Search
Close this search box.

آخرین استفتائات : حضرت آیت الله… جناتی

Image آيا احاديث ساختگى در شكل‏گيرى فرهنگ اسلامى جامعه ما اثرى داشته‏اند؟ پاسخ : بله متأسفانه در شكل‏گيرى فرهنگ اسلامى جامعه ما مؤثر بوده‏اند.  

1. پرسش : ظاهرا بسيارى از احاديث ساختگى را در مجالس دينى و مذهبى نقل مى‏كنند و كسى در جلوگيرى از آنها احساس مسئوليتنمى‏كند؟
پاسخ : متأسفانه اين احاديث را در برخى از مجالس با وجود نظام اسلامى (كه همه چيز آن به عنوان الگو تلقى مى‏شود) مى‏خوانند و مضمونآنها را به عنوان حكم شرعى براى مردم بيان مى‏كنند و آنها هم به عنوان حكم شرعى مى‏پذيرند.

2. پرسش : آيا احاديث ساختگى در شكل‏گيرى فرهنگ اسلامى جامعه ما اثرى داشته‏اند؟
پاسخ : بله متأسفانه در شكل‏گيرى فرهنگ اسلامى جامعه ما مؤثر بوده‏اند. از اين رو بايد مسئولان و آگاهان از موازين علوم حديث و درايهو رجال سعى كنند احاديث واقعى اسلام را كه ريشه در وحى الهى دارند مشخص نمايند، تا مردم هر حديثى را كه از افراد ناآگاه مى‏شنوند،مضمون آن را به عنوان حكم شرعى نپذيرند. امروزه مى‏بينيم كه مردم برخى از سنت‏هاى غلط محيطى و اجتماعى (كه از احاديث دروغينپديد آمده) را به عنوان يك وظيفه شرعى و سنت دينى تلقى نموده و حتى بعضا آنها را بر وظايف شرعى و سنت واقعى مقدم مى‏دارند. پسبايد با بيان احاديث معتبر اسلامى سنت‏هاى الهى را جايگزين سنت‏هاى غلط محيطى و اجتماعى نمود.

3. پرسش : آيا بدون بررسى جنبه‏هاى گوناگون حديث مى‏توان آن را دليل بر حكمى قرار داد؟ خواهشمند است اين پرسش را به گونه مفصلپاسخ دهيد؟
پاسخ : نمى‏توان، مگر با پژوهشى دقيق از جنبه‏هاى آنكه به شرح زير بيان مى‏شود:
الف – بررسى و بازسنجى جنبه اصل صدور آن از رسول خدا(ص) واوصياى ايشان(ع) كه براى شناخت اين جنبه، علوم حديث و درايه ورجال شكل گرفته است. آگاهى از اين جنبه موجب مى‏شود كه تعارضات و دگرديسى‏هاى نادرست پنجاه هزار حديثى كه حديث‏سازان دربرخى از دوره‏هاى تاريخى، با اغراض سياسى و يا بر اثر عدم درك درست از مبانى فقهى اجتهادى ساخته‏اند، شناخته شوند تا بر اساس آنهاسخنى گفته نشود.
ب – بررسى و بازسنجى جنبه دلالتى آن و براى شناخت دلالتى آن از حيث نظرى و علمى، آگاهى وافى به علم اصول لازم است و از حيثتطبيق و تفريع، به اجتهاد فقهى مجتهد نياز مى‏باشد. البته مقصود از بررسى جنبه دلالتى حديث آن است كه به درستى معلوم شود كه آنها درزمينه‏هاى مختلف داراى چه مدلولى و چه معنايى هستند، موسع يا مضيّق، مطلق يا مقيّد، عام يا خاص، مجمل يا مبيّن، تخصيص ياتخصص، وارد يا مورود، حاكم يا محكوم، مفسّر يا مؤوّل، منجّز يا معلّق، مدلّل يا غير مدلّل، بامفهوم يا بى‏مفهوم، ناسخ يا منسوخ و… البتهچنين تحقيقى در هر زمينه‏اى (از جمله در زمينه وظايف اجتماعى زنان) بدون احاطه بر همه مبانى اجتهادى امكان‏پذير نيست. از اين نظرمى‏توان گفت مرحله تحقيق دلالتى مبانى و ادله فقهى اجتهادى بايد مهمترين مرحله اجتهادى قلمداد شود. از اين باب است كه امام صادق(ع) فرمود: «لا يكون الفقيه فقيها الاّ اذا عرف معاريض كلامنا» فقيه، فقيه به حساب نمى‏آيد مگر آنكه معاريض (راز ورمزها وپيچ وخم‏ها) كلامما را بشناسد.
پ – بررسى جهت صدور حديث و شناخت جهت صدور آن نياز به بررسى شرايط زمان صدور، مكان صدور، شرايط عرف، احوالمخاطبان و حاضران در جلسه دارد و اين خود دليل است بر اينكه پيشوايان دين در بيان احكام خدا شرايط آنها را در نظر مى‏گرفتند و حتىگاهى در يك جلسه و در باره يك مسأله پاسخ‏هاى مختلفى به اهل پرسش كه متعدد بوده‏اند، مى‏دادند.
ت – بررسى معارضات نقلى و عقلى دلايل و توانمندى جمع بين آنها از راه جمع موضوعى و جمع دلالى و جمع حكمى.

