Search
Close this search box.

بررسي روايات نبوي ناظر به نقد صوفيه(قسمت دوم)

……….و نیز در امّت حضرت ختمی مرتبت[1] و یاران وی[2] یاد کرده‌اند. گاهی پوشيدن پشم بخشی از نبوت خوانده شده است.[3] در برخی از این روایات پوشیدن پشم، موجب درک لذت ایمان[4] و مقدمه ورود به ملکوت آسمان‌ها دانسته شده است.[5]

با وجود این روایات در فضیلت پشمینه‌پوشی و اينکه ابوذر خود از کسانی بوده که این لباس را می‌پوشیده است و اينکه پیامبران و ائمه هدی(ع) نيز از آن استفاده می‌کرده‌اند و با توجه به اینکه در همین وصیت به ابوذر دست‌کم در دو مورد از این لباس به‌عنوان لباس تواضع و فروتنی نام برده شده است، چگونه می‌توان از آن بخش خاص روایت – که مربوط به ذم افراد خاصی می‌شود – برداشتي کلی درباره گروه یا گروه‌هایي مشخص کرد؟

برخی مفسرین «لِباسُ التَّقْوى»[6] را همان لباس پشمین، مویین، کرک و زبری دانسته‌اند که افراد برای تواضع و زهد هنگام عبادت می‌پوشند.[7] چیزی که می‌توان گفت این است که پشمینه‌پوشی و یا هر نوع لباس دیگری که مایه فخر و مباهات شود و وسیله تبختر را فراهم آورد مذموم است، حال از سوی هر کسی و در قالب هر گروهی باشد. براي تطبيق این روایت بر گروهي خاص، ابتدا باید اثبات کرد که فلان گروه از پوشیدن لباس پشمین قصد فخرفروشی دارند، آنگاه مي‌توان حکم کرد که روایت شامل آنان نيز خواهد شد. جای انکار نیست که در هر دوره زمانی، چه در درون صوفیه و چه در گروه‌های دیگر، افراد و گروه‌هایی بوده‌اند که به این تبختر و ریاکاری گرفتار شده و مایه اغوای دیگران شده‌اند و این مسئله قابل دفاع و انکار هیچ منصفی نیست. اما اثبات آن در مورد گروه يا افرادي مشخص و يا تعمیم آن بر کل افراد يک گروهِ خاص کار آسانی نیست.

بد نیست اشاره شود که برخی روایات پوشيدن لباس پشمین را منوط به نیاز کرده‌اند[8] که در این صورت با روایات پیش‌گفته در تعارض قرار می‌گیرند. پيش از این، نظر علامه مجلسی را در رفع تعارض این روایات ذکر کردیم که نتیجه آن رجحان پوشش لباس پشمینه بود. صاحب وسائل نیز در رفع این تعارض می‌گوید:

شاید بتوان روایات جواز را بر نفی حرمت پوشيدن لباس پشمین حمل کرد و نیز احتمال دارد که روایات جواز به پوشش هنگام نماز اختصاص داشته باشند و یا شاید بشود روایات جواز را به وجود «نیاز» مقید کرد.[9]

و در جای دیگر می‌گوید:

این روایات (مربوط به جواز) را می‌شود بر نسخ حمل کرد (یعنی روایاتِ ناظر به سنت‌شدن پشمینه‌پوشیْ ناسخ روایات مربوط به ذم پوشیدن این لباس هستند) و شاید بتوان روایات جواز را به پوشش عبای پشمین تخصیص داد؛ زيرا نقل نشده است که پیامبر(ص) غیر از عبا لباس پشمینه ديگري پوشیده باشد؛ بلکه گفته شده که وی لباس کتان می‌پوشیده است.[10]

از آنچه تا به حال گفته شد این نتیجه به دست می‌آید که پوشیدن لباس پشمینه به خودی خود نمی‌تواند مشکلی داشته باشد و بلکه برای تواضع و فروتنی و تنسک توصیه نیز می‌شود؛ اما اگر این پوشش به ابزاري براي فخرفروشی و فضل‌تراشی تبدیل شود نه تنها توصیه نمی‌شود که با آن مخالفت نیز می‌شود و هر کس و یا هر گروهی که با این هدف از آن استفاده کند مشمول ذمِ مذکور در اين روایت (وصيت به ابوذر) می‌شود. اما در صورتي مي‌توان انگشت روی گروه خاصی گذاشت و روایت را متوجه آن دانست که ملاک مورد نظرِ روایت در آن گروه وجود داشته باشد. در این میان اگر مصادیقی در رفتار و يا آثار صوفيه يافت شود، بدون تردید مشمول روایت قرار خواهند گرفت؛ اما اگر نتوان چنین چیزی را پیدا کرد آنگاه حکم در این مورد بر اساس روایت مزبور، تنها با نیات خصمانه مقدور خواهد بود.

