سخن از تصوف ، سخن از حماسه فناپذیر عشق به خالق کاينات و انسانیت است. مطالعه تاریخ آن ، انقلابی ، شوری ، هیجان و التهابی در انسان بر می انگیزد ، چراکه از عشق به مبداء آغاز می شود و به عشق به انسان ها و موجوداتش رسیده و سپس به عشق خودش باز می گردد و آن گاه است که ناپیدایی خودت را به چشم خویش می بینی که همه اوهست و اوهست و اووو….و این تصوف است که چشمه ی آفرینش عالی ترین داستان ها ، نامه های عاشقانه پر درد و رنج و دل انگیز ترین غزل های سرایندگان قرون و اعصار است. دنیای مغناطیسی تصوف الهام دهنده به شیوه و طرز بیان آنان بعد ، آنانی که در تاریخ ادب و فرهنگ ایران جاودانه شدند چون سنایی، عطار ، بلخی ، عراقی ، سعدی ، حافظ . چاشنی غزل های ناب عارفانه شعرای تصوف ، عشق بود. عشقی بنیان کن و سهمگین و سرکش که به سراغ مولانا نیز آمد که در امواج خروشان عشق ، شیفته و شوریده و دست افشان و پای کوبان در قونیه باقی ماند.
ادبیات بلند مرتبه و والای ایران با آوای دلنواز تصوف و عرفان به اوج شکوه و شهرت و افتخار پرکشید. تصوف شفای دردها و رنج های روحی درمان ناپذیر است ، می آموزد زمزمه ی تسبیح ذرات کاینات را ، زمزمه برگهای درختان سبز و پیام گلبر گ ها را . سالک مشتاق نور ایمان را در تار و پود اش به خوبی احساس می کند . هر بامداد که پس از نیایش از خانه بیرون می آید ، شهر ، مردم ، طبیعت همه را زیباتر و باطراوت تر از گذشته می بیند. صوفی آرمان هایی دارد که در حکم وظایف اوست ، هم در راه اعتلای روح خویش و هم در راه شادمان نمودن سایر انسان ها. مکتب تصوف عشق و محبت است . تصرف راهی به حقیقت و وسیله صیقل آینه روح و داروی نخوت و ناموس و طبیعت جمله علت هاست. تصوف به نوشتۀ آن صاحب دل ، جاذبۀ حرکت به سوی ناشناخته ها را همراه می کند و حیات صوفیانه عبارت است از بهره گرفتن مخلصانه از مواهب زندگی …
صوفی در هنگامه تاریخ خود صدا برداشته و می گوید : بهترین تکیه گاه ها برای سالک ایمان به حقیقت است عشق بهترین وسیله و ربط سالک با ایمان و باورهای وی است . سالک عاشق تصدیق می کند که عشق آوای ایزدی است و با تمام وجود این سروش مقدس را در می یابد و مباهات می کند که (( درحقیقت خلیفه خداوند بر روی زمین است )) تصوف تیرگی های جهان وجود را به سویی می نهد و سالک را غرق در عالم باطن می نماید. مشتاقان مؤمن که به جهان با شکوه باطنی روی آورده اند ، در هاله ایی از عظمت ، کرامت کبریایی قرار دارند و دروازه جهان ناپیدا کرانه ابدیت که مالامال از حقیقت است به رویشان گشوده می شود و پرده از رازهای کاینات برابر دیدگانشان به کنار می رود . بی نیازی و استغنا که در گرانبهای هستی است در گنجینه تصوف عارفانه و عرفان پویای عاشقانه نهفته است ؛ چرا که انسان مظهر عشق و کانون امید می گردد . عشق هر مومنی را به عرش سوق می دهد.
پیام تصوف کمر در خدمت خلق بستن است ، دست افتاده را گرفتم ، اشک های یتیمان را پاک نمودن با قلبی مفتون از لذت های معنوی گلهای حیات را چیدن و از خوشی و زیبایی های طبیعت عارفانه و خالصانه سرشار گشتن و عشق در تصوف حرکت و موج زندگی است.
⃰ برگرفته از کتاب (( جلوه ای تصوف و عرفان در ایران و جهان ))
به نگارش عطاءالله تدین.