4. پرسش : حديثى از حضرت فاطمه(س) نقل شده و به ايشان نسبت داده‏اند كه بهترين زنان، زنانى هستند كه مردان را نبينند و مردان نيزآنان را نبينند، فكر مى‏كنم اين حديث را غالب افراد شنيده‏اند، شما اين حديث را چگونه ارزيابى مى‏فرماييد؟
پاسخ : اين حديث را نمى‏توان دليلى براى منع زنان از تصدى وظايف اجتماعى قرار داد، زيرا از جهات عديده مورد نقد و اشكال قرار دارد:
سند ندارد چون مرسل است و حديثى كه سند ندارد، از نظر همه اهل تحقيق و اجتهاد زمينه‏اى براى استدلال به آن نيست؛
منافات آن با سيره عملى حضرت، زيرا زنان در مراسم و اجتماعات شركت داشتند و در جمع مردان صحبت مى‏كردند و به خانه مهاجرو انصار براى احقاق حق مى‏رفتند و با آنان سخن مى‏گفتند و احكام خدا را براى اهل نياز بيان مى‏فرمودند و حتى در جنگ‏ها از جمله جنگخندق، اُحُد و فتح مكه شركت داشتند. آن حضرت در مجالس تاريخى و سياسى به ايراد سخنرانى و بيان خطبه‏هاى جالب در مسجدالنبىمى‏پرداختند و با ابوبكر و عمر و ديگران كه حق حضرت امير(ع) را ناديده گرفتند بحث‏ها و مناظره‏ها داشتند. با اين حساب چگونه خبرواحد، آن هم مرسل و ضعيف مى‏تواند با عمل معصوم كه در اعتبار آن مانند امر و تقرير او ترديدى نيست، معارضه كند و حتى بر آن غالبشود. خلاصه اينكه حضرت فاطمه(ع) در امور اجتماعى شركت مى‏كردند و خانه‏نشين هم نبوده‏اند؛
در حدود منقول از ايشان منعى و نهيى از حضور زنان در صحنه‏هاى اجتماعى و سياسى وجود ندارد، زيرا در آن بر بيان شخصيتآرمانى زن از حيث عفاف در اسلام كه مطلوبيت استحبابى دارد بسنده شده است، چون در آن كلمه «خيرالنّساء» آمده كه كلمه تفضيل است واين دلالت بر منع و حرمت ندارد.
1 . 2 . 3 .

