Search
Close this search box.

صبح شنبه ۲۹-۱-۹۴ (قرآن بهترین کتاب – تغییر در قوم مگر تغییر درون افراد – پیروی نکردن از آنچه علم نداری- خانم‌ها)

008

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قرآن یک مجموعه‌ی کتابی است که حتی غیر مسلمانان معتقد نیستند که قرآن از جانب خدا آمده، ولی آن را بهترین کتاب روان‌شناسی می‌دانند. یعنی در هر کاری بهترین کتاب است. بهترین کتاب اخلاقی، بهترین کتاب روان‌شناسی، بهترین کتاب جامعه‌شناسی است. به اضافه‌ی اینکه معنایش را در صورتی آدم خوب متوجه می‌شود که به یاد باشد. معنای قرآن بر وحدانیت خداست، یعنی یک خدایی. یک نفر که تمام این امور را اداره می‌کند. یک شخص وجود دارد به اسم خداوند. مثلاً وقتی می‌گوید: «إِنَّ اللَّـهَ لَا يُغَيِّرُ‌ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُ‌وا مَا بِأَنفُسِهِمْ» (رعد/11) خداوند [حالِ] هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد، البته همه [تغییر را] اصلاح تفسیر کرده‌اند، یعنی خوب کند، بدی هم می‌شود گفت یعنی هیچ تغییری نمی‌دهد، بدی یا خوبی. «حَتَّى» الّا اینکه مردمی که آن قوم را تشکیل می‌دهند درون‌شان و نیت‌شان را عوض کنند. البته این عوض کردنِ درون ظاهرش با خود ماست، چه با معلمین اخلاق، معلمین روان‌شناسی و امثال این‌ها. ولی نتیجه‌اش را خدا می‌دهد. یعنی در واقع آن‌هایی که معتقدند و می‌گویند ما کار می‌کنیم، دنبال اصلاح فکر و نیت خودمان می‌رویم، آنچه از ماست. آنچه از خداست دیگر خداوند خودش توفیق دهد. ما می‌گوییم خدایا آنچه فرمودی انجام دادیم ولی نتیجه از ما بر نمی‌آید آن را خودت انجام بده. ولی ظاهرش این است که عمل ماست که اصلاح می‌کند. این آیه، هم درس روان‌شناسی اخلاق شخصی است و هم درس جامعه‌شناسی است. یعنی تغییرات همه‌ی جوامع، دل‌های مردم در هر جامعه‌ای تغییر که کند آن جامعه نیز وضعیتش تغییر می‌کند. یعنی خداوند وقتی اجازه می‌دهد عوض شود که مردم هم، شکل [و نیت‌شان] عوض شوند.

یا یک دستوری که می‌دهد. دلیلش را هم می‌گوید. می‌فرماید: «وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ ۚ إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ کُلُّ أُولٰئِکَ کانَ عَنهُ مَسئولًا» (اسراء/36) پیروی نکن از چیزی که علم نداری برای اینکه «إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ» یعنی هم چشمت که می‌بیند و هم گوشت که می‌شنوند و هم دلت یعنی نیتت در نزد خدا جداگانه مسؤول‌اند. اما اگر خدای ناکرده بد رفتار کنیم خداوند از ما مجازات می‌خواهد. خداوند چشم و گوش را مسؤول قرار داده جدای از روح ما. درست است که این چشم ما یک جایی را می‌بیند یا یک مطالعه‌ای می‌کند به امر روح است ولی خداوند گذشته از آن عاملی که این‌ها را مجازات می‌کند، گفته خود این‌ها را نیز مجازات می‌کند. یعنی این معذوریتی که حالا خیلی هم رسم است و می‌گویند المأمور‌ المعذور نه، هر مأموری معذور نیست. اگر کسی امر کند مثل دولت‌هایی که در دنیا بوده‌اند از اول تا آخر بگوید فلان‌جا آدم بکش، آن مأمور نباید این کار کند. اگر نمی‌تواند، باید از کار کنار برود. حالا این موضوع از چندین جهت مورد بحث قرار گرفته، چرا چشم و گوش و دل و این‌ها جداگانه کار می‌کنند. چشم را خدا داده برای اینکه ببیند و آنچه وظیفه‌ی دیدن است انجام بدهد، اما تشخیصش و اینکه کجا را ببیند با خودش نیست. مثلا اگر اتفاقی یکی را ببیند که دارد آدم می‌کشد گناه ندارد، همین‌طوری دیده ولی اگر به تماشا بایستد، آن گناه دارد. کسی که با اراده دیده است نه کسی که بدون اراده. بنابراین انسان در اراده‌ی خودش، چه در مورد چشم و گوش و قلب باید دقیق باشد و مطابق حق و حقیقت رفتار کند. هیچ چیزی هم مانع این حق و حقیقت نمی‌شود و اینکه بگویند المأمور‌ معذور صحیح نیست. چشم پس فردا به خدا می‌گوید که به من گفت نگاه کن و من مأمور بودم.

شما الان اگر بخواهید جایی را نگاه کنید یا حرفی را گوش کنید دل‌تان بگوید انجام بده، اینجا چه کسی مأمور است؟ دل شما، دل عامل به گناه‌کار است مثل اینکه دیگری به دیگری می‌گوید کار خطایی کن، هم خود او مسؤول است و هم این. البته این دستور موجب می‌شود که جامعه نظم و ترتیب خودش را داشته باشد. آن وقت است که این مصداق را پیدا می‌کند وقتی که همه‌ی مردم خواستند که مثلا این نحوه (نحوه‌ی خوبی زندگی کنند، بهتر از این) زندگی کنند، اگر همه این خیر را خواستند و در صددش بودند که انجام دهند، انجام می‌شود. ولی غیر از آن با زور نمی‌شود. تغییر یک جامعه فقط با نفس خود مردم است. نه تنها شخص مسئول خودش هم است یعنی مجازات بدی‌های خودش و پاداش خوبی‌های خودش را می‌بیند، بلکه جامعه هم اگر خطا برود در او اثر می‌کند، باید مجازات کنند. ان‌شاالله خداوند به ما درک و فهم و همچنین قدرت بدهد که این دستوراتش را انجام دهیم.

 

Tags