک تماس تلفنی از طرف عزیزانشان باشند. آیا این ادعاهای مسلمانی که داریم فقط برای دیگران است؟ نگران این هستیم که جریان داعشی در حال گسترش است؟ به قول آقای تاجزاده ما به جای اینکه الگو برای جهان اسلام و منطقه باشیم متاسفانه عبرت شده ایم.

وضعیت آقای تاجزاده هم همچنان در همان وضعیت سابق است یعنی از ۲۱ مرداد ۸۹ که برای اجرای حکم رفتند، در شرایط انفرادی و حصر در زندان نگهداری می شوند. تا مدتها که از کلیه حقوق اولیه یعنی ملاقات ها و اقدامات پزشکی محروم بودند اما چند ماهی است که شرایط بهتر شده است. در مرخصی که آقای تاجزاده بیرون آمدند فرصت کوتاهی فراهم شد تا معالجات خود را پیگیری کردند، نگرانی هایی که برای نوسان شدید فشار خون و تاری چشم داشتیم که از عوارض زندان بود با معاینه و مراقبت دکتر چشم و قلب کمی برطرف شد. دیسک و آرتوروز گردن هم که از قبل وجود داشت و به دلیل شرایط سختی که در دوران بازداشت در سلول انفرادی تحت مدیریت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و رفتار گروه خشنی که بعد از انتخابات با پوزیشن پیروز کودتا روی کار آمده بودند و دستشان را به روی عزیزان ما هم بلند کردند که در تاریخ ثبت شده و باعث ننگ و شرم آنهاست، همه باعث تشدید بیماری آقای تاجزاده شده است. مسئله روزه داری هم ادامه دارد و ایشان معتقدند این روزه داری باعث شده که این دوران سخت انفرادی را بتوانند تحمل کنند. البته آقایان می گویند در سلول انفرادی نیست اما حتی اگر فردی در باغ دلگشا هم “تنها” نگه داشته شود به نوعی شکنجه روحی است و بی تردید روح و روان زندانی را تحت تاثیر قرار می دهد. اگرچه حتی در این شرایط انفرادی آقای تاجزاده از روحیه بسیار بالایی برخوردار است و هر تهدیدی را تبدیل به فرصت می کند. در هر حال آقای تاجزاده بیست فروردین ۵۳ ماه روزه داری خود را تمام می کند و تا زمانیکه شرایط غیرقانونی انفرادی ادامه داشته باشد ایشان روزه دار خواهند بود. در هر حال آقایان باید نسبت به شرایط سختی که با پرونده جدید و حکم جدید به آقای تاجزاده تحمیل کرده اند پاسخگو باشند و با این اقدامات تنها پرونده های خود را سنگین تر می کنند و باید روزی به درگاه خداوند و مردم پاسخگو باشند.

این شرایط سخت خاص یک زندانی سیاسی نیست و شرایط همه زندانیان سخت است و خانواده هایشان بیمار و گرفتار هستند و این دوران حبس های طولانی شرایط دشوار اقتصادی و آینده فرزندانشان ایجاد کرده که با دیدن این مشکلات دیگر درد و رنج خود را فراموش می کنیم. اما این بدین معنا نیست که برای احقاق حقوق عزیزان دربند پیگیری نکنیم.

امیدواریم نرم شدن دلها و قلبها، همدلی و همزبانی در سالی که پیش رو داریم بیشتر شود و دعای “یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول و الاحوال ، حول حالنا الی احسن الحال” برای کل ایران و برای کسانی که امروز مسئولیت دارند باشد تا انشالله سالی بهتر از سال گذشته در پیش رو داشته باشیم تا شاهد کاهش خشونت ها و اقامه عدل و قسط در جامعه باشیم.”

همسر سلطانی: بعد از دولت روحانی فضا برای ما امنیتی تر شده است.

عبدالفتاح سلطانى عضو مؤسس کانون مدافعان حقوق بشر که از مرخصی درمانی هم محروم مانده است و امسال نیاز محروم از حقوق اولیه خود در زندان می ماند.

