بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ما مدعی هستیم که پیرو پیغمبریم و البته باید این ادعای ما صحیح باشد. خودمان سعی کنیم که ادعای ما صحیح در بیاید، غلط در نیاید. پیغمبر میفرماید: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ». حالا مقدمات این را نگفتهاند که کی گفتهاند ولی معلوم است که قاعدتأ یکی آمده پرسیده که تو چرا آمدی بعثت کردی ما که زندگی خودمان را داشتیم. فرموده: «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ» هدفِ بعثت من «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ» این بوده که بیایم مکارم اخلاقی را به کمال برسانم. یعنی آنچه هم که در روحیهی مردم نهفته است و مجال ظهور پیدا نمیکند جز اندکی، من ظاهر سازم برای همه عمومیاش کنم. این فرق دارد با فرمایشات دیگر. فرمایشات پیامبر همهاش ارزش دارد منتهی معنی به جای خود دارد. ضد و نقیض نیست. خیلی جاها پیامبر فرمودهاند که «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ» نماز ستون خیمهگاه دین است بسیار خوب درست است. ولی نفرمودهاند که من فقط برای این آمدهام که به شما مردم بگویم که فقط نماز بخوانید. بله میگویم، فرموده است، این هم به جای خود است. ولی هدفِ بعثت من این نبود. یعنی اگر هم خدای ناکرده کوتاهی کردید و نماز نخواندید یا تارکالصلاة بودید که باید مثلا توبه کنید، در نظر من این جزو اهداف من نیست. هدف من همانیست که در قرآن گفته است: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا» (اسراء/105) خداوند به پیامبر میفرماید: تو وظیفهات بشیر و نذیر است. بشیر یعنی بشارت بدهی، نذیر یعنی بترسانی. حرفت را بگویی و بر بشیر و نذیر هدفی نیست جز این نیست که پیام را برساند. پیامبر در درون ما مسؤول نیست. چرا یک جا خود پیامبر این احساس را میکند و میفرماید: «شَيَّبَتْنِي سُورَةُ هُود» سورهی هود مرا پیر کرد، یعنی شکسته کرد ناراحت کرد. عرض کردند یا رسولالله چطور؟ فرمود با این که: «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ» (هود/112) همان طوری که به تو امر کردهایم استقامت کن. «وَمَن تَابَ مَعَكَ» یعنی آنهایی هم که با تو توبه کردهاند و مرید تو شدهاند آنها نیز همینطور. پیغمبر میگوید این آیه مرا پیر کرد. گفتند که این «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ» در سورههای دیگر هم هست چرا آنجا چیزی نگفتید. فرمود خداوند به من فرموده راست باش خیلی خوب من وظیفهی خود را انجام میدهم ولی در این آیه فرموده: «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ» مسلمانان را هم به گردن من انداخته فرموده خودت و مسلمانان، همهی مسلمانان که من نمیتوانم. البته این فرمایش هم درست است ولی در اینجا پیامبر مسؤول نیست یعنی اگر کسی نماز نمیخواند، نخوانده و یا بد خوانده [پیغمبر مسؤول نیست].
کسی در بچگی دایهی من بود مرحوم شد. بیدختی ها او را میشناسند. خیلی علاقه به مکه داشت رفت حج تمتع انجام داد و برگشت به دیدنش رفتم خیلی خوشحال بود. گفت یک نگرانی دارم میترسم حجم قبول نشود گفتم چرا؟ گفت آخر به من گفتهاند هرکس در راهپیمایی راه نرود حجش قبول نیست. گفتم نه، نگران نباش من قبولش کردم. البته پیامبر میگوید که من نگران حال خودم هستم که اگر خدا بپرسد چه مسلمانهایی است که درست کردی برای من از آن دنیا آوردی، ولی خدا مرا مسؤول نکرده است. ولی اینجا فرموده «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ» اگر پیامبر مکارم اخلاقی را به یک نحوی به مردم نشان ندهد آن وقت مسؤول است. این است که همهی حرکاتِ زندگی، جنگ و بخشش پیغمبر در این مسیر بود. در مسیر «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ» بود. هر چه جزو مکارم اخلاقی است، جزو وظایف پیامبر است که به ما بگوید و ما اگر کوتاهی کنیم پیغمبر بازخواست میشود. البته مسؤول نیست پاداش گناه نمیبیند بابت خطای ما.
