بسم الله الرحمن الرحیم
«یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق»
ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم، پس میان مردم بر اساس حق داوری کن.
ریاست محترم کانون وکلای دادگستری مرکز
سلام علیکم، عطف به مکاتبات قبلی، پیرامون پروندهٔ قم به استحضار عالی میرساند:
۱- از آنجاییکه برادران و خواهران ایمانی حقیر «فقرای سلسلهٔ جلیلهٔ علیهٔ نعمتاللهی گنابادی» مصداق اهل مروت و صاحب مناصب جلیلهٔ الهی بوده و عموماً مقید به مواظبت و رعایت مستحبات و ترک مکروهات شرع انور میباشند، براساس «یکره لذوی المروات من اهل شرف و المناصب الجلیله ان یتولوا المنازعه و المرافعه بانفسهم خصوصاً اذا کان الطرف بذی اللسان، و لا یعتبر صاحبه، فلیس له الامتناع عن خصومه الوکیل» تظلمخواهی در خصوص آنچه در واقعهٔ حسینیهٔ قم «وقف خاص» به آنها رفت را به حقیر سراپا تقصیر وکالت دادند. حقیر نیز که با عنایت به تشرف به فخر فقر و درویشی در عداد موقوف علیهم بوده، لیکن مصداق اهل مروت و شرافت مذکور نبودم، لذا به اصالت و وکالت از خواهران و برادران ایمانی در مراجع قضایی اقدام به طرح شکایت و اقامهٔ دعوی نمودم، اما ظاهراً برخلاف دستور شارع مبنی بر «لایعتبر رضا صاحبه، فلیس له الامتناع عن خصومه الوکیل» امر وکالت منجر به نامه پیوست به شماره ۹۹۲۸/۸۵۴/م/ک مورخ ۸۵/۸/۲۴ مرکز امور مشاوران حقوقی، وکلا و کارشناسان قوهٔ قضاییه گردید.
۲- از آنجاییکه بیکاری در دین مبین اسلام به شدت نهی شده و براساس دستورات و تأکیدات بزرگان سلسلهٔ نعمتاللهی گنابادی «آنگونه که در رسالهٔ شریفهٔ پند صالح مرقوم است»، هرکسی باید کاری انجام دهد که پیکر بیهوده و باربر جامعه نباشد، لذا اکنون که پروانهٔ وکالت اینجانب به حالت تعلیق درآمده است، از حضور ریاست محترم دادگستری شهرستان کرج، کتباً تقاضا نمودم مقرر فرمایند، دکهای جلوی ساختمان دادگستری کرج، در اختیار حقیر قرار گیرد تا بتوانم آنچه که نزد اساتید بزرگوارم در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه علامه طباطبایی آموختهام را در کسوت شریف عریضهنویسی برخلق عرضه دارم. انشاءالله در این کسب حلال، موجبات خوشنودی باریتعالی و کمک به بندگان او فراهم شود.
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگست وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نامست
امید است برای حفظ بقاء کانون و حفظ حیثیت و شرافت وکالت اقدامی عاجل به عمل آید تا سایر همکاران محترم مورد تعرض قرار نگیرند.
باسپاس
مصطفی دانشجو