معصومه دهقان، همسر این وکیل برجسته نیز در خصوص این محرومیت ها توضیح می دهد:

“متاسفانه هیچ تغییری در شرایط آقای سلطانی ایجاد نشده و در پیگیری ها برای مرخصی استعلاجی و درمانی همچنان همان سخت گیری ها هست و حالت لجبازی وجود دارد. برای مرخصی همسرم بارها درخواست دادم اما می گویند دادستانی موافقت نمی کند. حتی چند بار از من درخواست وثیقه کردند و آخرین بار وثیقه یک میلیارد تومانی خواستند که یکی از دوستان آقای سلطانی زحمت کشیدند و وثیقه را سپردند اما آقای خدابخشى دادیار ناظر بر زندانیان سیاسى زندان اوین نامه ثبت ندادند و گفتند قرار نیست ما به ایشان مرخصی بدهیم! وقتی هم که برای مرخصی استعلاجی مرخصی نمی دهند دیگر پاسخ درخواست مرخصی نوروزی معلوم است و من هم درخواست ندادم.

آقای سلطانی مشکلات جسمانی از جمله بیماری گوارشی و درد قفسه سینه و نوسان فشار خون و مشکلات دندان دارند. بعد از نزدیک به پنج ماه پیگیری نهایتا هفده اسفند برای اسکن هسته ای به بیمارستان منتقلش کردند. برای دادن ملاقات حضوری هم سلیقه ای عمل می کنند گاهی ملاقات حضوری را قطع می کنند. نزدیک به بیش از دو سال هم است که پرونده آقای سلطانی با اعلام نظر سه قاضی از جمله آقای آوایی، ریاست سابق کل دادگستری تهران جهت اعمال ماده ۱۸ به دفتر ریاست قوه قضاییه ارسال شده که قرار بود آقای لاریجانی بر روی آن نظر منفی یا مثبت دهد اما همچنان در بلاتکلیفی است و هیچ تغییری صورت نگرفته است.

متاسفانه مادر آقای سلطانی خیلی حالشان بد است و اصلا امکان رفتن به ملاقات را ندارند یعنی ۸۷ سال سن دارند و شصت و هفتاد پله را نمی توانند برای ملاقات بالا بروند. حدود یکسال است که فرزندش را ندیده است برای همین من درخواست مرخصی هم برای درمان و هم دیدار با مادرشان دادم اما مرخصی نداند.

در هر حال شرایط نه تنها تغییری نکرده بلکه با روی کار آمدن دولت آقای روحانی بدتر هم شده است. قبل از آمدن آقای روحانی هر سال اجازه می دادند خانواده ها آجیل و شیرینی برای عزیزان خود بفرستند اما الان دیگر این اجازه را نمی دهند. هفته گذشته دیدم که یکی از خانواده های زندانی سیاسی التماس می کرد که یک ماهی قرمز در یک تنگ و مقداری آجیل برای عزیز دربندش بفرستد اما قبول نکردند. بالاخره برای خانواده ها از نظر عاطفی خیلی مهم است که زندانی احساس کند که عید در کنار خانواده اش است و یک قوت قلبی برای زندانی و خانواده است اما متاسفانه اصلا اجازه نمی دهند. اگر چه از خود فروشگاه زندان می توانند این مواد غذایی را با کیفیت پایین و قیمت بالا تهیه کنند اما این تحمیل هزینه بر دوش خانواده های زندانیان سیاسی است. حتی برای گرفتن لباس هم بسیار سخت گیری می کنند و با بهانه های مختلف خانواده ها را اذیت می کنند. فروردین سال گذشته هم که خاطرتان هست که چطور به زندان اوین حمله کردند و عزیزان ما را به قصد کشت زدند.

سالهای قبل کنار زندان زیر پل سفره هفت سین می چیدیم و با خانواده ها دور هم دعای سال تحویل می خواندیم اما الان به حدی فضا را امنیتی کرده اند که برای زندانی خود هم نمی توانیم سفره هفت سینی بچینیم و یادشان را زنده نگه داریم. خود من و خانواده ام شخصا عیدی نداریم و فقط دعا می کنیم خداوند این عزیزان را از این وضعیت نجات دهد.