5. پرسش : حديثى از ام‏سلمه نقل شده كه گفته است من خدمت رسول خدا(ص) بودم ميمونه هم بود، ابن ام‏مكتوم كه مرد نابينايى بود وارد شد،حضرت فرمودند: خودتان را بپوشانيد، بلند شويد و از اتاق خارج شويد، به او عرض كردم: او مگر نابينا نيست و ما را نمى‏بيند، حضرتفرمودند: آيا شما هم نابيناييد و او را نمى‏بينيد، شما اين حديث را چگونه ارزيابى مى‏فرماييد؟
پاسخ : اين حديث را نيز نمى‏توان دليلى براى منع زنان از تصدى وظايف اجتماعى قرار داد، زيرا به وجوه عديده‏اى مورد اشكال است:
از نظر سند مانند حديث اول است، زيرا از نظر موازين علوم حديث ضعيف و نادرست مى‏باشد و به اين جهت مشمول ادله اعتبارنيست؛
با احاديثى كه از پيامبر(ص) روايت شده منافات دارد، آنجا كه فرمودند زنان در مراسم شركت كنند و روايت شده كه هر وقت به سفرجنگى يا غير آن اراده مى‏كردند، يكى از زنان را به قيد قرعه با خود مى‏بردند و نيز روايت شده كه در جنگ‏ها براى كمك و پانسمانمجروحان زنان را به همراه سپاه اسلام مى‏فرستادند. زنان در زمان رسول خدا و زمان صحابه و تابعان در همه صحنه‏ها حضور داشته‏اندو در جلساتى كه مردان بوده‏اند شركت كرده و مشكلات خودشان را آزادانه مطرح مى‏كردند؛
اين احاديث با سيره عملى زنان رسول خدا(ص) نيز منافات دارد، زيرا آنان علاوه بر اينكه در مجالس مردم شركت مى‏كردند، مرجععلمى براى آنها بوده و نيز مسائل آنان را پاسخ مى‏دادند. در صدر اسلام براى مردم در گزينش مرجع علمى (جهت آگاهى از وظايف خود دربعد عقيدتى و عملى و حل مشكلات) جنسيت خاصى مطرح نبوده و توانايى علمى و آگاهى كامل مورد نظر بوده است. ازاين‏رو آنكه از آگاهىبيشترى برخوردار بود به او مراجعه و پاسخ دريافت مى‏كردند و علت اينكه بيشتر مردم در مقام شناخت وظايف خود، به همسران رسولخدا(ص) مراجعه مى‏كردند، بدين جهت بوده است كه آنان از آگاهى بيشترى در احكام الهى برخوردار بودند. با بررسى كه در علوم حديث ازديدگاه 22 مذهب از 138 مذهبى كه فقه اسلامى در بستر زمان به خود ديده است داشته‏ام، برايم معلوم شده كه بيشتر احكام و مسائل مذاهباسلامى، مبتنى بر رواياتى است كه راويان آنها را از زنان پيامبر نقل كرده‏اند. آنان براى مردم چه در زمان رسول خدا و چه پس از رحلتايشان، مرجع علمى بوده و منازلشان مانند مدرسه و مركز يادگيرى بوده است و نيز منازل برخى از زنانى كه از اصحاب رسول خدابوده‏اند مانند ام‏اسلم كه رسول خدا به ديدار او مى‏رفت و ام‏ايمن كه پيامبر در باره او فرمود اهل بهشت است. در اوايل اسلام اگر شماره زناندانشمند و محقق در علوم و فنون و شعر و ادب از مردان بيشتر نبوده، كمتر هم نبوده است و برخى از آنان به عنوان شخصيت‏هاى علمىبنيانگذار علوم حديث و تاريخ و فرهنگ اسلامى شمرده شده‏اند. همين بس كه ابن‏حجر عسقلانى در جلد چهارم از كتاب «الإصابة»، صفحهتا صفحه 502 را ويژه بانوان قرار داده و به شرح و زندگينامه بيش از 1552 زن صحابى پرداخته است. برخى از زنان امامان(ع) هم مرجعيت علمى داشتند و مردم در ارتباط با مسائل شرعى به آنها مراجعه مى‏كردند، از جمله حميدة المصفاه معروف به سبيكة الذهبهمسر امام صادق(ع) كه حضرت بسيارى از مسائل را به او ارجاع مى‏دادند و مى‏فرمودند: «رب امرأة افقه من رجل» يا «ربّ‏امرأة خير منرجل». برخى همسران فقها هم داراى اين عنوان بوده‏اند از جمله دختر شيخ‏طوسى (ام محمد) و همسر شهيد لاهيجى (صدريه) دختر ملاصدراو همسر فيض كاشانى (بدريه) دختر ملاصدرا كه شوهرانشان پاسخ به مسائل شرعى را به آنها ارجاع مى‏دادند.
1 . 2 . 3 . 222

