Search
Close this search box.

در اهمیت نوشتن پیامِ روز جهانی تئاتر توسط یک ایرانی

به بهانه‌ی فرارسیدن روز جهانی تئاتر؛

346103 154امروز روز جهانی تئاتر است، روزی که بیش از ۵۰ سال است بزرگانی از سراسر جهان برای پاسداشت این هنرِ ارزشمند، پیامی را صادر می‌کنند. اما جای تعجب و افسوس است که تا به حال نام هیچ ایرانی در میان این بزرگان جای نداشته است.

از سال ۱۹۶۱، روز ۲۷ مارس برابر با ۷ فروردین‌ماه به عنوان روز جهانی تئاتر شناخته می‌شود و طبق یک آیین از سال ۱۹۶۲ یکی از چهره‌های شاخص این عرصه یا هنرمندانی دیگر با دعوت از سوی انستیتوی جهانی تئاتر(ITI) پیامی را برای این روز صادر می‌کنند که به بیش از ۳۰ زبان دنیا ترجمه می‌شود و سپس هنرمندان سرشناس تئاتری هر کشور این بیانیه را روی صحنه‌های تئاتر خود می‌خوانند.

در ایران هم این رسم اگرچه به دلیل تعطیلات نوروز با کمی تأخیر انجام می‌شود، اما امسال در این روز و همزمان با آغاز نمایش «سقراط»، بیانیه‌ی روز جهانی تئاتر در تالار وحدت قرائت می‌شود؛ بیانیه‌ای که امسال به قلم کریستوف ورلیکوفسکی، هنرمند لهستانی منتشر شده است.

با مروری بر اسامی افرادی که تاکنون پیام روز جهانی تئاتر را صادر کرده‌اند، به نام‌های تئاتری و غیرتئاتری زیادی همچون ژان کوکتو، آرتور میلر، اوژن یونسکو، پیتر بروک، پابلو نرودا، ریچارد برتون، الن استورات، یانوش وارمینیسکی، ادوراد البی، برت بیلی، داریو فو و نیز در مقاطعی دبیران کل یونسکو برمی‌خوریم.

اما نکته‌ی قابل تأمل آنجاست که متوجه می‌شویم، این افراد از کشورهای مختلف و حتی چند سال قبل یک چهره‌ی غیرهنری از امارات متحده‌ی عربی انتخاب شده‌ تا پیامی برای روز جهانی تئاتر صادر کند ولی از هنرمندان و فرهنگیان یا چهره‌های شاخص و شناخته شده‌ی ایرانی اثری دیده نیست.

هرچند جای شکرش باقی است که در سال گذشته از طرف دبیر کل جهانی یونیما (اتحادیه‌ی جهانی نمایشگران عروسکی) از بهروز غریب‌پور به عنوان نخستین هنرمند ایرانی و آسیایی برای روز جهانی تئاتر عروسکی و صدور پیام، دعوت به عمل آمد.

البته غریب‌پور می‌گوید که اینگونه دعوت‌ها بیشتر براساس پیشینه و تلاش‌های فردی در حوزه‌ی تئاتر انجام می‌شود.

از این‌ها که بگذریم بیانیه‌ی ورلیکوفسکی به مناسبت روز جهانی تئاتر در سال ۲۰۱۵ قابل توجه است که می‌گوید: «ما خیلی دوام نمی‌آوریم و توانی برای تلاش در گریز از مشکلاتِ ماورای در‌ها و دیوارهای برافراشته، برایمان باقی نخواهد ماند. و این جواب این سوأل است که چرا تئا‌تر باید وجود داشته باشد و در کجا باید به دنبال قدرت نهان شده در آن باشیم. باید جاهایی را جستجو کنیم که جستجو در آن‌ها امکان‌ناپذیر است.»

