۱۱۰. هركس گرفتن براى او دوست داشتنى تر از دادن باشد، فقير نيست.
۱۱۱. آنگاه كه ترس در قلب آدمى رخنه كند، مراقبت برايش حاصل مى شود.
۱۱۲. كسى كه در اعمال و احوال خويش سستى مى ورزد، براى كرسىِّ حق صلاحيّت ندارد.
۱۱۳. حالت معنوى بر آنها كه در آغاز راهند مالک است و آنها را در تصرّف دارد، و براى آنها كه در پايان راهاند مملوک است و ايشان آن را در تصرّف دارند.
۱۱۴. ثبات قدم داشتن در پيروى از رسولان بزرگوار و توجّه به ايشان است.
۱۱۵. بنده كامل نمى شود، جز با اخلاص و مراقبت.
۱۱۶. كسى كه حق را براى برترى آن بخواهد، به يقين به آن مى رسد.
۱۱۷. تجليل و تكريم، لبريز ساختن قلب است از عظمت پروردگار.
۱۱۸. تلاش و كوشش عارفان نشانهٔ عزم و جزم آنها به مولايشان است.
۱۱۹. مراقب باش در داشتن چيزى كه با آن همه چيز را بشناسى.
۱۲۰. كسى كه با خداوندِ يكتا همراه نباشد، با هيچ كس نيست و آن كه كسى را شناسد، خداوند يكتا را نمى شناسد.
۱۲۱. آشفتگىِ تو به دليل همنشينى با آشفتگان، بيهودگى تو به دليل اعتمادت بر بيهودگان، و وحشت تو به دليل انس با وحشتزدگان است.
۱۲۲. زهد بى رغبتى به دنيا و رويگردانى از آن به دليل حقارتش، و ترک آن به دليل خوار شمردن و مشاهدهٔ پستى آن است.
۱۲۳. كسى كه حقوق برادران خويش را پايمال كند، به پايمالسازى حقوق خدا دچار شده است.
۱۲۴. نفس خويش را به بندهاى پرهيزكارى در بَند ساز و غير خود را در ميدان علم آزاد گذار.
۱۲۵. جوانمردى تو در بخشش كوتاهى هاى ديگران است.
۱۲۶. كسى كه خدا را مؤثّر نداند، او را نشناخته، و آن كه او را شكر نگزارد، او را اطاعت نكرده است.
۱۲۷. كسى كه اختيار و تدبيرش را ترک كند، زندگانى اش پاكيزه و گوارا مى شود.
۱۲۸. اخلاص آن است كه شناخت آن بر نفس، نوشتن آن بر فرشتگان، فريفتن آن بر شيطان و منحرف كردنش بر هواى نفس پوشيده باشد.
۱۲۹. ايستادگى، نبرد با نفس است در برابر انهدام و نابودى آن.
۱۳۰. بنده حضور الهى را مشاهده مى كند، امّا قلب حضور الهى را با استغراق در ذكر درمى يابد.
۱۳۱. زندگى اوليا در دنيا مانند زندگى بهشتيان است؛ بدنهاى آنها به امر الهى در نعمت است و ارواح ايشان از شهود او و نظر به وى بهره مند مى گردد.
۱۳۲. فقر، افتخار؛ دانش، بى نيازى؛ سكوت، نجات؛ نااميدى، راحتى؛ زهد، سلامت و غيبت از حق تعالى، ناكامى است.
۱۳۳. طلبِ اراده، پيش از توبه قلبى، غفلت است.
۱۳۴. گمنامى براى بنده نعمتى است كه اگر آن را بشناسد، به يقين شكر خواهد گزارد.
۱۳۵. فناى تدريجى رسوم و فناى علوم، به دليل محقّق شدن معلوم است.
۱۳۶. سنّت خداوند متعال آن است كه بندگانش را با دادن روزی ها و تداوم سلامتى به طاعتش فرا مى خواند، تا اينكه با نعمتش به سوى او بازگردند و اگر به اين طريق بازنگشتند، ايشان را به گرفتارى و سختى ها مبتلا مى سازد، شايد كه بازگردند؛ چرا كه هدف خداوند آن است كه بندگان چه از روى ميل و رغبت و چه از روى اجبار به سوى او بازگردند.
۱۳۷. كسى كه به امور دلخواه و دلفريب با نگاه اراده و شهوت نظر كند، از عبرت و منفعت از آنها محروم مى شود.
۱۳۸. از ابومدين رضى اللّه عنه پرسيدند، دربارهٔ كلام خداوند متعال كه فرمود: وَ لَئِنْ مُتُّمْ اَوْ قُتِلْتُمْ لاَِلى اللّهِ تُحْشَرُون،[۱] فرمود: شهيد حالش را مى بيند و به آن مى نگرد و مرده، اعمالش را مى نگرد؛ و اعمالش او را پريشان خاطر مى سازد و به سختى مى اندازد، و اين حال به خاطر ترس بين قبول و ردّ اعمال است، ولى حال شهيد با رحمت است [يعنى مغفرت شاد و نويدبخش] و آمرزشى كه نويد مى دهد و ارج مى نهد.
