افسانهی نوروز روایتی است باقیمانده ازدوران پیشین ایرانیان که با خواندنش بخشی ازمعمای قصههای کهن این سرزمین آشکار میشود. حاجی فیروز طلایهدار عید نوروز است، اما اکثر ما از داستان شکلگیری این اسطوره بیخبریم.
به اعتقاد پارسیان، نوروز؛ اولروز از زمانه و فلک را آغاز گشتن است. اندیشهی ایرانی، نوروز را آغاز زندگی میداند و شروع هر پدیدهی مهمی را بدین روز منسوب میدارد. ایرانیان، هر آغازی را جشن میگیرند و نوروز بزرگترین آغاز و بزرگترین جشن، با اصیلترین سنتها و مراسم جاودانه است.
آغاز مراسم باشکوه عید نوروز به زمان پادشاهی جمشیدشاه بازمیگردد. گفته میشود او در زمان سلطنتِ خود در آبادانیِ ایران و آسایش خاطرِ مردم از هجوم بیگانگان، نقش بسیاری داشت. اسطورههای گوناگونی در ایرانِ باستان دربارهی این جشن ملی آورده شده است که به برخی از آنها جهت اطلاع علاقهمندان اشاره میشود.
ریشههای افسانه نوروز
نوروزجشنی است مربوط به پیش از آمدن آریاییها به این سرزمین و بسیاری آن را قدیمیترین جشنِ تحویل سال در تمامی جهان میدانند. ساکنان بینالنهرین حداقل دو تا سههزار سال قبل از ورود آریاییها نیز این جشن را در ایران برگزار میکردهاند و به احتمال زیاد با آیین ازدواج مقدس مرتبط است. اکنون تصور میشود که الههی بزرگ، یعنی الههی مادر، شاه رابرای شاهی انتخاب و با او ازدواج میکند.
این الهه را «ننه» یا «ننهخاتون» نام مینهند، معادل سومری آن «نانای» و معادل بابلی و ایرانی آن «ایشتر» و «آناهیتا» است. تا آنجا که میدانیم این الهه خدای جنگ، آفرینندگی و باروری است. آناهیتا یا ایشتر که در بینالنهرین است عاشق «دوموزی» یا «تموز» میشود. نام دوموزی در کتاب مقدس تموز آمده است. پس از آنکه «ایشتر» که الههی زمین نیز هست، «دوموزی»، الههی ایزدگیاه را برمیگزیند؛ یک روز به زیرِ زمین میرود و با ورود الهه به زیر زمین، در روی زمین باروری متوقف میشود. در افسانهها دلیلی برای رفتن ایشتر به زیر زمین مطرح نشده است غیر از اینکه او میتواند الههی سرزمین زیرین زمین نیز باشد. با رفتن الهه به زیر زمین دوموزی دراندوه غرق میشود و نه دیگر درختی سبز میشود و نه دیگر گیاهی هست. خدایان که از ایستایی جهان ناراحت بودهاند، برای پیدا کردن راهحل گرد هم میآیند و قراری میگذارند که سرنوشت طبیعت را تغییر میدهد. از آن پس به جای ایشتر، نیمی ازسال را «دوموزی» به زیر زمین برود و نیم دیگر سال را خواهر دوموزی که «گشتی ننه» نام دارد، به جای برادر به زیر زمین برود و الهه ایشتر روی زمین باقی بماند. وقتی دوموزی به روی زمین میآید، بهار میشود و زمین سبز میشود و روز نو برای طبیعت و آدمیان آغاز میشود. طبق این افسانهها رسم نوروز از این آیین سرچشمه گرفته است. آنگاه که دوموزی رابه زیر زمین میفرستند، لباسی سرخ بر تِن وی میکنند و دایره، تنبک، ساز و نیلبک به او میدهند. صورتِ سیاهِ وی مربوط به بازگشت از دنیای مردگان است و این شادمانیها برای بازگشت دوموزی از زیرِ زمین است. این افسانه از ریشهی سومری نوروز استخراج شده است. قصهای که امروز تبدیل به قصهی حاجی فیروز و عمو نوروز شده است.