6. پرسش : حديثى از پيامبر(ص) به صورت‏هاى مختلفى نقل شده، از جمله: «لا يفلح قوم تملكهم أمرأة» يعنى رستگار نخواهند شد مردمى كهزن بر آنها فرمانروايى كند، «لا يفلح قوم وليتهم أمرأة» يعنى رستگار نخواهند شد مردمى كه زنى سرپرستى آنها را بر عهده گيرد، «لا يفلحقوم يملك رأيهم أمرأة» يعنى رستگار نخواهند شد قومى كه رأى آنها در اختيار زنى باشد، «لا يقدّس اللّه أمة قادتهم أمرأة» يعنى خداوند گرامىنمى‏دارد مردمى را كه زنى آنها را رهبرى كند. شما اين حديث را چگونه ارزيابى مى‏فرماييد؟
پاسخ : اين حديث از جهات عديده مورد نقد و اشكال مى‏باشد:
از نظر سند ضعيف است چون راوى آن جوانى به نام «ابوبكره» است. اين جوان از كسانى بود كه خيلى به عايشه اظهار ارادت مى‏كردو هنگامى كه جنگ جمل شروع شد به او گفتند: هميشه مى‏گفتى عايشه، عايشه، عايشه، حال براى يارى او بيا و آماده جنگ شو. «ابوبكره» براى فرار از جنگ در مقام پاسخ گفت: من مى‏خواهم خودم را فداى عايشه بكنم ولى چه كنم كه سخن پيامبر من را از شركت در جنگبازمى‏دارد، زيرا او فرمود: قومى كه زن سرپرستى آن را عهده‏دار باشد رستگار نمى‏شود. يعنى او براى حفظ جانش (كه در جنگ شركتنكند) اين حديث را ساخت؛
از نظر دلالت نيز اشكال‏پذير است، زيرا با بررسى زمان صدور حديث مى‏بينم كه همزمان با اواخر دوره ساسانيان است و در آن زمانبر اثر نبودن مردان آگاه و در نتيجه نزاع‏ها و خونريزى‏ها، سلطنت ساسانيان رو به اضمحلال و انقراض بود و ايران در شرايط بسيار بدىاز نظر سياسى و اجتماعى قرار داشت و پس از كشته شدن خسرو پرويز، مى‏خواستند سلطنت ساسانيان را از طريق دختران خاندان سلطنتىپوراندخت و آذرميدخت) حفظ كنند، از اين رو پوراندخت يك سال و هفت ماه و پس از او خواهرش آذرميدخت، چند ماهى بر ايران حكومتكردند. در اين حالت و بر فرض اگر اين حديث درست و از پيامبر باشد، در مورد خاص و در شرايط زمانى خاصى بوده است و از اين روفرمودند: مردمى كه بخواهند پوراندخت حاكمشان باشد رستگار نخواهند شد و اين گوياى آن نمى‏باشد زنى كه واجد شرايط است در هيچزمانى نمى‏تواند زمامدار امور شود؛
صلاح نيست» در حديث «ابوبكره» معنايش «حرمت» نيست؛
مسأله حكومت در اين زمان با آن زمان تفاوت دارد، زيرا در آن زمان حكومت‏ها داراى مقرراتى نبوده‏اند، ولى امروزه چنين نيست زيرامقرراتى وجود دارد؛
با بررسى مجموع ادله و احاديث به دست مى‏ يد كه احراز مسئوليت‏ها، بيشتر منوط به مديريت، مهارت و تدبير در اداره امور است. آنكهتوانايى بر اداره كردن دارد مى‏تواند آنها را تصدى كند، چه مرد باشد و چه زن.
اما احاديث ديگرى در باره زنان در زمينه مسأله مورد بحث در مصادر حديثى وجود دارد كه برخى از آنها از نظر سند و برخى از نظردلالت و برخى ديگر از نظر سند و از نظر دلالت ضعيف و ناتمام مى‏باشند. اين عوامل و اسباب در طول تاريخ موجب شد كه زنان درمرحله نازلتر در جامعه قرار بگيرند و از سهيم بودن در مسئوليت‏هاى اجتماعى و سياسى محروم بمانند و تنها كار آنها منحصر به كارهاىداخل منزل گرديد كه اگر اين عوامل در جامعه استمرار داشته باشند، اين امكان وجود نخواهد داشت كه آنان بتوانند از وظايف اجتماعى ومزاياى آنها برخوردار شوند. در بين عوامل مؤثر عاملى كه از همه بيشتر در محروم بودن زنان از حقوق اجتماعى نقش داشته احاديثضعيف بوده است.
1 . 2 . ( 3 . « 4 . 5 .