شرایط دیگر زندانیان سیاسی هم همین گونه است چند روز پیش در مراسم ترحیم پدر آقای رجایی شرکت کردم که واقعا متاثر شدم. مادر آقای رجایی در شرایطی شیون و گریه می کرد که نیاز داشت فرزندش در کنارش باشد اما اجازه ندادند. واقعا این سوال برای همه مطرح است اگر آقای رجایی در مراسم ترحیم پدرش شرکت می کرد و مادرش را دلداری می داد چه اتفاقی می افتاد؟ اتفاقی که برای همه خوب بود؛ هم برای مسئولین و هم برای نظام و هم برای خانواده. این کار یک عمل حقوق بشری، انسانی، اخلاقی است اینکه نمی گذارند فرزندی بر سر جنازه پدرش حاضر شود در هیچ قاموسی نمی گنجد. البته این تنها شامل آقای رجایی نمی شود و مواردی از این دست را بارها شاهد بودیم. آقای رسول بداغی هم نگذاشتند بر سر جنازه مادرش بیاید، محسن قشقایی هم از حضور در مراسم فوت مادرش محروم بود و مواردی دیگر. این بدنامی است که برای مسئولین در تاریخ باقی می ماند و امیدوارم عقلای قوم و عقلای نظام به این مسائل توجه کنند و روند رو به بهبودی را طی کنند، نه روند رو به قهقرا را.

در پایان هم سال ۹۴ را به همه ملت ایران بویژه زندانیان سیاسی و خانواده هایشان تبریک می گویم. و این را هم به یاد داشته باشیم که زندانیان سیاسی بخاطر خود به زندان نرفتند بلکه برای بهبود وضعیت مردم و جامعه خود تلاش و انتقاد کردند؛ عملی که در همه جای دنیا مورد احترام قرار می گیرد. واقعا نمی دانم چه کسانی از زندانی کردن افرادی که دلسوز جامعه خود هستند سود می برند اما کسانی که از این موضوع سود می برند مطمئن باشند که دودش به چشم همه می رود.”

خانواده عرب سرخی: دوری از فرزند و هفده کیلو کاهش وزن

با گذشت بیش از هشت ماه زندان، هنوز با مرخصی ساجده عرب سرخی روزنامه نگار موافقت نشده است. این مخالفت های مکرر با مرخصی این زندانی سیاسی در حالی صورت می گیرد که وی دارای یک فرزند خردسال است که مادرش تنها سرپرست اوست. گفتنی است، قاضی پرونده از خانواده وی خواسته بود که برای شروع سال تحصیلی تقاضای مرخصی کنند تا ساجده بتواند فرزند خردسال خود را در اولین روز مدرسه همراهی کند اما با ممانعت های مسئولین با این درخواست نیز مخالفت شد.

وی در حالی دارد حکم غیرعادلانه و غیرقانونی یکسال حبس صادر شده در دادگاه غیابی به دنبال پرونده سازی سپاه را به پایان می رساند که پرونده دیگری از سوی سپاه برایش تشکیل شده و هنوز در مرحله رسیدگی است. او در ماه های قبل از زندان، بارها برای بازجویی در خصوص آن پرونده به صورت غیر قانونی احضار شده بود. ساجده عرب سرخی در پرونده اول خود در حالی محکوم به یکسال حبس شد که مصداق اتهامش، نگارش چند دلنوشته برای پدرش در دوران بازداشت وی عنوان شده بود.

ساجده عربی سرخی فرزند ارشد فیض الله عرب سرخی معاون وزیر دولت خاتمی، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که سال گذشته پس از تحمل بیش از ۴ سال حبس از زندان آزاد شد.

یک عضو خانواده این زندانی سیاسی با نگرانی از کاهش شدید وزن او می گوید: “متاسفانه ساجده در طی این هشت ماه به شدت وزن کم کرده و ضعیف شده است. مشکلات جسمانی و ناراحتی دوری از فرزندش همه اینها باعث شده که نزدیک هفده کیلو وزن کاهش وزن داشته است.

