۱۷ مرداد نوروز بل (آتش نوروزی) نام جشنی است که در نخستین روز از “نوروز ما” برگزار شده و این روز آغاز سال دیلمی بوده و به مناسبت بزرگداشت آن شعله نوروزی افروخته میشود.
گاهشماری رایج میان مردم گیلک زبان کوهستانهای گیلان و غرب مازندران وابسته به گاهشماری باستانی ایرانی (یزدگردی قدیم) بوده است.
سالشماری یزدگردی قدیم بنابر روایات ایرانی و همچنین بر اساس محاسبات نجومی کهنترین سال شمار ایرانی محسوب میشود.
جشن نوروز
یعنی آغاز سال، آنکه در ابتدای اعتدال بهاری قرار داشت در هر چهار سال یک روز از مبدأ (اعتدال بهاری) فاصله میگرفت، این چرخش تا ۹۲۹سال ادامه داشت و سر سال، ۲۲۵ روز از مبدأ فاصله میگرفت و به نیمهٔ تابستان و زمان خرمن و برداشت فرآوردههای کشاورزی و دامی میرسید.
این هنگام مناسبترین زمان برای پرداخت مالیات و خراج به حاکمان بود، از این روی با انتخاب یک روز کبیسه به نگاهداشت سال مبادرت ورزیدند و انجام این کار نخستین تجربه و اقدام در انتخاب سال و مبدأ خراجی در گاهشماریهای ایرانی است.
با توجه به این موضوع مردم دیلمان وقتی که سر سال (آغاز سال) باستانی به نیمههای تابستان رسیده بود با انتخاب یک روز کبیسه در هر چهار سال با نام “ویشک” سال را در همانجا که بود نگاه داشتند.
ازمان این اقدام مبدأ جدید سالشماری دیلمی شد که این مبدأ دقیقاً برابر است با روز دوشنبه هرمزد روز (اولین روز) از سال پنج هزار و ۴۵۴ باستانی (یزدگردی قدیم) و ۷۱ هزار و ۸۲ روز پیش از مبدأ هجری شمسی است.
مراسم آغاز سال جدید (نوروزبل) به طور متغیّر وابسته به محل برگزاری و نحوۀ قرار دادن پنج روز کبیسه بین سیزدهم تا هفدهم ماه برگزار میشد. امّا طبق محاسبات علمی آقای نصرالله هومند در کتاب «گاهشماری باستانی مردمان گیلان و مازندران» سال گیلکی همان ۱۷ مردادماه سال هجری شمسی است. در این شامگاه به پیشواز سال نو رفته آتشی بلند مانند سده میافروزند که آن را «نوروزبل» میگویند. یعنی «شعلۀ بلند و فروزان آتش نوروزی». نوروزما ماه رسیدن محصول گندم و غلّات دیگر است، پس ماه خوشی است و شادمانی. ماه دارایی و مالداری، ماه جشن و عروسی…
مبدأ تاریخی این مردم نه یک رخداد سیاسی یا مذهبی، که یک رخداد کاملاً علمی و البته مردمی است و دلیل اصلی این امر راحتی مردم کشاورز و دامدار و صنعتگر در دادن خراج و مالیات سالانه بوده است، بنابراین این مبدأ متعلق به اندیشه یا مذهب یا تفکر خاصی نبوده و تنها بر پایهٔ مناسبات تولید به وجود آمده و میتواند مورد وفاق تمام گیلکان از هر اندیشه و مذهبی قرار گیرد.
ماههای سال دیلمی را میتوان بهاینترتیب نوروز ما، کورچ ما، اریه ما، تیرما، موردال ما، شریرما، امیرما، آول ما، سیا ما، دیا ما، ورفنه ما، اسفندارما نام برد.
برای تبدیل سال هجری شمسی به دیلمی، باید عدد ۱۹۵ و یا دقیقتر عدد ۱۹۴.۶۱۶ را به سال هجری شمسی اضافه کرد و برای تبدیل سال میلادی به دیلمی نیز باید عدد ۴۲۶ را از سال میلادی کم کرد.
سال دیلمی دوازده ماه و ۳۰ روز دارد به علاوه پنج روز اضافه به نام پنجیک که به پایان ماه هشتم اضافه میشود که روی هم رفته ۳۶۵ روز است و هر چهار سال یکبار یک روز به عنوان کبیسه به نام ویشک بر پنج روز پنجیک اضافه میشود.