7. پرسش : امروزه چه تحولى در زمينه وضعيت اجتماعى زنان و تضعيف عوامل مؤثر در محروميت آنها به وجود آمده است؟
پاسخ : امروزه با تلاش و كوشش آگاهان به موازين فقه اجتهادى، عواملى كه باعث محدوديت بانوان در عرصه‏هاى گوناگون اجتماعىبوده‏اند، تا اندازه‏اى متحول شده‏اند و در نتيجه تحول آنها، ديد افراد جامعه نسبت به زنان عوض شده و ذهنيت آنان در باره آنها (كه بر اثرگفته‏هاى افراد ناآگاه و جاهلان عالم‏نما پديد آمده) متحول گشته و بر اين مسأله اذعان شده كه زنان مانند مردان مى‏توانند كارها و وظايفاجتماعى و سياسى را تصدى كنند و از عهده مسئوليت برآيند. امروزه كه در جامعه اسلامى زمينه پيشرفت براى بانوان در همه ابعاد زندگىبر اساس موازين اسلامى و ارزش‏هاى معنوى پديدار گرديده، برزنان است كه در عرصه‏هاى ياد شده وارد شوند و استعدادها، شايستگى‏ها،ابتكارات و توانايى‏هايى خويش را ارائه دهند و نقش سازنده، ارزنده و مفيد خود را در شئون مختلف شكوفا سازند. متأسفانه به رغم پيدايشزمينه براى شركت آنان در عرصه‏هاى ياد شده، هنوز به ايشان مديريت‏ها و مقاماتى كه توانايى و شايستگى دارند داده نشده است، با اينكهبراى همگان ثابت شده كه توانايى آنها در مسائل ادارى كمتر از مردان نيست. بنده بر اين باورم كه رسيدن زنان لايق و شايسته به ميزانمطلوب و در سطوح بالا براى جامعه ما كه در آن نظام اسلامى برپاست، از اهميت ويژه‏اى برخوردار است. زيرا وجود آنها در مقامات بالامدركى عينى بر اهميت دادن اسلام به زن و موقعيت او در جامعه اسلامى است و با اين كار مى‏توان كليه تبليغات دشمنان اسلام را به اينكهاسلام زنان را از همه مزاياى اجتماعى و حقوقى و سياسى محروم كرده خنثى نمود.

8. پرسش : آيا شركت زنان در كارهاى ادارى و اجتماعى منافاتى با رفاه و آسايش خانواده و تربيت فرزندان ندارد؟
پاسخ : اين را نبايد از نظر دور داشت كه ثبات هر جامعه‏اى منوط به وجود محيط خانوادگى متين و استوار است، از اين رو بايد براى زنانىكه شايستگى تصدى مقامات و وظايف اجتماعى را دارند به گونه‏اى برنامه‏ريزى شود كه ورود آنان در صحنه‏هاى اجتماعى و سياسىموجب از بين رفتن رفاه و آسايش و استحكام خانواده نشود و نيز قرار گرفتن آنان در خانه به معناى دور كردن آنان از عرصه‏هاى حياتاجتماعى نباشد.

9. پرسش : آيا منصب قضاوت از مختصات پيامبر و امامان است؟
پاسخ : ترديدى در اين نيست كه منصب قضاوت از مختصات پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) مى‏باشد و افراد ديگر نمى‏توانند متصدى اينامر شوند مگر با اجازه و اذن آنها و در اين مطلب اختلافى بين فقها وجود ندارد.

10. پرسش : در زمان غيبت امام زمان(عج) تصدى مقام قضاوت براى چه كسى است؟
پاسخ : در زمان غيبت او براى فقيه جامع الشرايط ثابت است، در صورتى كه واجد شرايطى كه در قاضى اعتبار شده است باشد.

قسمت دوم :                                                

1. پرسش : سيره مسلمانان در زمان تشريع چگونه بوده است؟
پاسخ : در زمان تشريع و زمان صحابه و زمان تابعين، در تصدى كارها و مسائل اجتماعى، تبعيض و جنسيت خاصى ملاحظه نشده است. دركلمات امام على(ع) به ويژگى‏ها و شرايط مذكور اهميت داده شده است، در آنجا كه فرمودند: «ان احقّ الناس بهذا الامر اقواهم عليه واعلمهم بامراللّه فيه» و فرمودند: «و لا يحمل هذا الامر الا اهل الصبر و البصيرة و العلم بمواقع الامر». در كلام حضرت واژه ناس براىتصدى مسائل جامعه به كار برده شده و اين واژه اختصاص به نوع خاصى از انسان ندارد و شامل مرد و زن مى‏شود ومقصود ايشانتوانايى فكرى است نه توانايى جسمى و بدنى. البته بيان امام اگرچه به امر خاصى ناظر است، ولى از باب تنقيح مناط در كلام ايشان معلوممى‏شود كه تبعيض در تصدى كارها در عرصه‏هاى زندگى با حفظ حدود اسلامى وجود ندارد و هر شخص كه توانايى و دانايى بر انجام كارداشته باشد مى‏تواند آن را تصدى نمايد، چه زن باشد و چه مرد باشد.