ساجده الان دقیقا هشت ماه و چهار روز است که در زندان است که حتی یکساعت هم مرخصی نداشته است. هم ما و هم خود ساجده از داخل زندان هر بار که درخواست برای مرخصی دادیم متاسفانه مخالفت کردند. البته چند نفری که برای عید به مرخصی آمدند بدون اینکه اطلاع داشته باشند به آنها مرخصی دادند حالا ما هم این امیدواری را داریم که ساجده هم برای عید به مرخصی بیاید و بتواند با دخترش به مسافرت برود.

در مورد پرونده قضایی هم در واقع نوزده تیرماه حکمش تمام می شود و باید آزاد شود، اما پرونده دیگری برایش باز کردند که دادگاه دومش پانزده اردیبهشت قرار است برگزار شود.”

پدر میردامادی: ظلم پایدار نیست.

سراج الدین میردامادی روزنامه نگار اصلاح طلبی است که علی رغم نیاز مبرم به عمل جراحی تعمدا یا سهوا در مسیر روند درمانی او کارشکنی صورت می گیرد. این در حالی است که به توصیه پزشک بهداری زندان اوین سراج الدین میردامادی برای درمان ترکشی که مابین گردن و کتف اوست، باید سریعا در خارج از زندان تحت عمل جراحی قرار گیرد.

سراج الدین میردامادی از جانبازان دفاع هشت ساله است که بلافاصله پس از بازگشت به ایران در مرداد ماه ۹۲ با توقیف گذرنامه و پرونده سازی امنیتی رو به رو شد و نهایتا به سه سال حبس تعزیری و دو سال ممنوع الخروجی از کشور محکوم شد. وی در حالی در حال گذراندن این حکم ناعادلانه است که همسر و فرزند او در غربت در انتظار بازگشت او هستند.

سیدحسین میردامادی، پدر این عضو اسبق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در خصوص وضعیت فرزندش در آستانه سال نو می گوید:

” دو بار آقا سراج که ترکش در بدن دارد را با مامور جهت عمل جراحی به بیمارستان منتقل می کنند، جالب است که بار اول به بیمارستان شهدای تجریش منتقل می کنند ولی پرونده پزشکی اش را همراهش نمی برند و معلوم می شود در بیمارستان شهدای تجریش، متخصص داخلی برای معاینه محل ترکش وجود ندارد! سه روز پیش هم دوباره عین این اقدام که نمی دانم از روی عمد است یا سهل انگاری، او را به بیمارستان امام خمینی منتقل می کنند و این بار می گویند دکتر متخصص جهت معاینه ایشان در بیمارستان نیست و دوباره او را بعد از کلی معطلی به زندان بازمی گردانند.

جالب است که مرخصی ها هم به افراد جانبازی مانند سراج که باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد تعلق نمی گیرد و به آقای رحیمی بعد از یک هفته از شروع اجرای حکمش، پانزده روز مرخصی می دهند تا همسرش را ببیند!

احساس می کنم افرادی که اینگونه رفتار می کنند با عمل خود نشان می دهند که اعتقادی به معاد ندارند. خدا پدرم را رحمت کند خاطرم هست می گفتند که بعضی از این روحانیون به گونه ای رفتار می کنند که گویی اعتقادی به معاد ندارند. الان همان صحبتهای پدرم را در مورد رفتار برخی از مسئولین نظام می بینم. ظلم می کنند و هیچ احترامی برای افراد قائل نیستند. آنهم برای کسی که در راه خدمت به نظام و انقلاب هزینه ها داده و در جبهه های جنگ جان خودش را برای کشور و مردمش در کف دست گرفت و هنوز ترکش در بدن دارد. هر کس که می فهمد سراج در زندان است تعجب می کند و می گوید ما جز احترام و عقلانیت چیزی در گفتارها و نوشتارهای او ندیدیم. متاسفانه کسانیکه اینگونه برخوردها را با امثال سراج انجام می دهند معلوم است که فقط می خواهند تظاهر به علاقمندی به نظام کنند در حالیکه با این رفتارها نشان می دهند که در پی شانه خالی کردن از بار مسئولیت خویش هستند. در هر حال هیچگاه ظلم پایدار نیست. اما سراج با شجاعت و رفتار منطقی بدون اینکه وابسته به جایی باشد صادقانه انتقاد می کرد و دلسوزانه می نوشت که شایسته تقدیر است نه زندان.”