نتیجه‌گیری

با بررسی روایات مزبور آنچه به‌عنوان جمع‌بندی نهایی می‌توان ارائه داد این است که در زبان روایات نبوی چیزی که بشود با آن به نقد و تخطئه صوفیه برخواست، قابل دستیابی نیست. رهبانیت که نوعی از رفتار صنفی صوفیانه و نزد مخالفان امر نکوهیده‌ای تلقی می‌شود، نه تنها از پیشینه منفی در بین مسلمانان برخوردار نيست؛ بلکه حتي می‌توان گفت که شواهدی بر مطلوب بودن آن نيز وجود دارد. تنها باید توجه نمود که نوع خاصی از رهبانیت که همان شیوه افراطی آن است، در اسلام نهی و نفی شده است و در مقابل، از زهدگرایی و رهبانیت معتدل جانبداری شده است. برداشت یک‌سویه و تعمیم‌گونه از روایت رهبانیت و خودداری از بیان روایات دیگری که به نوعی محدوده شمول روایت مزبور را مشخص می‌کنند، مجالی را برای استفاده ناصحیح از روایت مزبور فراهم آورده است که با گردآوری روایات مختلف فضای روشنی از محدوده شمول روایت رهبانیت به دست داده شد.

همچنين روايات، پشمینه‌پوشی (که به‌عنوان نماد صوفیه قلمداد شده است) را یک پدیده منفی معرفی نکرده‌اند؛ و حتي بيان مي‌کنند که پوشش مزبور به‌عنوان نماد زهدگرایی و دنیاگریزی، شیوه و رفتار معمول پیشوایان امّت‌های پیشین و پیشوایان و بزرگان دین اسلام بوده است. آنچه مذموم تلقی شده، فخرفروشی و تبختر در پوشیدن این نوع لباس است. تکثیر منابع روایی در نقد صوفیه از شیوه‌هايی بوده است که آثار ضدصوفیه برای تأثیرگذاری بر مخاطبان به کار گرفته‌اند و این خود لطمه زیادی به پذیرش روایات مربوط به قدح صوفیه و صداقت ناقدان آن وارد آورده است. در این نوشتار منابع روایاتِ مورد بررسی، معرفی شد و با شواهدی که در متن ارائه شد نشان داده شد که در برخی موارد (مانند روایت دوم) منابع یادشده در نهایت به یک منبع ختم مي‌شوند که بررسي آن منبع نیز نشان داد که منبع مذکور خالی از روایت مربوطه و عاری از مدعای مورد نظر است.

در مواردی نیز صرفاً برای گمراه‌کردن مخاطب بخشی از روایت نقل و بخش و یا بخش‌های دیگری از آن، که تفسیرکننده بخش مورد ادعا است، به عمد، مغفول گذاشته شده است (مانند آنچه در روایت سوم اتفاق افتاده است) و این خود موجبات گمراهی و زمینه برداشت‌ها و استدلال‌های نامناسب را فراهم آورده است. در نهایت می‌توان گفت که هيچ يک از روايان مذکور در حدی نیستند که بتوان با آنها به تخطئه و نقد تصوّف و صوفیه برخاست و برای نقد صوفيه باید شواهد بهتری جست‌وجو کرد.

کتاب‌نامه

قرآن کریم

نهج البلاغه، ابن‌ابى‌الحديد معتزلى (1404‌ق)، شرح نهج البلاغه، قم: انتشارات كتابخانه آيت‌الله مرعشى.

ابن‌داود حلى (1383ق)، رجال ابن‌داود، تهران: انتشارات دانشگاه.

ابن‌سعد، محمّد (1414ق)، الطبقات الکبری، تصحيح سهیل، بیروت: دارالفکر.

ابن‌غضائرى، احمد بن‌حسين (1364‌ق)، رجال ابن‌الغضائري، چاپ دوم‏، قم: مؤسسه اسماعيليان. ‏

اردبیلی، احمد بن‌محمّد، معروف به مقدس اردبیلی (1383ش)، حدیقة‌الشیعة، تصحیح صادق حسن‌زاده و علی‌اکبر زمانی‌نژاد، چاپ سوم، قم: انتشارات انصاریان با همکاری دفتر کنگره مقدس اردبیلی.

بدوی، عبدالرحمن (1375ش)، تاریخ تصوّف اسلامی؛ از آغاز تا پایان سده دوم هجری، ترجمه محمودرضا افتخارزاده، چاپ اول، قم: دفتر نشر معارف اسلامی.