2. پرسش : حضرت آية اللّه جنّاتى اكنون با وجود زمينه‏هاى بسيار براى زنان در مبانى فقه اجتهادى، چه عواملى باعث شده كه زنان به اسماسلام در طول تاريخ از تصدى مقامات و وظايف اجتماعى و مزاياى آنها محروم شوند؟
پاسخ : عواملى كه باعث محروميت آنان از وظايف اجتماعى و تصدى مقامات شده، بسيار است از جمله: عدم خودباورى زنان، تعصب‏هاىنابجا، مرد سالارى، ديد كوتاه افراد جامعه، اعتقاد مردان به اينكه زنان توانايى جسمى ندارند وبرداشت نادرست از آيات.

3. پرسش : نظر شما درباره آيه مباركه «لهنّ مثل الذى عليهنّ و للرجال عليهن درجة» وبرداشت‏هاى نادرستى كه از آن شده، چيست؟
پاسخ: آيه مباركه «لهنّ مثل الذى عليهنّ و للرجال عليهن درجة» يعنى براى زنان حقوقى است مانند وظايفى كه بر عهده آنان است، ولى براىمردان بر زنان برترى است. اين آيه نيز دلالت بر برترى مرد بر زن ندارد زيرا:
اولا: كلمه «درجة» در سياق اثبات واقع شده و تنها برترى صرف‏الوجود را مى‏رساند نه مطلق را و منظور از آن همان سرپرستى و حقزناشويى است و اين برترى منافاتى با قرار گرفتن زنان در مقامات و وظايف اجتماعى ندارد.
ثانيا: با توجه به صدر آيه و نيز آيات قبل و بعد از آن برداشت برترى مرد بر زن ناتمام به نظر مى‏آيد، زيرا با توجه به آنها معلوم مى‏شود كهآيات درباره طلاق و مسائل آن مى‏باشند و در محدوده نظام خانواده درجه‏اى براى مرد است. به اين جهت استدلال به اين آيه بر عدم جوازتصدى مقامات براى زن، ناتمام به نظر مى‏رسد و بر فرض كه آن را بپذيريم دليل اخص از مدّعا مى‏شود، زيرا اختصاص به مردان پيدامى‏كند و شامل زنان نمى‏شود.

4. پرسش : نظر شما درباره آيه مباركه «و قرن في بيوتكنّ و لا تبرّجن تبرّج الجاهلية الاولى‏» وبرداشت‏هاى نادرستى كه از آن شده،چيست؟
پاسخ: آيه مباركه «و قرن في بيوتكنّ و لا تبرّجن تبرّج الجاهلية الاولى‏» يعنى در خانه‏هاى خود بمانيد و زينت‏هاى خود را آشكار نكنيد،چنانچه در زمان جاهليت مى‏كردند. برخى بر اين باورند كه مخاطب آيه زنان رسول خدا(ص) مى‏باشند. امابرخى ديگر مى‏گويند اين باوردرست نيست، زيرا اختصاصى به آنها ندارد و تعميم دارد و شامل همه زنان مسلمان مى‏شود، با اين حساب بايد همه زنان مسلمان خانه‏نشينىرا برگزينند و با نامحرمان رفت و آمد نداشته باشند و بر اين اساس قائل شدند كه زنان نمى‏توانند كارهاى اجتماعى را تصدى كنند. چونتصدى مقامات به طور طبيعى با ارتباط با مردان ملازمت دارد و به اين جهت براى آنان جايز نيست. ولى اين دليل ناتمام است زيرا: اولا – اين آيه اختصاص به زنان پيامبر(ص) دارد، به ويژه آيه «يانساء النبى لستن كأحد من النساء ان اتّقيتنّ فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبهمرض و قلن قولا معروفا» يعنى شما زنان پيامبر مانند هيچ يك از زنان ديگر نمى‏باشيد، اگر نپرهيزيد و در گفتارتان نرمى نماييد، پس آنكهدر قلبش مرض دارد به شما طمع مى‏كند و گفتار پسنديده بگوييد. همچنين آيه «و اذكرن ما يتلى‏ فى بيوتكن من آيات اللّه و الحكمة ان اللّه كانلطيفا خبيرا» يعنى ياد كنيد آنچه كه در خانه‏هاى شما از آيات خدا و حكمت خوانده مى‏شود، به درستى كه خداوند مهربان و آگاه است. با اينحساب آيه مذكور اختصاص به زنان پيغمبر دارد و تسرّى از آنها به ديگران نياز به دليل دارد. ثانيا – بر فرض كه بر آن تعميم قائل شويم،امر در آيه الزامى نيست، بلكه ارشادى است و بدين جهت است كه هيچ يك از آگاهان به موازين فقه اجتهادى، بر وجوب خانه‏نشينى و حرمتآمد و شد زنان در جامعه فتوى‏ صادر نكرده‏اند. علاوه بر اين زنان پيامبر در زمان تشريع و زنان صحابه و تابعين هيچ كدام داراى اين شيوهدر زندگى نبوده‏اند، زيرا آنان در جامعه رفت و آمد داشته و حتى براى مردم احاديث رسول خدا را نقل مى‏كردند و راويان خدمت آنهامى‏رفتند و احاديث رسول خدا را از آنان مى‏پرسيدند. اينها گوياى آن است كه مقصود از امر در آيه الزامى نيست، بلكه هدف از آن همانعفاف آرمانى براى زن است.

