بند ۸ زندان اوین، بندی با بیش از هزار زندانی که ۷ تا ۸ برابر ظرفیت استاندارد به لحاظ فضایی و بیش از دو برابر ظرفیت تختهای این زندان است، به اندازهای دارای شرایط سخت برای زندانیان است که به تبعیدگاه اوین مشهور شده است.
به گزارش خبرنگار کلمه، این بند دارای پنج طبقه است که طبقهی اول آن اداری است و ۴ طبقهی بالایی را ۴ سالن مختص نگهداری زندانیان تشکیل میدهد، سالنهای ۷ تا ۱۰٫ سالن های ۱ تا ۶ در بند مجاور این بند به نام بند ۷ واقعاند که مجموعا شرایط مناسبتری را به لحاظ امکانات و تعداد جمعیت زندانی دارد. بند ۷ سالن دیگری هم به نام بند ۱۲ دارد که محل نگهداری محکومان به جاسوسی است. همهی محکومانی که در این بند و دیگر بندهای اوین به سر میبرند، همواره در معرض این تهدید هستند که اگر دست از پا خطا کنند به تبعیدگاه اوین منتقل خواهند شد، یعنی بند هشت.
چرا تبعیدگاه؟
راز تبعیدگاه خواندن بند ۸ به شرایط خاص این بند باز میگردد. بندی شلوغتر از همهی بندهای دیگر که بالغ بر هزار نفر در آن حبس میکشند. اغلب این زندانیان محکومان به جرایم عمدی و زندانیان اتباع خارجی هستند که در آنها از محکومان به قاچاق بدن انسان تا قاچاق مواد مخدر، دزدی، جعل و کلاهبرداری و دزدی دریایی پیدا میشوند. سالن و اتاقهای این بند سقف کوتاهی دارند و از شرایط این ساختمان مشخص است که برای امور اداری ساخته شده است، اما به دلیل حجم بالای زندانی، سازمان زندانها کاربری آن را برای نگهداری زندانیان تغییر داده است. در نتیجه در اتاقهایی حدودا ۱۵ نفری که حداکثر دو میز اداری در آن جای می گیرد، بیش از ۵ سری تخت سه طبقه قرار گرفته و با احتساب کسانی که تخت ندارند، حدود ۳۰ نفر در هر یک از این اتاقها به سر میبرند، فاجعهای که تصور آن هم سخت است. اما این واقعیت تلخ در تبعیدگاه اوین اتفاق افتاده است. بندی که علاوه بر شلوغی نسبت به سایر بندهای اوین به جز بندهای تنبیهی و انفرادی و بندهای امنیتی ۲۰۹ و ۲ الف و تا حدودی بند سیاسی ۳۵۰، امکانات کمتری از قبیل اماکن فرهنگی، کتابخانه و تجهیزات رفاهی دارد.
زندانیان سیاسی در بند هشت
از حدود یک سال و نیم پیش به این سو بود که مشخص شد ارادهی دادستانی به عنوان متولی زندانیان سیاسی بر تخلیهی تدریجی بند ۳۵۰ قرار گرفته است. بندی که پس از سال ۸۸ و موج بازداشت و محکومیت معترضان سیاسی محل اصلی نگهداری آنها شده بود. علت نگهداری زندانیان سیاسی موسوم به محکومان امنیتی به آییننامهای باز میگردد که در تاریخ ۹/۹/ ۱۳۸۵ و زمان صدارت آیت الله هاشمی شاهرودی بر قوهی قضاییه با عنوان آییننامی نحوهی تفکیک و طبقهبندی زندانیان به تصویب رسیده بود. مادهی یک در این آییننامه بر جداسازی زندانیان « از حیث جنس، نوع جرم، وضعیت قضایی (متهم یا محکوم) و وضعیت سلامتی» تأکید شده است. تبصرهی ۲ همین ماده بر جداسازی زندانیان اتباع خارجی و در تبصرهی ۲ ماده ۵ نیز بر تفکیک زندانیان ۱۸ تا ۳۰ ساله تأکید شده است. بند ج ماده ۷ همین آیین نامه نیز بر سازمان زندانها تکلیف کرده که در زندانهای بالای هفتصد نفر جمعیت زندانی که شامل زندان اوین هم میشود، محکومان به جرایم جاسوسی و اقدام علیه امنیت کشور باید به صورت جداگانه نسبت به سایر زندانیها نگهداری شوند.
