به گزارش خبرنگار مهر، در نگرش عرفا به عاشورا، نظرات و مقامات عرفانی مورد توجه قرار گرفته و همهٔ ارکان و مؤلفههای عرفان در این مورد تبیین شده است. در این صحنه هر یک از افراد عاشورا هم به عنوان مصداق یک مولفهٔ عرفانیاند و هم به عنوان نماد آن، به گونهای که تمامی عناصر مؤثر در سلوک عرفانی مورد توجه قرار گرفته است. عرفا از هر دین و مسلک و مذهبی امام حسین (ع) را به عنوان قطب عرفان و سایر بزرگواران را در قالب نقشهای دیگر مورد توجه قرار دادهاند.
مولانا نیز جزو عارفانی است که هم به مدح و ثنای امام حسین (ع) پرداخته و هم دربارهٔ آن نظریاتی داده است. از نظر او امام حسین (ع) عاشق وارستهای است که جان خود را بر طَبَق اخلاص نهاده است. به اعتقاد وی نخستین صفت عاشق راستین آن است که باید آماده باشد تا خود را برای حق قربان کند و چون امام حسین (ع) آمادهٔ شهادت در راه حضرت حق بود از نظر مولوی مصداق بارز عشق و عاشقی است که آن را در صحرای کربلا محقق ساخت. او در تشبیهی حسین (ع) را مرکز و دل حقیقت میداند و طرف مخاصم او یعنی یزید را فرسنگها از حقیقت دور دانسته و به فراق و هجران تشبیه کرده است.
در گفتوگو با سه تن از اساتید عرفان اسلامی به بررسی وجوه عرفانی حماسهٔ کربلا نشستیم که اکنون گزارش آن از نظر شما میگذرد؛
«وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» در واقعهٔ کربلا تعبیر شد
دکتر غلامرضا اعوانی رئیس هیئت مدیرهٔ انجمن حکمت و فلسفهٔ ایران در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: عاشورا، جایگاه خیلی عظیمی در تاریخ اسلام دارد. در واقع خوابی که حضرت ابراهیم (ع) دیدند که حضرت اسماعیل (ع) را به قربانگاه میبرند و همین کار را هم انجام دادند و ایشان را به قربانگاه بردند، اما این خواب تعبیر نشد، تعبیرش در امام حسین (ع) انجام شد و طبق نظر بعضی از مفسران، آیاتی از قرآن به این معنی دلالت دارد، آنجایی که داستان حضرت اسماعیل (ع) را بیان میکند و میفرماید: «وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» و او را در ازاى قربانى بزرگى که مراد همان گوسفندی باشد که حضرت ابراهیم (ع) قربانی کرد فدا دادیم. «إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِینُ» این آزمایش بزرگی برای حضرت ابراهیم (ع) بود اما در ادامهٔ آیه آمده است «وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ» این را برای دیگران باقی گذاشتیم. به این علت مفسران میگویند که این آزمایش برای امام حسین (ع) واقع شد و ایشان از این امتحان الهی سربلند بیرون آمدند.
اعوانی در ادامه گفت: در ظاهر این امر، مقامی بوده که خداوند برای حضرت امام حسین (ع) حفظ کرده است، مقام شهادت مقام عظیمی است که فقط خواص به این درجه میرسند. به این دلایل است که به حضرت امام حسین (ع) ذبیحالله میگویند. به هر تقدیر این مسألهٔ مهمی است که باید به آن توجه کرد، چیزی بوده که در فطرت اول وجود بوده و باید اتفاق میافتاد. اگر به ظاهر امر هم نگاه کنیم مسأله طور دیگری است که بنده وارد بحث ظاهر قضیه نمیشوم که چه اتفاقاتی بعد از حضرت رسول (ص) صورت گرفت و واقعاً چه حوادثی روی داد که به این حادثه انجامید. این وقایع در کتب مختلف تاریخی و… بررسی شده که میتوان به آنها مراجعه کرد.
وی افزود: واقعاً حضرت امام حسین (ع) دین اسلام را احیاء کردند و به حقیقت محمدی برگرداندند، به حقیقتی که در زمان حضرت رسول (ص) بود، چنانچه امام علی (ع) هم این کار را انجام دادند و دین را به اصل خود برگرداندند و از انحرافها جلوگیری کردند و در واقع هر امامی این کار را کردند که آنها وارثان به حق حضرت رسول (ص) و قرآن مجسم و ناطق بودند این کار را انجام دادند و قرآن و دین را احیا کردند. عرفا این را قبول دارند، ببینید که مثلاً مولانا چه اشعاری دربارهٔ امام حسین (ع) دارد که برخی از آنها به صورت سرود تهیه شده و از صدا و سیما پخش میشود که شاید مردم تصور نکنند که این اشعار متعلق به مولاناست.