افسانهی نوروز روایتی است باقیمانده از دوران پیشین ایرانیان که با خواندنش بخشی از معمای قصههای کهن این سرزمین آشکار میشود. حاجی فیروز طلایهدار عید نوروز است، اما اکثر ما از داستان شکلگیری این اسطوره بیخبریم. در اسناد بینالنهرینی، خدای نباتی را با لباس قرمز و نیلبک به دنیای زیر زمین میفرستادند. رنگ هیأت و روی او که سیاه است به این دلیل است که از دنیای مرگ بازگشته است. اسناد و مدارکی از بینالنهرین وجود دارد که ریشهی حاجی فیروز را نشان میدهد. خدایی که قربانی میشود و با زنده شدنِ جهان زنده میشود. حاجی فیروز از آن نمادهای بسیارقدیم است که مراسمش بومی ایران است. خدای قربانی شونده است که به سمت زمین میرود و دوباره بازمیگردد. زمستان به دنیای مرگ میرود و اول بهار زنده میشود و به دنیای زندگان میآید و نویدِ آمدن سال نو را میدهد.
جایگاه حاجی فیروز در فرهنگ ایرانیان
شخصیت و پیشینهی «حاجی فیروز» به عنوانِ طلایهدار و پیامآورِ نوروزی، قدمتی برابر و حتی بیشتر از فرهنگ و تمدن ایرانزمین دارد. ریشه و خاستگاه این پدیدهی فرهنگی را همانا در باورها و اعتقادات تودهی مردم میتوان جستوجو کرد. از آنجا که فرهنگ، نخستین گسترهای است که آفرینندگانش نامی از خود بر جای نگذاشته و تاریخی روشن ندارد، حضور متداوم یک نماد فرهنگی، چون حاجی فیروز و جاری بودن آن در روزگار معاصر، بازتاب روشنی است از اندیشهها، عواطف، و سنتهای جامعهای که با پیروی از روش شفاهی از راه زبان، اشاره، حرکت و نمایش، آن را فرد به فرد و نسل به نسل به دیگران منتقل و در بستر تاریخ، آن باورها را با هنجارهای اجتماعیِ دیگر منطبق میسازد. از این رو شخصیت حاجی فیروز را میتوان برآیند یک اندیشه یا تخیل جمعی دانست که در مسیر تاریخیِ خود از سرزمینی به سرزمین دیگر کوچ کرده و روایتی مختلف ولی با هستهای یکسان، پدیدآورده است.
زندهیاد مهرداد بهار، اسطورهشناس ایران، حاجی فیروز را بازماندهی آیین ایزدشهیدشونده دانسته و مراسم سوگ سیاوش را نیز نموداری ازهمین آیین ارزیابی کرده است. چهرهی سیاه او نماد بازگشت از جهان مردگان و لباس سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و حیات مجدد ایزدشهیدشونده و شادی او شادی زایش دوبارهی آنهاست که با خود، رویش و برکت میآورند. مهرداد بهار نیز سیاوش را با ایزد نباتی بومی مربوط میداند. چرا که پس از شهادت سیاوش، از خونش گیاهی میروید. این همان برکتبخشی و رویش است. با این تعابیر، وی معنای دیگری برای نام سیاوش ارائه میدهد. سیاوش را که صورت پهلَویِ آن سیاوخش و صورت اوستایی سیاورشن است، معمولاً به دارندهی اسبِ سیاه یا قهوهای معنا میکنند. اما مهرداد بهار با ریشهیابی آیین سیاوش، معنای این نام را مرد سیاه یا سیهچرده میداند که اشاره به رنگ سیاهی است که در این مراسم بر چهره میمالیدند یا به صورتک سیاهی که بهکار میبردند. این مطلب، قدمتِ شگفتآور مراسم حاجی فیروز را نشان میدهد که به آیین تموز و ایشتر بابلی و از آن کهنهتر به آیینهای سومری میپیوندد.