جشن نوروزبل از قبل از اسلام در استان گیلان بوده است. این آیین از دیلمان آغاز شده و تا پای کوه دماوند امتداد دارد و به آن در استان گیلان سال دیلمی میگویند و با اختلاف ۱۲ روز در استان مازندران نیز برگزار میشود و در آن ناحیه به تحویل سال طبری معروف است.
گیلکان از زمانهای قدیم معتقد بودند که برافروختن آتش در نوروزبل موجب کاهش برف و سرما در زمستان میشود و مردم گیلان در اجرای این مراسم زیباترین لباسهای خود را میپوشیدند و پس از برافروختن آتش، سال نو را به یکدیگر تبریک میگفتند.
قدیم در این فصل کشاورزان توان پرداخت باج و خراج را داشته و میتوانستند با فروش محصول خود زندگیشان را سامان دهند و از همین رو سال نوی خود را در این زمان برگزار میکردند.
در این جشن ۱۰ مرد با کلاه و شولای گالشی به میدان میآیند و دورتادور آتش میچرخند و نوازندههای محلی موسیقی را با شدت و شور مینوازند.
خورشید که در حال غروب باشد و زمان روشن کردن آتش فرامیرسد و هیزمهای آغشته به نفت که شعلهور میشوند، مردم به آن نزدیک میشوند و همه باهم این شعر را میخوانند:
گروم گروم گروم بل (با صدای پرهیبت سوختن هیزم و برکشیدن شعله)
نوروز ما و نوروز بل (نوروز ماه و شعله آتش نوروزی)
نو سال ببی، سال سو (سال تازه باشد و سال روشنائی)
نو بدی خؤنه واشو (تازه باشد و تازه شود و خانه آباد و بابرکت)
پس از شعرخوانی همگی سال نو را به هم تبریک میگفتند:
” نوروزبل مبارک ببی” ” نو سال ببی سال سو” و همه اهالی یکدیگر را در آغوش گرفته و با یکدیگر روبوسی میکردند.
گالشان لباسهای کهنه خود شامل نمد، شولا و دیگر اضافاتی را که نمیخواستند برای سال بعد استفاده کنند در آتش میسوزاندند و به نوعی هم آتش را وسیله خبررسانی و هم جزو مقدسات چهارگانهٔ آفرینش میدانستند و در کنار آتش به ستایش خداوند میپرداختند و از او برای سال جدید طلب خیر، نیکی و برکت میکردند.
بنا به روایتی دیگر فلسفهٔ آیین نوروزبل را ” آئین خراجی” دانستهاند به این معنا در زمانی که گالشان گندم خود را درو کرده، گلگاوزبان و فندق را به بازار عرضه میکردند و از گوسفندان خود شیر و دیگر محصولات لبنی را به دست میآوردند وقت آن میرسید تا اجاره، خراج یا مالیات خود را به ارباب یا فئودال بپردازند و سهم خود را برداشت کنند.
برای سپاسگزاری از خداوند در نوروز بل دور یکدیگر جمع میشدند و به شکرانهٔ نعمت آتش روشن میکردند و سال جدید “خراجی” را به یکدیگر تبریک میگفتند.
بههرحال اجرای مراسم نوروز بل نشان دهندهٔ پشت سر گذاشتن اوج گرما و طول روز و از سر گرفتن فرود آن است. در ضمن آغاز و ابتدای تهیه و تدارک کوچ از ییلاق به طرف دشت گیلان نیز هست و این البته مقارن زمانی است که محصولات دامی و زراعی برداشت شده و اوقات فراغت حاصل گشته است و مردم به انواع و اقسام مراسم به ویژه جشنها رو میآورند که نمونهٔ آن امروزه به صورت عروسی، جشن خرمن، علم واچینی و غیره در جای جای روستاهای منطقه برگزار میشود.
مبدأ سالشماری گیلکی
مبدأ سالشماری گیلکی، تاريخی است که مردم ديلمان با انتخاب و اجرای يک روز کبيسه به نام ويشَک (vishak) آغاز سال را در همان جايی که قرار داشت، ثابت نگاه داشتند.
نکته مثبت در اين واقعيت اين است که، مبدأ تاريخی اين مردم، نه يک رخداد سياسی، يا مذهبی، که يک رخداد کاملاً علمی و البته مردمی است. زيرا آنگونه که گفته شد، دليل اصلیاش، راحتی مردم کشاورز و دامدار و صنعتگر در دادن خراج و ماليات ساليانه بوده است. بنابراين، اين مبدأ، متعلق به انديشه يا مذهب يا تفکر سياسی خاصی نبوده و تنها بر پايهٔ مناسبات توليد به وجود آمده و میتواند مورد وفاق تمام گيلکان، از هر انديشه و مذهبی قرار گيرد.