برقى، احمد بن‌محمّد بن‌خالد (1383‌ق)، رجال البرقي، تهران: انتشارات دانشگاه.

بهایی، محمّد عاملی (بی‌تا الف)، الکشکول (سه جلدی)، [قم؟]: مؤسسه انتشارات فراهانی،.

ــــــــــ (بی‌تا ب)، الکشکول [در دوجلد با فهرست کامل روایات]، با تصحیح وتعلیق محمّد صادق نصیری، [قم]: انتشارات شرکت طبع و نشر.

ــــــــــ (بی‌تا ج)، الکشکول (دوجلدی)، با مقدمه طاهر احمد الزاوی، بي‌جا: انتشارات دارالاحیاء الکتب العربیة.

تميمى مغربى، نعمان بن‌محمّد (1385ق)، دعائم الإسلام، چاپ‏دوم، مصر: دار المعارف.

الجزایری، سید نعمةالله (1404ق-1984م)، الانوار النعمانیة، چاپ چهارم، بيروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.

حر عاملی، محمّد بن‌حسن (1423ق- 1381ش)، الرسالة الاثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، چاپ سوم، قم: مکتبة المحلاتی با همکاری دفتر نشر فرهنگ اهل البیت.

ــــــــــ (1409ق)، وسائل الشيعة، قم: مؤسسه آل‌البيت ‏لإحياء التراث.

خمینی، روح‌الله (1380ش)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، چاپ پنجم، [تهران]: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

خوانساری، موسوی، میرزا محمّد باقر (1390ق)، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، قم: نشر اسماعیلیان.

خویی هاشمی، میرزا حبیب‌الله (1424ق / 2003م)، منهاج البراعة فی شرح النهج البلاغة، بيروت: دارالاحیاء التراث العربی.

ديلمى، حسن بن‌ابى‌الحسن (1412ق)، إرشاد القلوب، بي‌جا: انتشارات شريف رضى.

ــــــــــ (1408‌ق)، أعلام الدين، قم: مؤسسه آل‌البيت(ع).

ذاکری، علی‌اکبر (1375)، «درستی انتساب حدیقة‌الشیعة به مقدس اردبیلی»، مجله حوزه، شماره75.

راوندى، قطب الدين (1405ق)، فقة القرآن، چاپ دوم، قم: انتشارات كتابخانه آيت‌الله مرعشى.

شیخ صدوق، محمّد بن‌علی بن‌بابویه قمی (1362ش)، الأمالي، ترجمه آيت‌الله كمره‏اى، چاپ چهارم، بي‌جا: ‏انتشارات كتابخانه اسلاميه.

ــــــــــ (1403‌ق)، الخصال، چاپ دوم، قم: ‏انتشارات جامعه مدرسين.

ــــــــــ (بی‌تا)، علل الشرائع، قم: انتشارات مكتبة الداورى‏.

ــــــــــ (1361ش)، معاني الأخبار، قم: مؤسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه.

ــــــــــ (1413‌ق)، من لايحضره الفقيه، چاپ سوم، قم: انتشارات جامعه مدرسين.

شیخ طوسى، محمّد بن‌حسن (1414‌ق)، الأمالي، قم: انتشارات دارالثقافة.

ــــــــــ (1365ش)، تهذيب الأحكام، قم: چاپ چهارم، تهران: دارالكتب الإسلاميه.

ــــــــــ (1415ق)، رجال الطوسي، قم‏: انتشارات اسلامى جامعه مدرسين.

ــــــــــ (بی‌تا)، الفهرست، نجف اشرف: المكتبة المرتضوية. ‏

‏طبرسى، ابوالفضل على بن‌حسن (1385ق)، مشكاة الأنوار، چاپ دوم، نجف اشرف: كتابخانه حيدريه.

طبرسى، رضى‌الدين حسن بن‌فضل (1412‌ق)، مكارم الأخلاق، چاپ چهارم، قم: انتشارات شريف رضى.

طبرى، ابوجعفر محمّد بن‌جرير بن‌رستم طبرى (بی‌تا)، دلائل الإمامة، قم: دارالذخائر للمطبوعات.

علامه حلى، رضى‌الدين على بن‌يوسف معروف به علامه حلی (1411ق)، رجال العلامة الحلي، قم: دار الذخائر.

عياشى، محمّد بن‌مسعود (1380ق)، تفسير العياشي (دو جلدی)، تهران: چاپخانه علميه تهران.

فرات كوفى، ابوالقاسم فرات بن‌ابراهيم بن‌فرات (1410ق)، تفسير الفرات، بي‌جا: مؤسسه چاپ و نشر.