«شیدا جلیلوند صدفی» که بر افسانهی هبوط ایشتر، ایزدبانوی باروری و زایش در اساطیر بینالنهرین کارکرده، به نکتهای برخورد کرده که آن را تأییدی بر نظریهی زندهیاد «مهرداد بهار» میدانند. هر چند روایت جلیلوند با روایت دیگر کمی متفاوت است اما خواندن آن نیز شاید خالی ازلطف نباشد: «ایشتر به جهان زیرین سفر میکند و برای او دیگر بازگشتی نیست. پس از فروشدنِ ایشتر، زایش و باروری بر زمین باز میایستد. خدایان درصدد چارهجویی برمیآیند و سرانجام موفق میشوند آب زندگی را به دست آورند و بر ایشتر بپاشند. اما طبق قانونِ سرای مردگان، ایشتر باید جانشینی برگزیند تا او را به جای خود به جهان زیرین بفرستد. ایشتر شوهرِ خود، دوموزی را که از بازگشت او ناخشنود بود، برمیگزیند. جامهی سرخ به تن دوموزی میکنند، روغن خوشبو به تنش میمالند، نی لاجوردنشان به دستش میدهند و او را به جهان زیرین میکشانند. دوموزی ایزد نباتی است که با رفتنش به جهانِ زیرین گیاهان خشک میشوند. پس چاره چیست؟ خواهر دوموزی نیمی از سال را به جای برادرش در سرزمین مردگان به سر میبرد تا برادرش به روی زمین بازآید و گیاهان جان بگیرند. بالا آمدنِ دوموزی و رویشِ گیاهان همزمان با فرارسیدن بهار و نوروز ما ایرانیهاست. درآن هنگام که دوموزی به همراه مردگان بالا میآید و سال نو آغاز میشود، ایرانیان نیز به استقبالِ فروهرهای مردگان میروند و برای روانهای مردگان که به خانه و کاشانهی خود بازگشتهاند، مراسم دینی برگزار میکنند. همزمان با این آداب و رسوم، حاجی فیروز با جامهای سرخ و چهرهی سیاه و دایرهزنگی دردست، فرارسیدنِ بهار را نوید میدهد. آیا این جامهی سرخِ حاجی فیروز همان جامهی سرخی نیست که بر تنِ دوموزی کردهاند و وی به هنگام بازگشت به جهان زندگان آن را هنوز بر تن داشته است؟ آیا چهرهی سیاهِ حاجی فیروز نشان از تیرگی جهانِ مردگان ندارد؟ و آیا دایرهزنگیِ او و نیلبکی که همراه با او مینوازد، همان نی و سازی نیست که به دست دوموزی دادهاند؟» به گفتهی شیدا جلیلوند، همهی این موارد تأییدی است بر نظریهی شادروان استاد مهرداد بهار دربارهی بومی بودن این بخش از آیینهای نوروزی و بهاری. اما آیا میتوان گفت این آیین را بومیان ایران از بینالنهرین گرفته بودند؟ پاسخِ دکتر کتایون مزداپور به این پرسش منفی است. به اعتقاد دکتر مزداپور، تاریخپژوه واسطورهشناس، مسئله فقط شباهت است. حاجی فیروز متعلق به آیینهای بومی این سرزمین است.
حاجی فیروز نمادِ نو شدِگی زمین
در سالهای اخیر بحثهایی بر سرِ سیاهی صورت حاجی فیروز بوده است که نشان از ناآگاهیِ گویندهی آنان از تاریخ اساطیری این سرزمین دارد. حاجی فیروز نه نماد بردهداری بوده (که هیچگاه در ایران به شیوه ظلم به رنگینپوستان وجود نداشته) و نه نشانهی تحقیر آدمی دیگر. حاجی فیروز نشان از دوموزی (ایزد گیاه) دارد که در سرزمین زیرین حبس میشود و با اسارتِ او عشق میمیرد، جهان غرق سکوت شده و باروری متوقف میشود. حاجی فیروز همان نماد دوموزی است، برخاسته از زمین، برای باروری دوبارهی زمین. نمادی است ازسنتهای نیک ایرانیان، سنتهایی که در صلح و دوستی و طبیعتدوستیِ ایرانیان نهفته است.