خانواده حکیمه شکری: امسال عید و تبریکی نداریم.

حکیمه شکری از دیگر زندانیان سیاسی است که به جرم همدردی با خانواده های زندانیان سیاسی در دادگاهی به ریاست قاضی مقیسه به سه سال حبس محکوم شد و از آبان سال ۹۱ برای اجرای حکم روانه زندان اوین شد. اما این حکم غیرعادلانه کافی نبود و چند ماه پیش بطور غیرقانونی به زندان قرچک منتقل شد.

او وضعیت بسیار نامناسبی در زندان قرچک دارد و با وجود اینکه طبق قانون الان باید آزاد شود اما فشارها بر روی این زندانی سیاسی همچنان ادامه دارد.

زهرا شکری، خواهر حکیمه شکری در مورد فشارها می گوید:

“مدام به ما وعده می دادند که امروز و فردا حکیمه آزاد می شود اما تا آخرین ثانیه ها قبل از تعطیلات خبری از آزادی نشد و حکیمه همچنان در زندان قرچک است. این در حالی است که به گفته مسئولین زندان قرچک سه ماه باقی مانده حکم حکیمه با توجه به اینکه اصلا مرخصی نداشته می تواند تبدیل به مرخصی متصل به آزادی شود. یعنی آزادی حکیمه الان حقش است که به او ندادند. در حال حاضر سه ماه است که حکیمه در زندان قرچک است.

سه شنبه با حکیمه ملاقات داشتیم و بسیار ناراحت بود. خب، شرایط زندان قرچک که دیگر نیازی به گفتن ندارد از نظر غذایی و بهداشتی و رفاهی در حد صفر است. اصلا شرایط آنجا قابل توصیف نیست. ملاقات هم بیست دقیقه کابینی هفته ای می دهند. خلاصه شرایط خوبی ندارد و الان با زندانیان عادی است و تنها زندانی سیاسی زندان قرچک است. برای بازگردانش به زندان اوین هم خیلی تلاش کردیم و خود حکیمه جان به قوه قضاییه نامه نوشت اما چه فایده که پاسخی داده نشده است.

مادرمان هم که خیلی مریض است و کوچکترین شوکی باعث مرگش می شود و حتی وقتی گفتند یک هفته مرخصی بیاید و عید دوباره به زندان برگردد ما و حکیمه قبول نکردیم چون این آسیب جبران ناپذیری برای مادرم بدنبال داشت. این هم عید امسال ماست که اینطور ما را در فشار قرار می دهند. البته مسئولین زندان قرچک بویژه خانم خاکی دادیار زندان قرچک خیلی همکاری و تلاش کردند اما از بالا یعنی اطلاعات با مرخصی متصل به آزادی موافقت نکردند. در حقیقت، تصمیم از جایی دیگری گرفته می شود و پاسخی به ما نمی دهند. خود حکیمه گفته است که الان وضعیت به همین شکل ادامه پیدا کند از روز هفتم فروردین دست به اعتصاب غذا خواهد زد.

مادرمان در دلنوشته‌ای گفته است “دختر بیگناه من، سه سال از بهترین دوران زندگیت را در زندان گذراندی و من در چشم انتظاری، می‌ترسم از وقتی که بیایی و من دیگر نتوانم ترا ببینم، ترسم از نبودنم نیست، بلکه از آخرین بار ندیدنت است. از اینکه نتوانم دوام بیاورم و دوباره ترا در آغوش بگیرم.

دخترخوبم،امسال به گفته مسوولین باور داشتم، از اینکه گفته بودند قبل از عید آزادی مشروط می‌دهند. آقای خدابخشی گفته بود پرونده‌ات را برای این به زندان قرچک فرستاده‌اند و ترا نیز برای همین به آنجا می‌برند که زودتر آزاد شوی، ولی اکنون سه ماه از رفتنت گذشته و هر روز همان جواب قبلی را تکرار می‌کنند.

