جوامع بشري به تدریج از يک دورۀ بسيار طولاني مرد سالاري در حال عبور است. در اين دوره بلند تاریخی ، عرصۀ حضور زنان و جایگاه آنها در جوامع بشری به دلایل مختلف از جمله فقر فرهنگی ،عرف و سنتهای اجتماعی ، قوانین ظالمانه و تحریف مبانی دینی، تنگ و کمرنگ بوده است . محدودیتهای زنان بیشتر ریشه در اعتقادات خرافی جامعه دارد، گویی زن اساساً انسان نیست و شأن او در حد یک کالای ضروری نزول کرده و متأسفانه زنان نیز با پذیرش و تن دادن به این ذلت بر تحکیم و حاکمیت این نوع نگرش کمک کرده اند. اما اين واقعيت تاريخي هم كه زنان در اين تنگناها راه خود را به علم و هنر و فرهنگ زمان خويش كاويده اند و تسليم سدهاي عظيم قهرآميز نشده و چون جويباري آرام روان بوده اند، ترديدي نيست. با در نظر گرفتن اين اصل كه ثبت نام و احوال زنان صوفي در تاريخ – خواه ناخواه – بستگي به نظر و خواست مردان صاحب قلم داشته است؛ كه معمولاٌ هم در تذكره هاي خود از آنان نشاني به دست نمي دهند، گزارش هاي مبني بر حضور زنان در نوشته هاي معدودي از تذكره نويسان، صوفيان، و مورخان نشانهٔ اهميت حضور و مطرح بودن آنان در جامعۀ عصر خويش است و مي تواند تا حدي روشنگر موقعيت اجتماعي آنان نيز باشد.
از قول به جا مانده از تذكره نويسان ايراني، تنها رساله اي كه به زنان اختصاص يافته كتاب ذكر النسوه المتعبدات الصوفيات ابوعبدالرحمن سُلمي ( ف . ۴۱۶ .ه.ق) است كه در آن سخنان هشتاد زن عالم، عابد و صوفي خراسان و بين النهرين در چهار سدۀ نخستين هجري ثبت شده است. در دو سدۀ نخستين هجري زنان بسياري در حلقۀ زاهدانه ی صوفيان بين النهرين حضور داشته اند و در سدۀ سوم و چهارم نيز سرزمين خراسان مركز صوفي – بانواني بوده است كه از تجارب روحاني خويش سخن مي گفته و صدق و فتوت را تعليم مي داده اند.
لازم به ذكر است كه در تاريخ تصوف شمار، زنان صوفي در برابر صوفيان مرد بسيار ناچيز است، در چهار سدۀ نخستين اسلامي حضور هشتاد زن صوفي كه سلمي نامشان را در تذكرۀ زنان صوفي ثبت كرده ، در برابر صد و سه مرد صوفي كه ذكرشان را در كتاب ديگر خود طبقات الصوفيه آورده است ، نه تنها اندك نيست بلكه بسيار قابل توجه است .
وتخصيص يک رسالۀ مستقل به آنان در اواخر سدۀ چهارم هجري نشانۀ آن است كه زنان در اين عرصه با نام و نشان نيک مطرح بوده اند. در راه صوفيه زماني بوده اند كه در گمنامي از تجربيات روحاني خويش سخن گفته اند. اين زنان كه سخنانشان مايۀ شگفتي صوفيان شده و گاه سرمشق آن ها در سلوک گشته است، همگي بي نامند و صوفيان معمولاً در سفرهاي خويش با آنها رو به رو شده اند و به اعتبار مكان ديدار كه ساحل نيل، بادیه، کعبه و یا بیابانی در بسطام بوده است، نشانی گم و سخنانی بزرگ از آن ها نقل کرده اند.
ازمیان نزدیک به ۲۲۰ زن زاهد و عالم و صوفی که شرح حال و سخن آن ها در صفه الصوه ثبت شده است ، نزديک به نيمي بي نام و نشان هستند و به اعتبار سخن آن ها از آنان ياد شده است.
در دهه های پایانی سدۀ دوم هجری سخنان رابعه در تحول آرای صوفیان نخستین، نقش عمده ای بازی کرد و او را از بانیان – و به اعتقاد برخی بانی اصلی – دگرگونی عظیمی ساخت که در آن اصل تعالیم صوفیه بر ” محبت الهی ” قرار گرفت.
تصوف مکتبی است که از مرز و حصار جنس و نام و رنگ فراتر می رود و تنها بر تقوا و معرفت ارزش می نهد. بنای جایگاه انسان را بر پایۀ رابطۀ او با نفس و خدای خویش قرار می دهد . اما از اشارت متون کهن صوفیه به زن به عنوان سدی در برابر سیر و سلوک مرد ، می توان دریافت که زمینۀ ورود به این حیطه برای زنان چندان فراهم نبوده است . زن در مراحل سیر و سلوک باید به صف رجال راه یابد و از جنسیت خود تهی شود.
طبق نظر عطار و غالب صوفیان بزرگ ” آن جا كه اين قومند، همه نيستِ توحيدند. در توحيد، وجود من و تو كِي ماند؟ تا به مرد و زن رسد.” ولي در كل نگراني عطار از مدعياني است كه در عرصۀ مردانۀ تصوف جايگاهي براي زنان نمي شناسند – در ذكر نام رابعه اين بانوي بزرگ حجت قاطع بر اهل روزگارش – كه نشانۀ روشن حصاري است در برابر زناني كه مي خواستند پاي بر عرصۀ سلوک نهند و تنها چارۀ كار اين مي شود كه رابعه در سلكک مردان جاي گيرد تا روايت زندگي و اقوالش ميسر گردد . عطار در تذكره الاولياء خويش مي نويسد در ذكر رابعه بنابر حديث مشهور ” ان الله لا يَنظُرُ الي صُوَرتكُم “ كار به صورت نيست به نيت است. دليل قاطع عطار اين است كه ” چون زن در راه خداي مرد بود او را زن نتوان گفت… و وصف او در ميان رجال توان كرد. “
دربارۀ خواهر – حسين بن منصور حلاج هم نجم الدين رازي مي نويسد: كه اين زن در راه معرفت حق دعوي ” رجوليت “ مي كرد، و بايزيد بسطامي هم ” ام علي ” همسر احمد خضرويه را در حقيقت از مردان مي شمرد كه در مورد ايشان گفته است: ” هر كه خواهد تا مردي ببيند پنهان در لباس زنان، گو در فاطمه « ام علي » نگر “.
از ديدگاه مردان صوفي چون زني راه معرفت حق را بر گزيد، خود در اين راه مرد مي گردد. با اين تعريف، پيوستن به صف مردان مرحلۀ گذار زن است به تصوف. در تعاليم تصوف، سالك بايد در طي طريق خود را از ” جنس ” نيز، همچون رنگ و نام و ننگ رهايي بخشد.
رابعه در شناخت حق والامقام است و مقبول الرجال و در تجربيات روحاني خويش به مقام ” تاج الرجال “ ي رسيده است. بايزيد بسطامي و ابوحفص نيشابوري پس از ملاقات با امام صادق و ذوالنون پس از ملاقات با فاطمۀ نيشابوري ( ف . ۲۲۳ .ه . ق ) اعتقادشان در مورد مقام و شخصيت زن دگرگون گشته ، تا آنجا كه ذوالنون، خود بزرگترين راوي اقوال زنان در تذكره ها و متون صوفيه شده است.
بر گرفته از كتاب ” حضور پيدا و پنهان زن در متون صوفيه “
رابعه مجذوب