5. پرسش : نظر شما درباره كلام حضرت امير(ع) آنجا كه فرمودند: «هن نواقص العقول» يعنى آن زنان از نظر عقل ناقصند چيست؟ بر ايناساس برخى قائل شده‏اند كه زنان نمى‏توانند مسائل اجتماعى را تصدى نمايند، آيا اين برداشت از كلام حضرت امير(ع) و استفاده از آن درجهت محروميت زنان از وظايف اجتماعى درست است؟
پاسخ : درست نيست و اين دليل و برداشت ناتمام است زيرا:
اولا: كلام حضرت ناظر به قضيه خارجيه است و به عنوان قضيه حقيقيه نيست كه همه زنان مشمول آن باشند و تنها به افراد خارج اشارهدارند و تنها مرجع ضمير «هنّ» زنانى مى‏باشند كه در جنگ جمل شركت داشته‏اند. البته در كلمات حضرت آمده است: «انّ النساء نواقصالعقول» وجمع محلى بالالف و اللام افاده عموم مى‏كند. ولى اين تعبير امام به لحاظ غلبه خارجى موضوع در زمان بيان آن است، نه به لحاظموضوع در تمام زمان‏ها، زيرا مطابق ادله ديگر مى‏دانيم كه زنان محقق و دانشمند و دانا از عموم كلمات حضرت مستثنى مى‏باشند.
ثانيا: با توجه به آيات و احاديث مى‏توان گفت: كلام حضرت ناظر به عقل تجربى در امور اجتماعى است، نه عقل نظرى در مسائل اعتقادى.

6. پرسش : مستدعى است كلام حضرت امير(ع) «هن نواقص العقول» را كه جنابعالى ناظر به عقل تجربى مى‏دانيد توضيح دهيد؟
پاسخ : در بعد عملى و تجربى براى انسان چيزى فراهم نمى‏شود مگر از راه داد و ستدها و تصدى كارهاى اجتماعى. تاريخ نمايانگر آن استكه در بستر زمان ساختارهاى اجتماعى به گونه‏اى بوده كه مردم عيب مى‏دانستند زنان آنها كارهاى اجتماعى را تصدى نمايند و بدين جهتآنان از تصدى كارها محروم بودند و تجارب كمترى نسبت به مردان، در مسائل اجتماعى داشتند. البته پس از پديدارى نظام اسلامى درايران، زمينه تصدى زنان در مسائل اجتماعى فراهم شده و تحول در بينش مردم به وجود آمده است، ولى هنوز به ايشان كه نيمى از پيكرجامعه را تشكيل مى‏دهند، كارهايى كه توانايى و شايستگى دارند واگذار نشده است.