قمی، شیخ عباس (1380ش/ 1422ق)، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، چاپ سوم، [قم]: دارالاسوة للطباعة و النشر، [قم؟].

كراجكى، ابوالفتح (1410‌ق)، كنز الفوائد، قم‏: انتشارات دار الذخائر.

كشى، محمّد بن‌عمر (1348ش)، رجال الكشي، انتشارات دانشگاه مشهد. ‏

کليني، محمّد بن‌يعقوب (1365ش)، الاصول الکافي، ج1، تهران: دارالكتب الإسلامية.

مجلسى، علامه محمّد باقر (1404ق)، بحار الأنوار، بيروت: مؤسسه الوفاء. ‏

ــــــــــ (بی‌تا)، عین الحیاة، تصحیح حسن علمی، تهران: انتشارات امیر کبیر.

نجاشى، احمد بن‌على (1407‌ق)، رجال النجاشي، قم: انتشارات جامعه مدرسين.

نوری، حسین (1408ق)، مستدرك الوسائل، قم: مؤسسه آل‌البيت لإحياء التراث.

ورام بن‌ابى فراس (بی‌تا)، مجموعه ورام، قم: انتشارات مكتبة الفقيه.

پی‌نوشت‌ها

[1]. کلینی دو سند برای این حدیث نقل می‌کند. سند اول صحیح و سند دوم به دليل وجود محمّد بن‌حسن بن‌شمون و عبدالله بن‌عبدالرحمن ضعیف است.

[2]. این روایت به خاطر مجهول بودن عبدالله بن‌وهب و ثوابة بن‌مسعود و نیز انس بن‌مالک ضعیف است.

[3]. این کلمه در متن عربی با ساختار مصدری «ترهُّب» آمده است.

[4]. روایت به سبب مجهول بودن عبد الله بن‌جابر و خود عثمان بن‌مظعون ضعیف است.

[5]. روایت به لحاظ مجهول بودن ضرار بن‌عمرو شمشاطی، سعدبن مسعود کنانی و عثمان بن‌مظعون ضعیف است.

[6]. در تهذیب و وسائل به جاي سياحت، رهبانيت آمده بود و در آنجا پيامبر (ص) سياحت را جهاد دانسته بودند.

[7]. از اینجا به بعد در تهذیب و وسائل نیامده است.

[8]. این نقل‌ها به بیش از دويست مورد می­رسد.

[9]. باید یادآوری شود که در تصحیح روایات بنا بر کاربرد آنها دو روش وجود دارد: در فقه و احکام فروعات و مسائل مشابه (مانند مورد حاضر) تصحیح روایت بر اساس سند و راوی صورت می‌گیرد؛ اما در اعتقادات و اصولیات تصحیح روایت بر اساس محتوا و متن صورت می‌پذیرد. بدین معنی که اگر محتوا به لحاظ کلیات اعتقادی و مبانی متقنِ آن، متخذ از محکمات قرآن و روایات صحیح و متواتره (اعم از متواتره معنایی و لفظی) مورد تأیید باشد به آن روایت عمل می‌شود هرچند سند آن ضعیف باشد و اگر مخالف این کلیات باشد هرچند سند صحیح باشد به آن عمل نمی‌شود. مراجعه به کتاب‌های فقهی و اعتقادی برای تأیید مدعای مزبور شاهد مناسبی خواهد بود. بر این اساس، این روایت هرچند به لحاظ محتوا و معارف موجود در آن صحیح محسوب می‌شود اما به لحاظ استناد برای اموری که جزو اعتقادات متقنه نیست (مانند مورد حاضر) نیاز به بررسی سندی داشته و تصحیح سندی ملاک قرار می‌گیرد.

[10]. بحار در سال 1070ﻫ. شروع و در سال 1106ﻫ. پایان یافته است (رک: سلطان محمّدی، 1382: 25)

[1]. همان؛ طبرسى، ابوالفضل، 1385: 203؛ ابن‌ابى‌الحديد، 1404: 8/14.

[2]. مجلسى، 1404: 69/2.

[3]. طبرسى، رضى‌الدين، 1412: 115.

[4]. شیخ طوسى، 1365: 2/305.

[5]. شیخ طوسى، 1365: 3/331 و 2/305 و 1390: 1/335.

[6]. اعراف: 26.

[7]. راوندی، 1405: 1/95.

[8]. رک: کليني، 1365: 6/450؛ حر عاملی، 1409: 5/34 و 35.

[9]. حر عاملی، 1409: 5/35.

[10]. حر عاملی، 1409: 5/36 و 12/62.