شايد خردهگيران اشکال بگيرند که چرا آغاز سال گیلکی، از ميانهٔ تابستان است. در حالی که نوروز ايرانی در اعتدال بهاری واقع شده است.
در پاسخ به اين اشکال، دو پاسخ میتوان داد. اول اينکه: آغاز سال درصد بسيار بالايی از مردم کرهٔ زمين يعنی مسيحيان، در سوز و سرمای زمستانی است. و اينکه آغاز سال در چه فصلی، باشد، درگير هيچ قاعدهای نيست.
دوم هم آنکه: نوروزی که در اعتدال بهاری (آغاز سال هجری شمسی) توسط تمام کشورهای منطقهٔ نوروز (ايران، افغانستان، تاجيکستان، هند و…) جشن گرفته میشود، با نوروزِبل گیلکی که آغاز سال گیلکی است تفاوت داشته و اين دو، دارای دو هويت متفاوتاند. اولی، جشن طبيعت و اعتدال بهاری و ريشه در اساطير آريايی ايران دارد. و میتواند مبدأ تحويل سال قرار گيرد يا نگيرد، چنانکه در هند يا تاجيکستان يا ترکيه، مبدأ سال، همان اول ژانويه است، نه نوروز. اما نوروز هم جشن گرفته شود.
و دومی، جشنی برای آغاز سال گیلکی است که ريشه در فرهنگ و باور کهن اقوام بومی منطقه و بعدتر، مناسبات توليدی منطقه جنوبی دريای کاسپين دارد.
در تمام طول تاريخ مناطق گيلکنشين، کوهنشينان گيلک (گالشها)، هم نوروز را جشن میگرفتند و هم در ميانهٔ تابستان، نوروزِبل را برمیافروختند. و اين نشان دهندهٔ استقلال هويت اين دو جشن از هم، در تفکر گيلک است.
ماهها و روزهای سالشماری گیلکی
سال گیلکی، دوازده ماه ۳۰ روزه دارد به علاوه ۵ روز اضافه به نام پنجيک (panjik) که به پايان ماه هشتم اضافه میگردند که روی هم رفته سيصد و شصت و پنج روز است. و هر چهار سال يکبار، يک روز به عنوان کبيسه به نام ويشَک بر پنج روز پنجيک اضافه میگردد.
(در مقايسهٔ روزهای هجری شمسی با گیلکی، فرض بر سالهای ۳۶۵ روزه است. در سالهای با يک روز کبيسه، از آنجایی که يک روز به اسفند ماه هجری شمسی اضافه میشود و يک روز به پنج روز پنجيک در پايان ماه هشتم گیلکی، مقايسه اندکی تفاوت خواهد کرد)
اول: نوروز ما noruz mä
از ۱۷ مرداد شمسی هجری آغاز میشود و تا ۱۵ شهريور ادامه دارد. اين ماه و روز اول آن، آغاز سال گیلکی است و در بزرگداشت آن شعله نوروزی (نوروزِ بل noruzə bal) میافروختند و جشن آغاز سال میگرفتند.
دوم: کورچ ما kurc mä
از ۱۶ شهريور تا ۱۴مهرماه هجری شمسی میباشد. در اين ماه، کوهنشينان کمکم از کوهساران سربلند به سوی جلگهها سرازير میشوند.
سوم: اريه ما arye mä
از ۱۵ مهرماه تا ۱۴ آبان هجری شمسی.
چهارم: تير ما tir mä
از ۱۵ آبان تا ۱۴ آذر طول میکشد. صاحب فرهنگ اسدی، يکی از معانی تير را فصل خزان نوشته است. شايد استعمال «تير» و «تيرماه» در معنی فصل خزان، يادگار باقیماندهٔ نوعی از گاهشماری قديمیتر (پيش از مبدأ سالهای باستانی ايرانی) باشد که تحويل سال را از اول تابستان میگرفتند.
در روز سيزدهم از ماه تير ِ ما، جشن تيرما سينزه (سيزدهم تيرماه) برگزار میشود. در اين جشن، اعضای خانواده نيت میکنند و گوشوار، انگشتر، دکمه يا هرچيزی که میشناسند را در ظرف آبی که از پيش آماده شده میاندازند و دختر نابالغی در کوزه دست میکند و اشياء را به طور تصادفی، يکیيکی بيرون آورده و به بقيه نشان میدهد و رباعیخوان، يک دوبيتی گيلکی (گِلِکی) میخواند و بقيه گوش میدهند و صاحب آن چيز از محتوای دوبيتی درمیيابد که نيتش برآورده میشود يا نه.