خیلی از مزایا و صفات اخلاقی که از مکارم اخلاقی بوده بدون اینکه پیامبر صریحأ خودش بگوید، دیگری که انجام داده، دیگری آن روح اسلامی بدون اینکه کسی بگوید، انجام داده و پیامبر تأکید کرده این هم میشود مکارم اخلاقی. پیامبر میفرماید همهی شما مثل برادرید، مثل هم هستید از نگرانی سایر مسلمانان نگران باشید و از شادی آنها شاد باشید. این روحیهی ما را [تقویت میکند] همانطور که گفتم آیاتی که میخوانید باید روحیهی ما را قوی کند و در عمق دل و ضمیر ما جای گیرد. این در دل همهی مؤمنین جای گرفته بود، همه میدانستند. در یکی از جنگها مسلمانان عدهی کمتری بودند از آنها، ولی همگی یکدیگر را میشناختند و برادر میدانستند. اسامیشان را هم نوشتهاند ولی الآن یادم نیست. یکی تشنه بود یکی دیگر از مسلمانان آب برداشت و با عجله بر سر بالین آن زخمی رفت، گفت برایت آب آوردم. زخمی گفت از من مهمتر فلان شخص است او از من مهمتر است برو اول به او آب بده اگر ماند خیلی خوب. او با سرعت پاشد رفت او را پیدا کند و آب دهد او هم گفت که خیلی متشکر برو بالاتر آن دیگری را آب بده. آمد پیش سومی تا رسید سومی مرده بود. زخم سختی داشت وقتی دید او مرده دوید و برگشت که به دومی آب برساند دید دومی هم مرده، برگشت به اولی آب برساند دید اولی هم مرده. سه نفر مردند در ایثار بر دیگری. بعد پیغمبر هم فرمود آنها نیز شهید هستند، مثل اینکه در جنگ شهید شده باشند. حالا ایثار این است که آبی را که آورده تا آن زخمی بخورد [نخورده] از مال خودش ایثار میکند به برادرش که او را محتاجتر میداند. به این میگویند ایثار.
البته برای اینکه ما بفهمیم، خداوند در فطرت بیشتر زنها آفریده، در مردها کمتر. مادر نسبت به فرزند همین حال ایثار را دارد. البته جزو دستورات تعلیم و تربیت اسلامی این است که فرزند حتمأ ازدواج کند. برای اینکه این خصلت، روحیهی ایثار در او بیدار شود و به آن توجه کند. خداوند فطرت را به گونهای آفریده که مطابق ارادهی خودش رفتار شود. یعنی چون خداوند در ازل اراده کرده بود بشر ایثار داشته باشد آن ایثار را در فطرتش قرار داد و بعد ازدواج را مقرر کرد تا نسل ادامه پیدا کند تا فطرتِ ایثار ظاهر شود. تمام صفات همین گونهاند.
داستانی هست که البته من در کتابی ندیدم. به پیامبر گفتند که در منزل همسایهی شما همیشه کارهای خلافی انجام میشود. پیامبر گفت از کجا معلوم. مشهور است میگویند حضرت علی را فرستادند. برای بازرسی ایشان رفتند و یک گشتی زدند و برگشتند. علی گفت من که چیزی ندیدم. راست هم گفت چون چشمانش را بسته بود. خداوند بر زبان پیامبر جاری کرد تا مسلمین بدانند که خطایی هم اگر از مؤمن دیدید چشم بر هم بگذارید که نبینید. که بعدها قاعدهای فقهی از این موضوع در آوردند. متأسفانه توضیح نمیدهد. که میگویند حمل عمل مؤمن بر صحت و یا اینکه: «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَـٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا» (اسراء/36). کار علی را تأیید میکند اینها همه از صفات مکارم اخلاقی است. حالا شما ببینید ما از این «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ» که روش پیامبر است و کار پیغمبر را تعیین میکند. ما همهاش در آن کار شکنی میکنیم. آیا هیچ یک از ما میتواند ادعا کند که کار شکنی نکرده؟ خیر هر یک از ما جایی کار شکنی کردهایم. میفرماید: «وَلَا تَجَسَّسُوا» (حجرات/12) تجسس نکنید. [برخی] به ما میگویند سرتان را بالا بگیرید نگاه به همسایه کنید و اگر چیزی بود بیایید بگویید. به ما نگفتهاند اینکار کنید ولی بالاتر از وظیفهای خود ما با چنین کارهایی جلوی وظیفهی پیامبر را میگیریم، وظیفهای که خداوند برای ایشان تعیین کرده است. انشاالله خداوند از ما بگذرد. البته ما هرچه کار شکنی میکنیم پیامبر کارش را کرده ما نقص داریم که نمیفهمیم. هر چه پیامبر خودش نتواند وظیفهی مؤمنینِ دیگر بخصوص علی (ع) است که کارهایش مورد تأیید پیامبر بود.
در یک سفر پیامبر علی (ع) را با عدهای فرستادند که هم قشون باشند و هم مأمور مالیات یمن. همین یمن مسلمان شدهی دست علی هستند، رفتند به یمن. ایام حج بود حضرت هم رفتند حج. وقتی رسیدند به مرحلهای که کارشان تمام شده بود. قشون را گذاشتند و گفتند: شما طبق آنچه دستور است رفتار کنید. حضرت آمد پیش پیغمبر و گزارش کار داد. عدهای که مخالف فکر علی بودند پیش پیغمبر انتقاداتی از علی کردند که مثلاً فلانجا پولی که دستش بود خوب تقسیم نکرد، پیغمبر فرمود: علی هر کاری کرد درست کرد. البته درست هم بود. ولی وقتی درست میشود که پیامبر بگوید درست است. ولی معذلک خداوند پیامبر را مثال زده. منتهی پیامبر کارهای صحابه خودش را هم تأیید میکند. ما نگوییم که خدا بر ما که وظیفه تعیین نکرده، به پیغمبر گفت. که پیغمبر فرمود «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ» نه، به ما بالاتر هم گفته است یعنی به ما گفته یادتان باشد مبادا در فرمایشات پیامبر کوتاهی کنید یا زیرش بزنید. زیرا آن وقت آن گناه نشان دهندهی این است که علی خوب پیام را نرسانده، حال اینکه ما میدانیم پیام علی به مردم از همه رساتر رسیده است.