بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به مناسبت تولد حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) امروز در این جشن هستیم و به همهی شیعیان و بلکه به همهی مسلمانان تبریک میگویم و امیدوارم به برکت عظمت این بزرگوار خداوند بسیاری از گناهانمان را عفو کند و بسیاری از خطاهایمان که خود فرموده است مورد اغماض قرار بدهد. ما را طوری قرار بدهد که یک انسان واقعی باشیم، انشاءالله.
حضرت پیغمبر سه تا فرزند دختر داشتند که البته حضرت فاطمه کوچکترین آنها بود و جهت اینکه حضرت فاطمه خیلی مورد احترام مسلمین و حتی خیلی مورد محبت پدر و مادر بودند این است که تنها دختر و فرزندی که از پیغمبر در زمان نبوتشان به دنیا آمد، حضرت فاطمه بود. فرزندان دیگر هم خیلی مورد علاقه بودند نه اینکه خدای نکرده [مورد علاقه نبودند]، نه! ولی حضرت فاطمه چون خلقتشان در زمان نبوت پیغمبر بود خیلی مورد علاقهی ایشان بودند. دختران دیگرِ پیغمبر طبق رسوم عرب ازدواج کرده بودند با قوم و خویشهایی که بعداً مسلمان بودند و بعضیها مسلمان نشدند که حالا اسامیشان را یادم نیست. آنها البته آزاد بودند که مسلمان بشوند یا نشوند ولی احترام به پدر به جای خود بود و پیغمبر هم به آنها علاقمند بود. کما اینکه در جنگ بدر که عدهای اسیر گرفتند و پیغمبر فرمود هر کدام با اموال خودشان یا بستگانشان بخواهند بخرند و آزاد شوند قبول است اعدامشان نمیکنیم. یکی از زنها یک گردنبندی داد فرستاده بود گفته بود پول که ندارم و این گردنبند میدهم که شوهرم را بخرم و آزاد کنید. حضرت وقتی این گردنبند را دیدند متأثر شدند و گویا قطره اشکی از چشمشان آمد، بعد فرمودند این گردنبندی است که در ازدواج همین دخترشان از طرف خدیجه مادرش به او هدیه داده بودند و او همان گردنبد را فرستاد.
اما حضرت فاطمه(علیهاالسلام) وقتی متولد شد که پیغمبر به مقام نبوت رسیده بودند بنابراین از اول واقعا خلقت این حضرت به امر الهی و در عالم قدس و پاکی بود و به همین جهت خیلی مورد علاقهی پدر و مورد احترام و اهمیت همهی مسلمین جهان بودند و هستند و حتی حضرت علی(ع) نیز، غیر از محبت و ارادتی که به پیغمبر داشتند این محبت به حضرت فاطمه همسرشان هم بود، سرایت میکرد. حتی ازدواج فاطمه با وجود اینکه معمول اعراب نیست که پدرِ دختر در ازدواج دختر دخالت کند ولی حضرت خودشان در یک وقتی که همهی رجال مسلمان آن وقت که شما اسمشان را شنیدهاید به خواستگاری میآمدند حضرت فاطمه(علیهاالسلام) میفرمود هرچه پدرم بفرمایند مطاع است و پیغمبر همهی آنها را رد میکرد. بطوری که هیچکس نماند در واقع در خودش این شأن را ببیند. تا یک روز حضرت، علی را خواستند و به علی فرمودند که همهی بزرگان قوم به خواستگاری فاطمه آمدند تو چرا نیامدی؟ علی(ع) با حال شرمندگی گفت من چون مالی نداشتم که مهریه کنم یا خرجی بدهم [نیامدم]، فرمودند آن زره یا چیزی که داری خوب است همان را بفروش. به این طریق حضرت پیغمبر، هم جهت سِمَت داماد و هم پدر عروس را داشتند. همین احترام را همیشه علی(ع) نسبت به فاطمه داشت. فاطمه(علیهاالسلام) اول جهت اطاعت در زمان پدر نسبت به پدر و بعدا نسبت به علی، همیشه خود را غیر از همسر علی، علی را پیشوا تلقی میکرد. علی هم نسبت به فاطمه احترام خاصی داشت به طوری که وقتی بعد از رحلت حضرت رسول شیخین یعنی ابوبکر و عمر آمدند در منزل به حضرت فاطمه تسلیت بگویند، آمدند منزل در زدند اجازه خواستند که بیایند خدمت فاطمه، حضرت اجازه ندادند آنها هم دم در ایستاده بودند و به احترام فرمایش حضرت هیچ کدامشان حرکتی نکردند که بخواهند بیایند در این بین علی که بیرون بودند، برگشت دیدند این دو نفر که نسبتاً مُسن بودند، این دو پیرمرد دم در منتظرند. پرسیدند چه میگویید؟! گفتند آمدیم خدمت فاطمه برای تسلیت رحلت حضرت پیغمبر به ما اجازه ندادند خدمتشان برسیم، اینجا ایستادیم. حضرت فرمودند صبر کنید، رفتند داخل به فاطمه فرمودند اینها را چرا اجازه ندادید؟ حضرت فرمودند منزل توست هر کاری که میخواهید کنید. علی(ع) فرمودند با اجازه تو من اینها را میآورم، آمدند داخل تسلیت گفتند و رفتند. منظور این احترام و ادبی بود که علی(ع) هم نسبت به حضرت فاطمه نشان میدادند. علی جز امر الهی رفتار نمیکرد.
بارها که فاطمه از رحلت پیغمبر متاثر بود به علی(ع) میگفت چرا حرکت نمیکنید که حق خودت را بگیری؟! حضرت فرمود فعلا صلاح نیست. یک بار حضرت ناراحت شد حضرت علی لباس پوشید و به فاطمه هم فرمود بیا، حضرت فاطمه را سوار مرکوبی کرد خود حضرت پیاده رفتند، یکییکی دم در خانهی صحابه بزرگ رفتند گفتند شما که بودید در واقعهی غدیر خم پیغمبر علی را تعیین کرد، آنهایی که بودند گفتند بله. فرمودند پس چرا شما تکان نمیخورید، گفتند ما بیعت (بیعت یعنی عهد و قول) کردیم و نمیتوانیم. حضرت فاطمه بعد از این جریان توجه فرمودند آن آرامش الهی و سکینه الهی به خودش نازل شده بود، آنجایی که خدا فرمود: «أَنَزلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ» (فتح/26) علی(ع) هم وارث آن «رَسُولِهِ» بود و هم جزو مؤمنین بود. به هر جهت این زندگی فاطمه بود. ولی آن حضرت بعد از رحلت پیغمبر آنقدر زجر کشید و ناراحتی دید که بدن طاقت تحمل نداشت و روح را آزاد کرد، حضرت رحلت فرمود. ولی امروز روز تولدش است یعنی روزی است که خداوند در مقابل تمام زحمات و فداکاریهایی که شده بود، او را به عنوان کوثر خواند: «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ» (کوثر/1) و خطاب به پیغمبر فرمود این فاطمه، کوثر است. «خَيْرًا كَثِيرًا» همهی خیرها در حضرت است. انشاءالله خداوند ما را لایق درک مقامات حضرت کند. انشاءالله.