7. پرسش : آيا براى تأييد اينكه كلام حضرت امير(ع) «هن نواقص العقول» ناظر به عقل تجربى است دليلى داريد؟
پاسخ : بله براى تأييد اين نظريه كه كلام حضرت ناظر به عقل تجربى است مى‏توان به كلام ديگر ايشان استدلال كرد، در آنجا كه فرمودند: مشورت نكنيد با زنان مگر زمانى كه عقل آنان را در بعد تجربى آزموده باشيد. واقعا اين گفتار درست است، زيرا امروزه مى‏بينيم زنانى كهدر عرصه‏هاى اجتماعى اشتغال دارند، اگر نگوييم عقل تجربى آنان از مردانى كه در آن عرصه‏ها اشتغال دارند بيشتر است، كمتر نمى‏باشدو اين را به اثبات رسانده‏اند. اميد است با ارائه ابداعات و شايستگى كه در مسائل اجتماعى دارند هر چه بيشتر به مقاماتى كه صلاحيت دارندبرسند.

8. پرسش : نظر شما در مورد تعارضى كه ميان مبانى آزادى انسان و برداشت‏هاى نادرست از برخى احاديث وجود دارد، چيست؟
پاسخ : هر برداشت از حديثى بدون بررسى احاديث ديگر و بكارگيرى عناصر اصلى استنباط، از نظر موازين اجتهادى ناتمام است، زيراآنچه كه از بررسى كامل احاديث دريافت مى‏شود، اين است كه محدوديتى در تصدى وظايف اجتماعى براى زنان نيست، همان گونه كه براىمردان محدوديتى وجود ندارد و همه در تصدى مقامات آزاد مى‏باشند. همچنين حضرت امير(ع) در خطابى به مردم فرمودند: «ايها الناس انآدم لم يلد عبدا و لا اَمةً و انّ الناس كلهم احرار» يعنى اى مردم بدانيد كه آدم بنده و كنيز به دنيا نيامده و همه مردم آزادند و فرمودند: «لا تجعلنفسك عبدا و قد جعلك اللّه حرا» يعنى خودت را بنده كسى قرار نده، حال آنكه خدا تو را آزاد قرار داده است و فرمودند: مردم همه آزادند مگرآن شخصى كه خود بنده بودن و يا كنيز بودن را برگزيند و امام صادق(ع) فرموده‏اند: «الانسان حرّ فى جميع احواله» يعنى انسان در همهحالات آزاد است. همچنان كه مى‏بينيم در اين احاديث آزادى براى نوع خاصى از انسان مقيد نشده و اين آزادى كه خداوند براى همه انسان‏هادر زندگى قرار داده تنها يك حق (كه برخى از انديشمندان مسيحى گمان برده‏اند) نيست، بلكه يك امر فطرى الهى است. بدين جهت نمى‏توانقائل شد كه زن با ازدواج از آزادى خود محروم مى‏گردد و يا با ازدواج به ملكيت، كنيزى و يا خدمتكارى مرد درمى‏آيد. البته زمانى كه اين دوانسان آزاد زندگى مشترك را با هم شروع كنند، بر يكديگر حقى پيدا مى‏نمايند، ولى اين موجب نمى‏شود كه آزادى از زن سلب شود.

9. پرسش : آيا آزادى براى انسان مطلق است؟
پاسخ : خير، آزادى در اسلام براى آدميان به گونه مطلق نيست بلكه مقيد به قانون و ارزش‏ها است و قانونمندى از لوازم غيرمفارق آن است،زيرا آزادى غيرقانونمند با آنارشيسم برابر است و پيامدهاى خطرناكى براى فرد و جامعه دارد.

10. پرسش : آيا احاديث جعلى كه حديث‏سازان ساخته‏اند زياد است يا خير؟
پاسخ : عالمان حديث و رجال‏شناسان بر اين باورند كه احاديث ساخته شده بيش از پنجاه هزار حديث است كه با اين كار توانستند بزرگترينضربه را بر پيكر فقه اسلامى وارد كنند و از جمله زنان را از تمامى وظايف اجتماعى و مزاياى آنها محروم نموده و وظيفه آنها را منحصردر كارهاى خانه كردند و با نظرات بى‏اساس خود پوستينى وارونه بر قامت رساى اسلام پوشاندند و طبايع سالم را از آن متنفر نمودند و بااين كار درستى گفتار رسول خدا(ص) را نماياندند كه فرمودند: مردمى براى شما احاديثى را بيان مى‏كنند كه نه شما آنها را شنيديد و نه پدرانشما، پس از آنها دورى كنيد و آنها را دليل بر حكمى قرار ندهيد