ضرورت وجودی رسیدن به هدف، نیاز به داشتن وسیله را ایجاب مینماید.
اما آیا برای رسیدن به هدف میتوان از هر وسیلهای استفاده کرد؟
از نگاهِ “انسانمدار” و “اخلاقمحورِ” مولاعلی، با هیچ توجیهی نمیتوان از هر وسیلهای برای رسیدن به “هدف” بهره گرفت!
چه، از این منظر، معیارِ سنجش، پایبندی به اصول و ارزشهاست، در قالبِ آموزههای اعتقادی، قانون و “اخلاق حسنه”.
از دریچهی چنین چشماندازی است که “هدف” با هر اعتبار، مصلحت، موقعیت و جایگاهی، توجیهگرِ “وسیله” نخواهد بود و برای بهدست آوردنِ یک نتیجهی نیکو وارزشی، روا نیست از ابزاری نامناسب و غیرارزشی بهره گرفت.
با کاشتنِ بذر نامرغوب و “بد” نمیتوان انتظار دروی محصولی مرغوب و “خوب” را از مزرعه داشت. و با “ظلم و ستم”، مدعیِ برپا کردنِ “خیمه و خرگاه” عدالت بود؟
مگر می شود به بهانهی “انفاق” به بندگان خدا بهعنوان یک عمل نیک و ارزشمند، به “دزدی” بهعنوان یک وسیلهی غیرشرافتمندانه روی آورد. و یا برای تأمین معیشت زندگی خانواده که بر لزوم آن تأکید ورزیدهاند و آن را در حد مجاهدت در راه خدا دانستهاند، از هر ابزاری بهره گرفت؟
آیا خودکشی بهعنوان وسیلهای جهت رهایی از تنگنا و بنبست در زندگی (البته از زاویهی دیدِ کسی که تصمیم به انجام این عمل میگیرد) قابل توجیه و دفاع است؟
رویدادهای زمامداری آن پیشوای راستینِ مردمی، به گواهی تاریخ، حکایت از این واقعیت دارد که: “هرگز برای حفظ حکومتِ خویش و پیشبرد سیاستهایش از وسائلِ نادرست (ابزارهای نامناسب) بهره نبرد.” و رازِ جاویدان ماندنِ نام و مقام معنویاش در تاریخ بشر در همین مهم نهفته است.
” با مردم و در خدمت مردم “
از نگاه علی(ع)؛
“قدرت، ثروت و شهرت” همگی وسیلهاند و نه هدف.
لذا میبایستی بهگونهای اصولی و در چارچوب عقل وتدبیر، در راستای مصالح و منافع مردم وبهگونهای عادلانه از آنها در رسیدن به اهداف مورد نظر بهره گرفت.
درحالیکه برای جماعتِ زر اندوز ، تشنهی قدرت، مدعیِ کشور داری، و اصحاب سیاست و فرصت و شاگردان خلف “مکتب ماکیاولی” در گذر زمان تا به امروز، این سه عنصر یعنی؛ قدرت و ثروت وشهرت، هدفِ غایی و نهایی را تشکیل دادهاند، که این “موجوداتِ دو پا و توجیهگر با بهکارگیریِ تمامی ابزارها و امکاناتِ در اختیار، تا بوده و نبوده، با حرص و ولع در پیِ چنگاندازی بدانها بوده و هنوز هم بهکارگیری این عادتِ دیرینه، در برنامهی اصلی کارِ این جماعتِ مدعیِ خدمت به مردم! قرار دارد با این تفاوت که از شگردها و فوتوفنهای جدید در این مسیر سود برده و تکنولوژی نوینِ روز را به خدمت میگیرند!
آن بزرگوار، به چگونگی و چرایی نوعِ وسیله برای رسیدن به “هدف”، سخت پایبند بود و زمانی که زمام امور را به دعوت مردم بهدست گرفت و “اصلاحات همهجانبه و بنیادی را آغاز کرد”، بهخاطر رعایت و دقت در انجام این مهم بهعنوان ضرورتی اجتنابناپذیر در کارِ کشورداری و پایان بخشیدن به سنتهای غلط و برداشتن “موانع توسعه” از سرِ راه بهویژه رفع تبعیض و نابرابریِ عریان و رایجِ آن زمان، بیش از پیش، از میان اشرافِ عرب و ابواب جمعی قبیلهی نیرومند خویش(قریش)، مخالفتها و توطئههای بسیاری را به سوی خود برانگیخت. اما هیچیک از این تهدیدها، مخالفتها و توطئهها موجب نگردید، “عدالت” را نادیده گرفته و به خواستهی ناحق و بهدور از منطقِ آنان که پیشتر، در آن نظام قبیلهای از آن “امتیازات” بهره میگرفتند، تن در داده و تسلیم شود! و تا آخرین لحظاتِ پربرکتِ عمر خویش بدین روشِ ارزشمند، پسندیده و مردمی متعهد بود.
“به تبعیضات پایان بخشید، برخی از یارانِ امام نزد وی رفتند و از آن حضرت خواستند که تبعیضات را زیر پا نگذارد، و اشرافِ عرب و قریش و کسانی را که بیمِ مخالفت و توطئه از جانبشان میرفت بر دیگران برتری دهد. اما علی(ع) حاضر نشد برای حفظ حکومت و موقعیتِ خود عدالت را زیرپا بگذارد و از راهِ ستم، کارِ خود را پیش ببرد” و تا آنجا پیش رفت، که جان بر سرِ جانان نهاد و آنچه داشت برای دفاع از حقوق حقهی مردم در طَبق اخلاص گذاشت.
در پاسخ به چنین خواستههایی فرمود: «أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْما» [۱]
“آیا مرا فرمان میدهید تا از راهِ ستم به کسی که سرپرست اویم، پیروزی بجویم؟ به خدا سوگند! تا روزگار، باقی است و اختران در پیِ یکدیگر میچرخند، به چنین کاری نزدیک نگردم.”
ملاک و معیارش “حق” بود و “هرگز در سیاست، به دروغ، خیانت، پیمانشکنی و گناهکاری دست نیازید.”
در همین ارتباط از تفاوت بنیادیاش با معاویه در نوع نگرش به سیاست و کشورداری، اینگونه یاد میکند:
” وَاللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ…“ [۲]
“به خدا سوگند! معاویه زیرکتر(سیاستمدارتر) از من نیست. لیکن شیوهی او پیمانشکنی و گنهکاری است [و برای رسیدن به هدفِ خویش مرتکب انواع گناه و خیانت میشود] و اگر پیمانشکنی، ناپسند و ناشایست نبود، زیرکتر از من کسی نبود، اما هر پیمانشکنی، گناه، و هر گناهی نوعی کفر است.”
در اندیشهی ژرف آن بزرگمرد، پیش بردنِ کارها با بهکارگیریِ ابزارهای غیراخلاقی چونان شکست و نابودی است. اگرچه ظاهراً دلخوش باشیم به اینکه به نتیجهی مطلوب دست یافتهایم! چه، بهدست آوردن پیروزی با تکیه بر ابزارهای غیراخلاقی، حاصلی جز شکست نخواهد داشت. و آنکس که با کمک ابزار و عملهی جور و ستم غالب آید، در نهایت مغلوب است؛
«مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الْإِثْمُ بِهِ، وَالْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوب: کسی که با توسل به گناه پیروز شود پیروز نیست و کسی که با ستم غلبه کند در واقع مغلوب است».
ادامه دارد….
علی مندنیپور
________________________
[۱]. نهجالبلاغه، خطبهٔ ۱۲۶
[۲]. نهجالبلاغه، خطبهٔ ۲۰۰