پنجم: موردال ما murdäl mä
۱۵آذر تا ۱۴ دی ماه هجری شمسی. کوهنشينان، لاشهٔ گوسفند و گاو را مردال گويند. در موردالما، اواخر پاييز به سبب بارندگی، نوعی گياه به نام tijə در کوهستانها میرويد که گوسفند با خوردن آن دچار مرگ و مير میشوند.
ششم: شرير ما šarir mä
۱۵دی تا ۱۴ بهمن هجری شمسی.
هفتم: امير ما amir mä
۱۵بهمن تا ۱۴ اسفند.به معنی نميرماه، يا جاودان يا مهرماه گیلکی است. شانزدهم اين ماه، امير ِ مای هشت و هشت، يعنی ۱۶ مهرماه است که همان مهرگان معروف میباشد.
هشتم: آوَل ما äval mä
از ۱۵ اسفند تا ۱۵ فروردين هجری شمسی (چون اسفندماه در سالشماری هجری شمسی ۲۹ روزه است) طول میکشد. اين ماه مقارن با اسفند و فروردين هجری شمسی است و در آن آيين کولکول چارشمبه (چهارشنبهسوری) اجرا میشود.
در پايان همين ماه، ۵ روز اضافه بر ۳۶۰ روز با نام پنجيک (panjik) جا میگيرد. هر چهار سال، يک روز به نام ويشَک نيز به اين پنج روز اضافه میگردد. اگر سال ۳۶۵ روزه باشد، روزهای پنجيک به ترتيب: شانزدهم، هفدهم، هجدهم، نوزدهم و بيستم فروردين هجری شمسی خواهد بود و اگر سال ۳۶۶ روزه باشد، پانزدهم فروردين ويشک نام میگيرد و روزهای شانزدهم تا بيستم، باز هم پنجيک خواهند بود. در قديم، در روزهای پنجيک، جشن میگرفتند و شخم زدن زمين و خيس نمودن شلتوک و بذر افشاندن را درست نمیپنداشتند.
نهم: سيا ما seyä mä
از ۲۱ فروردين تا ۱۹ ارديبهشت هجری شمسی.
دهم: ديا ما deyä mä
از ۲۰ ارديبهشت تا ۱۸ خرداد ماه هجری شمسی.
يازدهم: ورفًنه ما varfəna mä
از ۱۹ خرداد تا ۱۷ تير ماه هجری شمسی. ماهی که برف نمیآيد، اوج گرما.
دوازدهم: اسفندار ما esfandär mä
۱۸تير تا ۱۶ مردادماه هجری شمسی.
واژهگان گيلکی مربوط به گاهشماری:
وهار (vahär) يا بهار (bahär). / تاوَسُؤن (tävasön) / پئيز (paiz) / زِمِسان (zemessän)، زمسُؤن (zemessön) يا زوموسُؤن (zumussön).
زمانهای شبانهروز در گيلکی:
شبانهروز: شبندهروز (šabandə ruz) / شؤاروز (šowä ruz)
صبحدم، صبحگاه: صوب (sub) / سواينسر (suväyn-sar)
پيش از ظهر: پيشچاشت (piš cäšt)
ظهر: چاشت (cäšt)
عصر: ورچاشت (var cäšt)
نزديک غروب و هنگام فرونشستن خورشيد: پسچِم (pas cem)/ مغريبدم (maqrib dam)
غروب: اَفتؤ پر دچين (aftow par dacin) يعنی هنگامی که افتاب، چون پرنده، پرهايش (اشعه خود) را جمع میکند.
تاريکروشن غروب: چِماليم (cemä lim)
شبانگاه: شانهسر (šäne sar)
روز: روج (ruj)
شب: شؤ (šow)
امروز: امرو (emru)
ديروز: ديرو (diru)
جهتهای جغرافيايی در گيلکی:
شمال: کلسيا (kalseyä)
جنوب: نِسا (nesä) / نسوم (nasum)
شرق: خوراسون (xuräson) / خورتاب (xurtäb) / افتؤ وَرَس (aftow-varas) ورس يعنی برخيز. سويی که آفتاب برخيزد.
غرب: افتؤ زردی (aftow zardi)
تهیه توسط وبسایت مجذوبان نور