امر آقای معاویه دستور العمل مخالفین تصوف در سر تاسر جهان است . اصل موضوع آن است که مکتب تصوف نباید باشد یک روز خروشچف فتوا می دهد !!یک روز ملا عمر وبن لاد !!و یک روز ………..!!!!!!!
واقعیات تاریخی و فرهنگی بسیاری از کشورهای اسلامی و جوامع مسلمان نشان میدهد بزرگترین عامل گسترش تشیع و اسلام در جهان ، مکتب تصوف است .برخورد و رویارویی حکومتها و حاشیه نشینان قدرت با مکتب تصوف هر چند در کشورهای مختلف دارای ظواهری متفاوت است اما نهایتا یک هدف را دنبال میکند . هدف، سرکوبی تصوف و جلوگیری از گسترش مکتبی است که با نشر حقایق دینی و ترویج علوم الهی ،مردم را علیه جهالت ،خرافه ،ظلم و بی عدالتی ها ترغیب می کند.
از اینرو انگیزه واقعی مخالفین متصوفه ، حمایت از دیانت وپیروی از پیامبرو برای خدا نیست ،بلکه برعکس برای دشمنی با دین و دفاع از نظامهای حاکم می باشد و به همین دلیل معاندین دارای اعتقادات مذهبی خاص و یا ایدئولوژی ثابتی نمی باشند.
در کشور ما معاندین درویشی برای تخطئه مکتب تصوف با طرح عدم دخالت دراویش در سیاست و تهمت رهبانیت وگوشه گیری ،سعی می کنند مردم و عوام رابا تبلیغات دروغ و مسموم فریب داده و علمداران این گروه تحت عنوان دفاع از شرع و مذهب تشیع بر دراویش جفا می کنند. در کشور عربستان معاندین تصوف بنام اسلام و شریعت وهابیت و در کشوری دیگر (شوروی سابق) همین مخالفین با عنوان دفاع از شریعت کمونیست و مذهب ماتریالیسم دراویش را به خاک و خون می کشند .حقیقت این است که انگیزه اصلی و اساسی در مخالفت با تصوف سیاست و بازیهای سیاسی می باشد و آنچه به عنوان دلایل اعتقادی مطرح می شود ،گزافه گویی و سیاستی برای به صحنه کشیدن عوام و ساده اندیشان ، برای سرکوب متصوفه می باشد. صدها و هزاران عیب شرعی !! و غیر شرعی!! بر دراویش می بندند ،حدیث می یابند بلکه می سازند ،فتوا میدهند!! تنها و تنها چون صوفیه در دسته بندیها ،همچون عوام ابزارو بازیچه طالبان و صاحبان قدرت نمی شوند .
در اثبات ابن موضوع ، کافیست به مطالبی که از سوی طرفداران کمونیسم در شوروی سابق در مخالفت با صوفیه اظهار شده و منتشر گردیده است دقت کنیم . در یکی از نشریات مارکسیستی چنین آمده است :
((…از اواخر دهه ی 1950، بنیگسن پیوسته کتاب، نوشتارهای پژوهشی نوشت و بر نیرو گرفتن جنبش زیرزمینی اسلامی در شوروی تکیه کرد. بنیگسن در کتاب "تهدید اسلام و حکومت شوروی" می گوید که پیشینه ی جنبش اسلامی در اتحاد شوروی به "مقاومت مسلحانه ی مذهبی که اواخر قرن هجدهم آغاز شد… و رهبری آن را صوفیان خواهان برپایی فرمانروایی خدا در زمین، داشتند." آنها علیه امپراتوری روسیه می جنگیدند. بنیگسن می گوید که با همه ی تلاش شوروی برای درهم شکستن آن، جنبش اسلامی همچنان پیش رفت. حتی در میانه ی دهه ی 1950، زمانی که "نیکیتا خروشچف" به اسلام تاخت "به جای آن که این اقدام احساسات مذهبی را کمرنگ کند، تقویت گرایش بنیادگرایانه، محافظه کارانه بوسیله ی جریان زیرزمینی صوفیگری اسلامی را سبب شد." بنیگسن مدعی است که محافل صوفیگری، رهبری مقاومت در برابر اتوریته ی شوروی در مرزهای گسترده ی آسیای مرکزی را در اختیار داشتند: "از زمان پیروزی بلشویک ها تا کنون، تنها مقاومت جدی و سازمان یافته در سرزمین های مسلمان نشین در برابر شوروی ها، مقاومت صوفیان اهل طریقت بوده است. چیزی که شوروی ها آن را اسلام "موازی"، "غیر رسمی" و "فرقه یی" خوانده اند. "اسلام موازی" بسیار قدرتمند تر و ریشه دارتر از اسلام رسمی است. صوفیان اهل طریقت محافلی بسته دارند، اما کاملا سری هم نیستند…. اسناد شوروی، صوفیان را "خطرناک، فناتیک، ضد شوروی، ضد سوسیالیست، ضد روسیه و نیروهایی واپسگرا" می نامند، اما به کارایی و دینامیسم درونی نیرومند آنها نیز اذعان دارند."))
شاعری می گوید : ""به هر نحوی که بتوانی حسن از زهر مسموم کن "" به قولی این دستور معاویه به اسما همسرامام حسن(ع) است . اما این امر آقای معاویه، دستور العمل مخالفین تصوف در سرتاسر جهان است . اصل موضوع آن است که مکتب تصوف نباید باشد یک روز خروشچف فتوا می دهد !!یک روز ملا عمر وبن لادن !!و یک روز ………..!!!!!!!