حاجی فیروز در سایر جغرافیای مختلف
دراینباره میتوان گفت که نامِ «حاجی فیروز» و ویژگیهای خاصِ امروزینِ او، همچون پوشاکِ سرخ و سیاهی چهره و ترانههای ویژهاش، سنتی کاملاً جدید و خاص تهران معاصر بوده است. اما شخصیت او به عنوان «پیامآور نوروزی» به گونههای مختلف از دیرباز در سراسر ایرانزمین روایی داشته و دارد. در نواحی گوناگون او را با نامهای متفاوتی میشناسند: در خراسان و بخشهایی از افغانستان «بیبی نوروزک»، درخمین و اراک «ننه نوروز»، درکرانههای خلیج فارس «ماما نوروز»، درگیلان «پیر بابا» و «آروس/عروس گلی»، در آذربایجان «ننه مریم»، درتاجیکستان و بخارای شریف و دیگر وادیهای ورارود «ماما مروسه» و نامهای مشهور دیگری همچون بابا نوروز و عمو نوروز. گفته میشود که او و همراهانش نمادی از یک سنت کهن در آذربایجان هستند. این سنت «قیشدان چیخدیم» (از زمستان خارج شدم) نام داشت و بر اساس آن حاجی فیروز در خیابانها آواز میخواند تا به همه خبر دهد که بهار آمده است و زمستان به پایان رسیده است. در مقابلِ این همه شادی و نشاط که حاجی فیروز برای مردم به ارمغان میآورد، آنها نیز پول و شیرینی و هدایای دیگر به او میدادند. تاریخچهی ظهور حاجی فیروز بهدرستی معلوم نیست اما در تمام متونی که به آیینهای نوروزی درجایجای ایران در طول تاریخ اشاره کردهاند ازحاجی فیروز و عمو نوروز نیز ذکری به میان رفته است. درتمام مناطقی نیز که زمانی تحت سلطهی ایران بودهاند حاجی فیروز چهرهی آشنایی است. شیوهی اجرای نمایشها در نواحی گوناگون، زمان مراسم و حتی ترانههایی که سروده میشود گاه با یکدیگر متفاوت هستند و این تفاوتها ناشی از ویژگیهای خاصِ هر ناحیه است. در آسیای میانه و در آخرین شبِ سال، انتظار «مامای مروسه» را میکشند و بانوی خانه، خوراکیهایی همچو سمنک(سمنو) را در آوندهایی بسیار تمیز و آراسته، بر دسترخوانی(سفرهای) میگذارد تا شبهنگام او آنها را برکت دهد و بچشد و ببوسد. پیش از آمدن مامای مروسه، مراسمِ «گلگردانی» یا «گل نوروزی» برگزار میشود و در این مراسم گروهی از مردم، نخستین گلهای روییده در صحرا را میچینند و همراه با شادی و آواز در کوچهها میگردانند. این آیین با تفاوتهایی در گیلان و کوهپایههای تالش نیز برگزار میشود. در آنجا «آروس گلی» و «پیر بابا» با یک خرس و با دستههای گل و پوشیدن پوشاکِ سرخ و کلاه بوقی (یادمان میترا) به ترانهسرایی و دایرهزنی و کارهای خندهآور میپردازند. حال چگونه است که این سنتهای کهنِ نوروزی و از آن جمله حاجی فیروز با نامها و مناسبتهای گوناگون در طولِ تاریخِ این سرزمین حفظ شده اما مشابهِ این آیینها در بینالنهرین(عراق کنونی) با آن همه سند و مدرک به فراموشی سپرده شده است؟ این را دیگر باید در ویژگی فرهنگِ ایرانی جستوجو کرد و از طرفی، گواه دیگری بر بومی بودن و مردمی بودنِ این سنتهاست. چون تنها سنتها و آیینهایی که از دل مردم جوشیده باشد، میتواند اینچنین در ادوار مختلف دوام بیاورد و هرچند نامش تغییرکند، اما باقی بماند.
منبع: تابناک