این در حالی است که در خلأ تعریف جرم سیاسی و برخلاف قانون اساسی، اغلب فعالان سیاسی منتقد در سال های گذشته با عناوین اتهامی مربوط به اقدام علیه امنیت محاکمه شدهاند و با احتساب همین موضوع نیز باید از سایر محکومان جرایمی مانند جرایم مالی، کلاهبرداری، جعل، قاچاق، دزدی و غیره جداگانه نگهداری شوند. این قانون تا یک سال و نیم پیش در بند ۳۵۰ اوبن تا حدودی رعایت میشد، اما پس از پنج شنبهی سیاه اوین ( ۲۸ فروردین ۹۳) و حملهی گارد به بند ۳۵۰، آن بند هیچ ورودی تازهای نداشته است و برخی زندانیان آن هم به سایر بندها به خصوص بند ۸ منتقل شدهاند تا مشخص شود که سختگیری زندانیان سیاسی و تنبیه مضاعف آنها در دستور مقامات قضایی قرار گرفته است، حتی اگر این امر مغایرت صریح با قوانین و ضوابط این قوه داشته باشد.
تبعات عدم تفکیک زندانیان
عدم تفکیک زندانیان علاوه بر اینکه زیر پا گذاشتن قانون محسوب میشود، تبعات دیگری هم در پی دارد. واقعیت این است که تقریبا مرتکبان به هر دستهای از جرایم به طور کلی دارای فرهنگ و آداب و رفتار نسبتا خاص خود هستند که باعث میشود در شرایط سخت و بستهی زندان به نوعی بتوانند به فهم و زبان مشترک برسند و حبس را برای خود قابل تحملتر کنند. در نتیجه تفکیک زندانیان از تضاد و درگیری به نوعی میکاهد. زندانیان سیاسی بر فرض ارتکاب جرم به دلیل حسن نیت و انگیزهی شرافتمندانهشان در ارتکاب جرم در همهی قوانین مترقی دنیا و حتی در قوانین داخلی ایران از مساعدتهایی نسبت به سایر زندانیان عادی برخوردارند. اغلب این افراد همچنین از دغدغهها و فرهنگ رفتاری و گفتاری متفاوتی بهره برده و طبیعی است که قرار گرفتن آنها در کنار سایر زندانیان، شرایطی بسیار سخت و طاقت فرسا بر آنها تحمیل میکند. به خصوص که این دسته از افراد سیاسی، اقلیتی محض در میان دیگر زندانیان باشند، شرایطی مانند زندانیان سیاسی بند ۸ که حدود ۳۰ نفر در میان هزار نفر دیگر بوده و تلختر آن که از کنار هم قرار گرفتن همین تعداد محدود در یک اتاق در این بند ممانعت میشود و مسئولان امر آنها را در اتاقهای مختلف پخش کردهاند. چیزی که در ادبیات زندانیان به آن «حبس در حبس» میگویند.