امسال نه سفره هفت سین داری، نه شیرینی و آجیل، آخرین ملاقاتی که با تو داشتیم، سخنی از عید و تبریک نبود. چقدر ناراحت کننده و دردناک بود وقتی گفتی دیگر به ملاقاتم نیایید که از هفته بعد در اعتصابم و هیچکس را به ملاقات نمی‌پذیرم، خودتان را به زحمت نیندازید….”

همسر سعید متین پور: برای شکنجه ما در شب عید برنامه ریزی شده است.

سعید متین پور روزنامه نگار زندانی که در آستانه بیماری قلبی ناشی از عفونت مزمن لثه و فک قرار دارد اما همچنان با مرخصی وی مخالفت می شود.

این در حالی است که وی از چهار ماه پیش از بند ۳۵۰ زندان اوین به طور اجباری به زندان زنجان انتقال یافت که فاقد بند سیاسی و امنیتی است و مجبور است سال‌های باقی مانده از محکومیت هشت ساله خود را در میان زندانیان جرایم عادی سپری کند. اما ماموران امنیتی به خانواده این زندانی سیاسی و عقیدتی گفته بودند که انتقال وی به زندان زنجان به منظور آزادی او صورت می گیرد که به گفته خانواده دروغی بیش نبود.

عطیه طاهری، همسر سعید متین پور می گوید:

“سعید از چند ماه پیش از زندان اوین به زندان زنجان منتقل شد. دو ماه پیش به ما وعده دادند و خودشان گفتند درخواست مرخصی و آزادی مشروط بنویسیم ما هم یکبار دیگر وعده های آنها را باور کردیم و تا آخرین دقایق وقت اداری منتظر ماندیم اما مسئولین بار دیگر نشان دادند که فقط بدنبال شکنجه زندانیان سیاسی و خانواده هایشان هستند. یعنی در این دو ماه برنامه ریزی کرده بودند که شب عیدی ما را شکنجه کنند.

هفته پیش با سعید ملاقات داشتم و هر دو تصور می کردیم بعد از سالها امسال عید آزاد می شود اما همیشه دروغ شنیدیم. در طی این سالها که پیگیر کارهای سعید بودم یکبار حرف راست از مسئولین نشنیدم. هرگز یاد ندارم اینها حرفی بزنند و آن را عملی کنند. از خود دادستانی زنجان گفته بودند برای مرخصی درخواست بدهید اما باز وعده دروغ. البته شاید تقصیر از من است که این وعده های دروغین را باور می کنم اما چون خودمان اهل دروغ نیستیم هر دفعه اعتماد می کنیم و می گوییم شاید اینبار وعده دروغ نباشد اما باز دروغ…

زمانی هم که به زندان زنجان منتقلش کردند اینطور شایعه پر کردند که انتقالش جهت آزادی اش است اما فقط برای سخت تر کردن شرایط زندانی بوده است و اینطور موج هم راه انداختند. در حالیکه سعید در ۳۵۰ اوین با زندانیان سیاسی بود و هم صحبت داشت اما در زندان زنجان تا آنجایی که من اطلاع دارم تنها زندانی سیاسی زندان زنجان است و در میان زندانیان جرایم عادی نگهداری می شود. در زندان اوین با توجه به مشکلات گوارشی که داشت خودش غذا درست می کرد اما زندان زنجان نه از نظر وضعیت غذایی مناسب است و نه اینکه امکاناتی دارد تا خود سعید آشپزی کند یعنی شرایط بسیار محدودی دارد.

در هر حال نه تنها سالی که گذشت فضا نسبت به سالهای پیش تغییر نکرده بلکه بدتر هم شده است البته نمی خواهم نزدیک عید خیلی شرایط تیره و تار را نشان دهم. هفت سال سعید در زندان است، نه ماه در انفرادی نگهداری شد و روز به روز شرایط بدتر شده است. یعنی الان به این نتیجه رسیده ام که برای لحظه لحظه شکنجه شدن زندانی سیاسی و خانواده اش نقشه ریخته می شود. آخه، نه یکسال، نه دو سال؛ بلکه هفت سال همین شرایط بوده است.”