اعوانی در پایان گفت: امام حسین (ع) مظهر انسان و ولی کامل هستند که فقط انسان کامل میتواند دین را احیاء کند. ایشان در واقع وارث به حق رسول الله (ص) و وارث به حق ایشان و عالِم حقیقی دین است، نه تنها ارث جسمانی از حضرت رسول (ص) بلکه ارث روحانی و معنوی هم از ایشان بردند و وارث ولایت و وارث حقیقی ایشان بودند و البته همهٔ ائمه (ع) ما این گونه بودند و عرفا اینها را قبول دارند؛ چنانچه مولانا در اشعارش آورده است. همچنین عطار در تذکرةالاولیاء کلام خود را با امام صادق (ع) و امام باقر (ع) شروع میکند و میگوید ولایت متعلق به اینهاست، اینها عرفای حقیقی بودند و این اعتقاد در میان عرفا و اندیشمندان و نویسندگان اسلامی فراوان دیده میشود. شاید در بسیاری از آثار این امر پیدا نباشد اما در باطن همهٔ آنهاست.
ندای هَل مِن ناصر یَنصرنی سیدالشهدا (ع) هنوز طنینانداز است
حجتالاسلام والمسلمین دکتر سیدسلمان صفوی رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن نیز در این باره به خبرنگار مهر گفت: مولانا در مثنوی معنوی و دیوان شمس متأثر از دعای عرفه امام حسین (ع) و زیارت عاشورا و حماسه کربلا، اشعار نغزی را سروده است، بلندترین و مشهورترین غزل مولانا در باب عظمت و علو مقام امام حسین (ع) و شهیدان کربلا، غزل ۲۷۰۷ کلیات شمس است. مطلع غزل، شهیدان الهی و بلاجویان معاشقۀ کربلایی و پایان آن ارجاعی است زیبا به انسان کامل و خورشید موعود که شاهد و ناظر است و اصل اصل اصل نزول انوار الهی در عالم ممکنات است. فتأمل.
سلمان صفوی ادامه داد: در این غزل، شهیدان و عاشقان مترادفند، شهیدان به مدد تجرد وجودی و معرفت که مقدمۀ عاشقی است و بالهای عاشقی، برتر و فراتر از مرغان هوایی در ساحت حضرت دوست پرواز میکنند که یحبهم و یحبونه (۵۴- سوره مائده). آنها شاهان عالم غیباند که به یاری عشق، بابهای عوالم پنهان را گشودهاند و ازجمله رموز توفیق آنها در این پرواز عاشقانه، رهایی از انواع خود است. آنها با فنا و بقا در عقلِ عقل در ناکجا آبادند. از دیدگاه جلال الدین مولوی، شهیدان عاشقاند و امام حسین (ع) سید و سالار و شاه شهیدان است. شهیدان با پای نهادن بر نفس اماره، از خودخواهی و امیال دنیوی رهایی یافته، در حضرت حق فانی شده و به مقام بقا واصل گشتهاند.
وی افزود: نفس اماره ما را به سکوت در مقابل بیعدالتی و تضییع حقوق مردم برای ماندن در شبکه قدرت میخواند اما حسینیهای عاشق پیشه در منازعه هر روزه به قول مولوی عقل جزئی و عقل ربانی به ندای وجدان پاک خود جواب لبیک برای یاری دادن به راه و منش حسینی در عصر امروز میدهند. ندای هل من ناصر ینصرنی سیدالشهدا (علیه السلام) هنوز در کربلای زمین طنین انداز است! آیا کسی هست که به ندای حسین (ع) برای اصلاح وضع جامعه و امت اسلامی لبیک گوید و فارغ از محاسبات قدرت به یاری اصلاحات حسینی بیغل و غش و مخلصانه بپردازد؟ در اربعین سیدالشهدا (ع) هر کس در خلوت خود به محاسبه بنشیند و ببیند در کدام جبهه ایستاده است.
صفوی با اشاره به اینکه به عقیده مولوی، قلب سلیم مانند حسین (ع) است که تسلیم مطلق حق است و دوری از حق و حقیقت مانند منش یزید است، گفت: شهادت حسین (ع) در دیدگاه اهل بینش معادلاتی ناحق نوعی اسارت است، اما در حقیقت آن بزرگ وار به زندگی ابدی واصل گشته است و قلب سلیم در مقابل حق الله و حق الناس نیز محشور با سیدالشهدا (ع) و خدای عزیز و قوی امام عاشقان شهید است.