زندانیان سیاسی، طعمههایی برای بحران؟
در یک نگاه بدبینانه کنار هم گذاشتن زندانیان سیاسی با مجرمان عادی میتواند بستری مناسب برای اهداف بحران جویانی باشد که زیست آنها تنها در آشوب ممکن است. آشوب زیان که در همهی دستگاههای قضایی و امنیتی دستی دارند، از همنشینی حدود ۳۰ زندانی سیاسی با صدها زندانی عادی که حداقل تعدادی از آنها استعداد و ظرفیت معامله در بهبود وضعیت حبس و حکم خود را در قبال یک شرارت به ظاهر اتفاقی دارند، میتوانند اهداف خطرناکی را دنبال کنند. پنج شنبهی سیاه سال گذشته بود که حملهای سنگین از سوی گارد سازمان زندانها به بند ۳۵۰ اوین صورت گرفت و طی آن زندانیان سیاسی مظلومانه مورد ضرب و جرح قرار گرفتند. آن اتفاق منجر به بحرانی شد که طبعا سرخوردگی و عصبانیت بسیاری از تحولخواهان را در پی داشت. حال فرض کنید که اقتدارگرایان در سال منتهی به انتخابات در پی ایجاد سرخوردگی و قهر بدنه اصلاح طلبان باشند. قطعا یکی از راههای آنها دست گذاشتن روی حساسیت این بخش از جامعه و به رخ کشیدن ضعف دولت در حمایت از آنها و اثبات امکان پذیر نبودن تغییر از طریق صندوقهای رأی است. اقتدارگرایان که سال گذشته هزینهی بالایی را بابت خشونت حکومتیشان در قبال زندانیان سیاسی پرداختند ، چه بسا که این بار این وظیفه را بر دوش تنها یک یا چند زندانی عادی بگذارند و اتفاقی شوم را وجهالمصالحه یک توافق پنهان با آنها کنند. اتفاقی قابل باور و شاید عادی که بارها در زندانهایی که شروران در آن حضور دارند میافتد. این تئوری بدبینانه متأسفانه شواهدی را در گذشته و اکنون پشتوانهی خود دارد که بسط آن فرصتی جداگانه میطلبد. تنها در اینجا این نکته مهم است که جان و سلامت زندانیان سیاسی در هر صورت امانتی در دست قوهٔ قضاییه است و مسئول هر گونه خدشهای به آن، به خصوص در شرایطی که بر خلاف قانون در شرایط پر ریسکی قرار گرفتهاند. لذا بهتر است که ضمن توجه کامل به امن و امان و سلامت زندانیان سیاسی، مراقبت نیروهای خودسری باشند که ممکن است در صدد نفوذ در بین زندانیان عادی که کار بسیار راحتی برای آنهاست، و تحریک آنها به انجام عملی شوم باشند. هر چند که بسیاری از همین زندانیان عادی از افراد محترم و قربانی شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور محسوب میشوند. در هر صورت در شرایط فعلی بند ۸ اوین مسئولیت سازمان زندانها و کلیت حاکمیت و قوه قضاییه در قبال جان و سلامت زندانیان سیاسی بسیار جدی و مهم و غیر قابل گذشت است.
ازدحام جمعیت و معضل کف خوابی
یکی دیگر از شرایط شکنجه آوری که در بند ۸ وجود دارد کفخوابی حدود نیمی از زندانیان است. در حالی که در هر یک از سالن های ۴ گانه این بند حدود ۱۰۰ تا ۱۲۰ تخت وجود دارد، بیش از دو برابر آن در هر سالن افراد فاقد تخت حضور دارند که برای استراحت باید جایی را در کف اتاق ها و در کریدورها پیدا کنند. آنچه در اخبار دریافتی از بند ۸ حاکی است، فشردگی جمعیت و کمبود جا به حدی است که آنها به وضعیتی که آن را اصطلاحا « کتابی خوابیدن » مینامند دچار شدهاند. شرایط وخیم این بند چنان است که صرف تخت دار شدن بزرگترین آرزوی هر زندانی محسوب میشود که آن هم گاه تا بیش از یک سال در نوبت قرار گرفتن رابه دنبال دارد. بگذریم از این که این تخت بسیار کوچک هم جای خواب اوست و هم انبار همه وسایل او. کف خوابی یعنی جای خواب تنها به اندازه دو وجب؛ تا صبح با بغل دستیها برای اینکه زانو هایشان در کمر و پهلوی هم فرو نرود درگیری وجود دارد و هر کدام مترصد فرصتی استثنایی از غفلت بغل دستی تا بتواند از این پهلو به آن پهلو شود.
