از جنبش اسحاق علیه دولت عباسیان تنها در دو منبع نام برده شده است یکی کتاب الفهرست ابن الندیم و دیگری در کتاب زین الاخبار گردیزی. محتاج به تذکر نیست که آگاهی ما از جنبش اسحاق کمتر از سایر جنبشهاست. زیرا در دیگر کتب مهم تاریخی نام و نشانی از این مرد دیده نمی شود. اِسْحاقِ، از داعیان ابومسلم خراسانی در نیمهٔ اول سدهٔ ۲ق (۱۳۷ ه / ۷۵۴ م) است. او مُبلّغی بود که ابومسلم خراسانی، فرماندار خراسان و شخصیتی برجسته در جنبش سیاهجامگان، وی را به نزد مردمانِ ترک میانرودان گسیل داشته بود و به این جهت اسحاق ترک معروف گردید. در مورد نسبتِ وی اختلاف نظر است گروهی گفته اند که وی از علویان است و از فرزندان یحیی بن زیدین علی بود (که در عهد حکومت نصربن سیار در خراسان کشته شد) اما مؤلف کتاب تاریخ ماوراءالنهر ادعا میکند که وی اهل ماوراءالنهر بوده و امی و تابعه ای از جن داشت. به هر حال اعتقاد بر این است که موسوم بودن وی به اسحاق این احتمال را که وی به دین یکی از فرقه های خالص ایران معتقد بوده است را ضعیف می کند. ممکن است که وی اسلام آورده بوده دوباره به دین قدیم خود رجوع کرده باشد. عقاید اسحاق شباهت بسیار با عقاید پیروان سنباد دارد. وی مدعی بود که ابومسلم زنده است و در کوههای ری مقیم است و در وقت معین خارج خواهد شد. ابن الندیم روایت کرده است که اسحاق پس از قتل ابومسلم مردم را به رسالت ابومسلم خواند ولی می گفت ابومسلم پیغمبری است فرستادۀ زرتشت و زرتشت زنده است و نمرده است و نمی میرد و برای برقراری دین خود ظهور خواهد کرد. این عقاید اسحاق یعنی زنده بودن زرتشت و بازگشت وی نسبت به عقاید دو فرقۀ گذشته که خوانده شد تفاوت دارد و این آراء در جنبش اسحاق مشاهده می گردد. این عقاید که زرتشت دوباره برای رواج دین خود باز خواهد گشت گویا مربوط به عقیدۀ زرتشتیان است و نشان می دهد که ابومسلم نه تنها از شیعیان و بعض خوارج استعانت جسته بلکه از فرقه های مزدایی نیز استمداد می نموده است. ابن الندیم پیروان وی را مسلمیه می خواند.