Search
Close this search box.

صبح شنبه ۲-۳-۹۴ (مراحل سلوک) – آقایان

01

بِسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

در مسیر سلوک، هر درویشی حالاتی می‌بیند که خودش می‌فهمد ولی نمی‌تواند بیان کند و نمی‌خواهد هم بیان کند. این زبان دیگری‌ست. بعضی‌ها را البته خداوند یک استعداد اضافی داده که با این استعداد به آن‌ها این امکان را می‌دهد که یک مقداری از آن را بیان کنند. به هیچ وجه این بیان کردنِ حالاتی که سالک در طی سفر خودش می‌بیند دلیل تکامل و کمالش نیست، بلکه اگر کمالش باشد، خداوند اگر بخواهد در یک لحظه همه استعداد‌ها می‌آید.

در مورد زندگی خود رسول‌الله‌(ص)؛ حضرت تا نزدیک چهل سالگی هیچ بیانی نداشت، یک شخصیت عادی بود، فقط ابوطالب می‌شناخت که این شخص بزرگوار است. خداوند خودش هم بعداً فرمود، که تو نه یک خطی نوشته بودی، نه یک شعری خوانده بودی، یک‌مرتبه چنین شد. این موهبتی است که خدا به تو جداگانه داد. به طوری که یک کتاب قطور یعنی قرآن که هیچ چیزش هم اضافه و زائد نیست، گفتی. بعداً در بین سلاک، سایر سلاک، نظایر و مثال‌هایی از این قبیل زیاد بود. سه تا از شاگردان به نظرم بابا کمال (یا هر کسی) این سه تا در مرحله‌ی سلوکِ شاگردی‌شان، با هم بودند. یک بار استاد به این‌ها گفت حالات خودتان را بنویسید، بگویید. از همه پرسید و یکی‌یکی گفتند. شمس هیچی، پرسید که تو سِیری نداشتی؟ گفت چرا خیلی، ولی نمی‌توانم، زبانی ندارم یا بلد نیستم بگویم و از این جهت متأسفم. استاد گفت متأسف نباش در عوض خداوند شاگردی را به تو خواهد داد یا تو را مأمور تربیت کسی خواهد کرد که ذهن تمام عرفا را به خودش جلب کند. شمس وقتی آمد مولوی را قاپید به اصلاح، شکار معنوی کرد تحت نظرش خودش. این چند نفر عارفی که در درجه اول همه آن‌ها را می‌شناسند؛ حافظ، سعدی، مولوی، نظامی (عرفا و شعرای دیگری هم بودند) ولی این‌ها هر کدام حالات مختلفی داشتند. ولی شمس تبریزی و شاگردی (مولوی) که پروراند، تمام حالات سلوک را گذرانده و در مرحله‌ای گفت که حتی مثلاً در طی سلوک، این حالات برایش پیش آمد، این شعر را گفت که:

صـــدهـــــزاران بــار ببریـــدم امیــد                                از که؟ از شمس، این ز من باور کنید

حتی چنین حالاتی هم که برایش رخ داده بود، گفت. به این جهت است که دیوان شمس و مثنوی به خصوص داستان‌هایی از حالات مختلف ذکر کرده است. به هر جهت ما این را نمی‌توانیم فقط دلیل این بگیریم که مثلاً مقام [او] بالاتر است. تشخیص مقام به عهده‌ی ما نیست و خداوند مقرر نکرده است که ما تشخیص مقام‌ها را بدهیم. ان‌شاءالله خداوند سلوک ما را با لطف خودش انجام دهد.

Tags