شرایط کفخوابی در ماه رمضان این گونه بود: «ساعت ۱۱ شب که خاموشی میزنند تا حدود ساعت ۱۲/۳۰ طول میکشد تا تردد زندانیها به سرویسهای بهداشتی که از روی کفخوابها رد میشوند و ناخواسته آنها را لگد میکنند کمتر شود و بتوان خوابید. از همه بدتر این که کریدور خواب باشی و آب کثیف دمپایی ها به سر و صورت آدم پاشیده شود. ساعت ۲ برای سحری خوردن بیدار میکنند و تا ۴/۳۰ باید رختخواب را جمع کرد. اگر کسی اهل روزه گرفتن باشد باید به زور گوشهای را برای خوردن پیدا کند و لقمهای از غذای مزخرف زندان را بخورد. دوباره ۴/۳۰ تا ۶/۳۰ وقت خواب است و بعد از آن مجددا برای آمار بیدار میکنند و این کل خواب شبانهی کف خوابهاست. در طی روز هم با هزار بدبختی دنبال جایی برای خوابیدن و استراحت میگردند که اغلب پیدا نمیشود برای همین در طی روز همیشه خسته و عصبی هستند. دیدن صحنههایی که دو نفر برای یک تکه جای کوچک در حسینیهی سالن با هم میجنگند برای فروریختن خیلی از باورهای آدم کافی است. پس از اخذ آمار کفخوابهای کمخواب و خستهی پتودربغل پشت در اتاقها صف میکشند و با هل دادن یکدیگر به سوی حسینیهی کوچک سالن هجوم میبرند تا شاید جزء چند نفری باشند که میتوانند تا ساعت ۹ بخوابند، البته اکثر کفخوابها از این شانس محرومند و مجبورند تا شب صبر کنند».
این وضعیت وحشتناک و غیر انسانی با ماده ۷۰ آیین نامهی سازمان زندانها مغایر است که تصریح دارد: « در صورت امکان به محکوم یک اتاق با وسایل لازم داده میشود و هرگاه محکومان به طور دسته جمعی نگهداری شوند، باید منتهای کوشش و دقت را در انتخاب افراد یک گروه از حیث تناسب سن و جهات دیگر به ویژه هنگام خواب به عمل آورد» همچنین ماده ۷۱ تاکید میکند « لوازم آسایشگاه برای هر محکوم عبارتست از تختخواب، تشک، بالش، دو تخته پتو، ملحفه» از این قانون تنها دوتخته پتوی آن رعایت میشود.
افزایش مداوم مبتلایان به ایدز و هپاتیت
بدیهی است که این شرایط به لحاظ بهداشتی نیز بسیار خطرناک است. در بندی که گفته میشود تعداد قابل توجهی از زندانیان آن دچار هپاتیت و ایدز هستند و در هر بار آزمایش، تعدادی به تعداد آنها افزوده میشود، شلوغی بیش از حد زندان بیماریهای دیگری همچون بیماری های پوستی، عفونی و واگیردار را موجب میشود. بیماریهایی که به سادگی منتقل شده و در شرایط ازدحام جمعیت به سختی درمان میشود.
به این شرایط باید مسائلی مانند قطع چهار روزه آب گرم در زندان را اضافه کرد تا مشخص شود که چرا تبعیدگاه صفت برازنده برای این بند است. بندی که در هر سالن آن بر طبق گزارشها تنها ۵ دوش مهم برای حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر زندانی وجود دارد.
آینده چه خواهد شد؟
همان طور که اشاره شد شرایط سخت بند ۸ اوین، فصل تازهای از سخت گیری بر زندانیان سیاسی را رقم زده است. زندانیانی که همچون زندانیان سایر بندها از حقوقی همچون ماده ۹۵ فصل دوم آییننامهی اجرایی سازمان زندان ها محرومند که طبق آن «زندانی باید از سبزیجات تازه یا خشک، انواع لبنیات، میوهی فصل و در هفته ۳ بار از گوشت تغذیه شود» و یا همچون زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ و دیگر زندانیهای کشور از حق مرخصی مناسب، آزادی مشروط و دیگر امتیازات محرومند و یا اجازهی استفادهی آزاد از هر کتب و نشریات مجاز را مطابق مواد ۶۰ و ۱۴۶ آییننامه را به واسطهی ممیزی خودسرانه زندان ندارند ، علاوه بر همه این محرومیتهای عام، با موقعیت سختتری به واسطهی حضور در بندی بسیار شلوغ و هم بندی با محکومان دیگر جرایمی همچون قاچاق، کلاهبرداری و جعل مواجهند. در این بین شایعاتی مبنی بر کاهش جمعیت زندانیان این بند هر از چندی مطرح میشود که تاکنون جامهی عمل نپوشیده است اما با فرض این اتفاق هم کماکان مشکلات ناشی از عدم تفکیک جرایم نگرانیهای مهمی را پابرجا میگذارد.
منبع: کلمه