این کارگردان لهستانی در بیانیه‌ی خود که نسخه‌ی فارسی آن هم در سایت رسمی ITI منتشر شده، ابتدا به اساتید تئاتر اشاره کرده و آورده است: «استادان واقعی تئا‌تر به آسانی، دور از صحنه (استیج) یافت می‌شوند. آن‌ها عموماً به تئا‌تری که مانند یک ماشین، عادت‌ها و حرکت‌ها را تکرار می‌کند و باعث تولید مجدد کلیشه‌ها می‌شود، علاقه‌ای ندارند. آن‌ها در جستجوی دگرگونی هستند، به دنبال جریان زندگی که تمایل دارد تا شیوه‌های مرسوم و سالن‌های تئا‌تر را دور بزند و جمعیتی از مردمی مشتاق که به دنبال کپی‌برداری از برخی مضامین هستند. ما به جای ایجاد دنیاهایی که روی گفت‌و‌گو با مخاطب تکیه دارند یا روی آن متمرکز می‌شوند، به جای تمرکز روی هیجانات زیر سطحی، فقط یک نسخه‌ی تکراری و کپی‌‌شده از آن‌ها را ارائه می‌دهیم و در واقع هیچ چیزی وجود ندارد که آشکارکننده‌ی مضامین پنهان باشد و بتواند بهتر از تئا‌تر عمل کند. (تئا‌تر بهتر از هر چیز دیگری از عهده‌ی این کار بر می‌آید.)

اغلب اوقات برای بحث راهنمایی و مشاوره از من دعوت می‌شود و هر روز که می‌گذرد، درباره‌ی نویسندگانی فکر می‌کنم که یکصد سال قبل درباره‌ی تنزل خدایان اروپایی مطلب می‌نوشتند و باعث فرو رفتن افکار مردم در تاریکی‌ها و ابهاماتی می‌شدند که می‌بایستی روشن شوند. من دارم به فرانتس کافکا، توماس مان، و مارسل پروست فکر می‌کنم. من امروز جان مکس ول کوتزه را نیز در آن گروه پیام‌آوران می‌بینم.
حس مشترک آن‌ها از پایان گریزناپذیر جهان – نه سیاره‌ی زمین بلکه شکل روابط انسانی – و مرتبه‌ی اجتماعی یک جریان ترحم‌انگیز برای ماست، برای ما که پس از پایانِ دنیا (از نظر آن‌ها) زندگی می‌کنیم؛ کسانی که در برابر جرائم و تضادهایی زندگی می‌کنند که در مکان‌های جدید سریع‌تر از سرعت رسانه‌ها در حال گسترش است. این آتشِ سوزان به سرعت در حال رشد بوده و گزارش‌های خبری را می‌سوزاند، به گونه‌ای که هرگز بازگشتی برای آن‌ها متصور نیست. ما احساس درماندگی می‌کنیم، نگران و مضطرب هستیم. خیلی طول نمی‌کشد که دیگر توان ساختن برج‌ها از ما رخت بربندد و دیوارهای عظیمی که بنا کرده‌ایم، نتوانند از ما در برابر هیچ چیزی حفاظت کنند. بر عکس آن‌ها خودشان محتاج محافظت و نگهداری هستند؛ فرآیندی که قسمت بزرگی از انرژی‌مان را به خود اختصاص می‌دهد. ما خیلی دوام نمی‌آوریم و توانی برای تلاش در گریز از مشکلاتِ ماورای در‌ها و دیوارهای برافراشته، برایمان باقی نخواهد ماند. و این جواب این سوأل است که چرا تئا‌تر بایستی وجود داشته باشد و در کجا بایستی به دنبال قدرت نهان شده در آن باشیم. بایستی جاهایی را جستجو کنیم که جستجو در آن‌ها امکان‌ناپذیر است.

(افسانه یا داستان به دنبال شرح چیزی است که نمی‌توان آن را شرح داد، چون با حقیقت گره خورده است، و بایستی در یک حالت بدون شرح‌پذیری به پایان برسد). این‌ همان چیزی است که کافکا به عنوان تبدیل داستان پرومتئوس شرح داده است. من قویاً احساس می‌کنم که از‌ همان کلمات بایستی برای شرح تئا‌تر استفاده کنیم. و آن خودش نوعی از تئا‌تر است، نوعی که با درستی و حقیقت گره خورده است و پایان خودش را در پی شرحی می‌یابد که من آن را برای همه‌ی فعالانش آرزو می‌کنم؛ آنهایی که به روی صحنه می‌روند و با مخاطب ارتباط برقرار می‌کنند و من این را از صمیم قلبم آرزو می‌کنم.»

منبع: ایسنا