حماسه کربلا بدون بعد معنوی آن قابل تبیین نیست
دکتر محمد فنایی اشکوری، استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) با بیان اینکه مهمترین بعد شخصیتی حضرت سیدالشهدا (ع) بعد معنوی و عرفانی ایشان است، گفت: وقتی از عرفان امام حسین (ع) سخن میگوییم بیم آن هست که کسی گمان کند امام حسین هم عارفی از میان عرفا و همچون آنان و یا قدری بالاتر از آنهاست. چنین نیست. امام حسین (ع) ولی الله است که عالیترین مرتبه کمال معنوی است؛ چنانکه گفتهاند عرش عرفان فرش ولایت است. این بعد در تمام شخصیت و سراسر حیات مبارکش حضور و ظهور دارد. عالیترین تجلی عرفان را هم در عمل امام حسین (ع) و هم در گفتار او میتوان دید.
استاد موسسه امام خمینی گفت: اما در دو موضع، بعد عرفانی امام حسین (ع) آشکارتراست: یکی در دعای عرفه است و یکی در حادثه عاشورا. دعای عرفه (دعایی که امام حسین (ع) در صحرای عرفات در روز عرفه ایراد کردند) سراپا مناجاتی عرفانی است. اوج بیانات در باب معارف عرفانی در این دعا بیان شده است. از این رو این مناجات همیشه مورد توجه عرفای مکتب اهل بیت بوده است. باید اشاره کنم که عرفان فقط در قسمت پایانی مناجات (که گاهی از حیث سند در آن مباحثاتی هست) نیامده، بلکه در سراسر این دعا رایحه خوش عرفان مشام جانها را معطر میکند.
فنائی اشکوری در ادامه گفت: در این دعا معارف بلند عرفانی دربارۀ خداوند و اسماء و صفات و افعال الهی و رابطه بندگان با خدا به زیباترین وجهی بیان شده است. در واقع این مناجات یکی از منابع اصلی برای استخراج و تدوین جهان بینی عرفانی و اصول معنوی شیعی است. معارف عمیق الهیاتی که امام حسین (ع) در این مناجات مطرح میکند جلوهای از عرفان حسینی است. عرفان امام حسین (ع) فقط در سخنان او و در مناجات و گفتگو با خدا نمایان نشده است. بهترین جایی که این عرفان تجلی و ظهور عینی پیدا کرده است حادثه عظیم عاشوراست که امام حسین (ع) آفرید. عرفان عاشورائی در اینجا شناخته میشود.
وی افزود: بعد عرفانی و الهی وجود امام حسین (ع) در تک تک جملاتی که در سفر از مدینه و مکه به کربلا فرموده و گفتگوهایی که با دشمن و یاران خود داشته، مشخص است. اما بالاتر از اینها آن چیزی است که در عینیت خارجی و در عمل نشان داده است. بدون توجه به بعد عرفانی شخصیت امام حسین (ع) نمیتوان حماسه خونین کربلا را فهمید. اگر کسی به بعد معنوی و عرفانی وجود و شخصیت امام حسین (ع) بیتوجه باشد ابدا نمیتواند حقیقت حادثه عاشورا را بفهمد. حادثه کربلا بدون بعد معنوی آن قابل تبیین نیست. روح این حادثه عرفان است. عرفان یعنی معرفت الله، عشق و محبت به خدا و دلدادگی و سرسپردگی به خدا و در یک کلام بندگی خدا.
این پژوهشگر عرفان ادامه داد: چگونه میتوان فهمید که انسانی با خانواده و جمع اندک و محدودی از فرزندان و یاران در مقابل سپاه مجهز و با جمعیت چند ده هزار نفری قرار میگیرد و تسلیم نمیشود و تا آخرین قطره خون خود و یارانش مقاومت میکند و میجنگد و اسارت فرزندان و خانوادهاش را میپذیرد؟ این عمل جز با معرفت الهی و عشق الهی به هیچ شکل دیگری قابل تفسیر معقول نیست؛ یعنی به تنهایی با تحلیل سیاسی و اجتماعی و هیچ رویکرد دیگری نمیتوان این حادثه را فهمید. همه اینها وقتی معنا دارد که باطن و روح و جان واقعه عاشورا و شخصیت امام حسین (ع) که همان بعد عرفانی و عشق به خدا و ذوب در خدا بودن و فانی بودن در خداوند است شناخته شود. بدون توجه به این بعد نمیتوان این حادثه را درک کرد.
وی در پایان گفت: حُبی که امام حسین (ع) در مناجات عرفه بیان میکند در حادثهٔ کربلا به نمایش میگذارد و بندگی و دلبردگی را به اوج خود میرساند. توکل به خدا و تسلیم در مقابل اراده و مشیت پروردگار را به زیباترین شکل و در اوج خود در صحنه عاشورا به نمایش گذاشته است. راضی بودن به قضای الهی در عمل امام حسین (ع) و همینطور در سخنانش در آخرین لحظات میدرخشد، آنجا که میگوید: «الهی رضی بقضائک تسلیما لامرک لامعبود سواک».
منبع : خبرگزاری مهر