Search
Close this search box.

اسلام، فلسفه و جهان غرب/ یک اختلاف فکری هزار ساله

1675205غزالی جریان حرکت علمی مسلمین را متوقف نساخت. ایشان در طول دوقرن پس از مرگ غزالی ریاضی دانان و ستاره شناسانی نامدار تربیت نمودند. به نظر می‌رسد که غزالی مکاتب فلسفه غرب را تحت تأثیر خویش قرار داده است.

به گزارش خبرنگار مهر، مقاله اسلام، فلسفه و جهان غرب در مجله اکونومیست منتشر شده که شما را به مطالعه ترجمه آن دعوت می‌کنیم.

هزار سال پیش، شهر «بغداد» موقعیت فوق العاده‌ای داشت، یک میلیون نفر جمعیت، پایتخت امپراطوری اسلامی که از اسپانیا تا آسیای مرکزی گسترده بود، به یک بازار تفکر و اندیشه تبدیل شده بود که افرادی از مدارس و مراکز فلسفی و مذهبی گوناگون در آنجا با یکدیگر دیدار کرده و به مناظره و مباحثه می‌پرداختند و به نتایج شگفت انگیز و غیر منتظره‌ای دست می‌یافتند. بنابراین ما نباید تعجب کنیم که برخی از مباحثی که در بغدادِ قرن یازدهم مورد توجه قرار گرفته بود، امروز دوباره نظر صاحبان اندیشه را به خود جلب نموده است.

رهبر جبهه مخالفین معاصر، اندیشمندی به نام «ابو حامد غزالی» (غزالی) است، که مسلمین وی را به عنوان بر‌ترین فیلسوف تاریخ اسلام می‌شناسند. زندگی او وجهی جهان شمول، پیچیده و عرفانی داشت. در سال ۱۰۵۹ میلادی، جایگاه عالی رتبه خود در تدریس الهیات (خدا‌شناسی) در بغداد، را کنار گذاشت. طبق نظر «کارول هیلن برند» Carole Hillenbrand (فوق متخصص – پروفسور – دانشگاه «ادین بورگ» پایتخت اسکاتلند) موقعیت شغلی‌ای که وی ترک نمود معادل اسقف اعظمِ «کن‌تر بری» Canterbury (انگلیس) – شخص اول مکتب کلیسای انگلیس – و استاد ارشد رشته الهیات در دانشگاه «آکسفورد» می‌باشد. «غزالی» در طول مدت اقامت شانزده ساله‌اش در بغداد، همچون زائری فقیر و دوره گرد و نمازگزاری خلوت نشین در «دمشق» و «اورشلیم»، روزگار سپری می‌کرد. همچنان که زندگی عرفانی‌اش تداوم می‌یافت، اندک اندک به یکی از بنیانگذاران (پدران) مکتب «تصوّف» مبدّل گشت.

به ویژه پس از سپتامبر ۲۰۰۱، نام «امام محمد غزالی» کما بیش واکنش‌های تندی را برانگیخته است. ماه گذشته، یکی از اندیشمندان محبوب بریتانیا، سه تن از «غزالی»‌شناسان غربی – از جمله خانم «هیلن برند» – را به یک برنامه مشهور مباحثه رادیویی دعوت کرد. در این برنامه، ایشان موضوع مورد مناقشه «رابطه میان «غزالی» و فیلسوفان یونان باستان» را به بحث گذاردند. (آری، این تفاوت میان رادیوی بریتانیا و رادیوی امریکا است). همه حاضرین «غزالی» را به جهت عمق و تخصص دستاورد‌هایش ستایش نمودند. بعضی وقت‌ها هم نسبت به این اندیشمند ایرانی تبار کم لطفی کردند.

«نیل د گراسه تایسن» Neil deGrasse Tyson، ستاره‌شناس و پژوهشگر علوم اجتماعی، «غزالی» را به عنوان نابود کننده ساختارهای فکری جهان اسلام، مورد انتقاد شدید قرار می‌دهد و «غزالی» را با جناح تندروهای مذهبی، دیوانه مسلک و ضد علم امریکایی مقایسه کرده است. در کتاب دیگری که جهت ویرایش مطلب حاضر بررسی کردم، «آیان حرسی علی» Ayaan Hirsi Ali شخصیت «غزالی» را به عنوان بنیانگذار (پدر) فرقه‌های افراطی و تندرو مذهبی امروزی معرفی می‌نماید. «ریچارد داوکینز» Richard Dawkins اندیشمند ملحد (کافر) بریتانیایی، یکی دیگر از متعرضین و مخالفین سرسخت «غزالی» می‌باشد.

«غزالی» جریان حرکت علمی مسلمین را متوقف نساخت. ایشان در طول دو قرن پس از مرگ «غزالی» ریاضی دانان و ستاره شناسانی نامدار تربیت نمودند. به نظر می‌رسد که «غزالی» مکاتب فلسفه غرب را تحت تأثیر خویش قرار داده است. زمانی که «بلیز پاسکال» Blaise Pascal (۱۶۶۲-۱۶۲۳) مردم را بر سر موجودیت پروردگار یگانه به بازی قمار فرا می‌خواند،‌‌ همان زمان با دقت و حساسیت بالا آراء و عقاید فیلسوف مسلمانِ پنج قرن گذشته خود (غزالی) را پیگیری می‌کرد.

سرانجام سخن آنکه اگر قصد دارید تاریخ تفکر و اندیشه جهان را به اندازه یک رقابت ساده میان خیر و شر کوچک تصور نمایید، مطمئناً می‌توانید زمینه‌هایی جهت تخریب شخصیت «غزالی» بیابید. همانطور که می‌توانید دلایلی برای سوزاندن تمام آثار «فردریش نیچه» Friedrich Nietzsche ارائه کنید چرا که به شکل مستقیم یا غیر مستقیم مرجع فکری «نازی»‌ها (حزب نازی آلمان) به شمار می‌آیند. اما جهت تخریب و تکفیر «غزالی» به عنوان دشمن منطق گرایی، با اعتقاد به روش عدم تحقیق و پژوهش موشکافانه در نوشته‌ها و تألیفات وی، به واقع روح اخلاقی مفهوم منطق گرایی خود را نادیده انگاشته‌ایم.

مترجم: وحید معصومی