۱۳۹. و همچنين حق تعالى فرمود: «وَ يَهِدَيك صِراطا مُستَقيما».[۲] شيخ ابومدين در مورد اين آيه گفته است: هم شنيدن از جانب اوست و هم تبليغ از اوست. و راه بر او دلالت دارد و از هر نيرويى بايد دورى جست مگر به سوى او.
۱۴۰. سودمندترين [كلمات] آنهايى هستند كه به مشاهده يا به اشاره اى از مشاهده مبتنى باشند.
۱۴۱. ذكر آن است كه تو را از خودت به وسيله وجود خداوند غايب مى سازد و تو را از خودت به واسطه شهودش مى گيرد.
۱۴۲. ذكر، شهود حقيقت و باز ايستادن از خلق است.
۱۴۳. زيادى غذا و خواب و سخن، قلب را سنگدل مى سازد.
۱۴۴. آن كس كه از حقيقت نگاه معنوى روى بگرداند، براى او تغيير منكر واجب نيست، زيرا كه او از حق تعالى هراس ندارد.
۱۴۵. توجّه به اعمال مشغوليّت كسانى است كه لايق معرفت نيستند.
۱۴۶. هيچكس حقيقتاً از او دور نيست و هيچكس هم به او متّصل نيست و ذات اللّه براى هيچكس هويدا نيست.
۱۴۷. بندهٔ او نيستى، اگر چيزى به غير از او همراه تو باقى مانده باشد.
۱۴۸. حقيقتِ بقاى ابدى، فناى تو در حق تعالى است.
۱۴۹. اجسام و ابدان، قلم هستند و ارواح، لوح و نَفْسها ظروف اند.
۱۵۰. برحذر باشيد از قضاوت در مورد ديگران پيش از آنكه اصول راه را به دست آورده باشيد (و بتوانيد مراحل معنوى خويش را تحت كنترل قرار دهيد) زيرا قطعاً شما را از راه جدا مى كند.
۱۵۱. ترک دنيا راحت تر است از گرفتن دنيا به خاطر خود آن.
۱۵۲. جذبه عشق، فكرى است كه مى سوزاند و نگاهى است كه سلب مى كند.
۱۵۳. هيچ راهى مثل پيروى در احكام از پيامبراكرم(ص) قابليت وصول به ذات حق را ندارد.
۱۵۴. آنگاه كه خداوند براى بنده اى خير مى خواهد، او را با ياد خود مأنوس ساخته و او را بر شكر خود موّفق مى دارد.
۱۵۵. هركس كه با خلق خدا مأنوس شود، از حق تعالى گريزان است.
۱۵۶. شهوت از طريق غفلت حاصل مى شود.
۱۵۷. مصاحبت با اهل بدعت قلب را مى ميراند.
۱۵۸. با هر كس كه ذرّه اى بدعت در قلب اوست همنشينى نكن، مبادا كه سيه روزى او (حتّى بعد از مدّتى) به تو بازگردد.
۱۵۹. زمانى كه ديديد كراماتى از انسان سر زد و خرق عادت نمود، به او توجّه نكنيد [به او اعتماد نكنيد]، بنگريد كه چگونه اوامر و نواهى الهى را به جاى مى آورد.
۱۶۰. آن كس كه به علم توجّه كند بدون متّصف شدن به حقيقت آن، ملحد مى شود و كسى كه به تعبّد بدون عميق شدن در آن توجّه كند، (از دين) خارج شده و بدعت ورزيده است و آن كس كه به فقه بدون پرهيزكارى توجّه كند، مغرور شده و فريب خورده است و هركس كه به انجام احكام واجب الهى بپردازد، خلاص شده و بالا مى رود.
۱۶۱. شيخ كسى است كه ذات تو بر مقدّم داشتن او شهادت دهد و باطن تو به او احترام و تعظيم كند. شيخ آن است كه با اخلاق خود تو را مهذّب سازد و با سر فروافكندنش تو را تأديب كند و باطن تو را با اشراق خود روشن كند. او كسى است كه در حضورش (با خدا) تو را هم همراه سازد و تو را در آن هنگام كه از آثار نورش دور باشى، حفظ كند. شيخ با فقرا دوست و گشاده است و با صوفيه مؤدّب و مرتبط و با مشايخ ديگر در خدمت و شادى است و با عرفا متواضع و فروتن.
۱۶۲. حُسن خلق يعنى پشتيبانى از هر شخصى در آنچه كه با آن انس دارد و وحشت نمى كند، پس [حسن خلق] با علما، خوب گوش كردن و اعلام نياز [به علم] است و با اهل معرفت سكوت و انتظار است و با اهل مقامات، يكى شدن و فروپاشى فرديّت است.
۱۶۳. تعلّق و تخلّق و تحقّق به واسطهٔ اسماء الهى است؛ پس تعلّق، پى بردن به معناى اسم است و تخلّق، قوام معناى اسم به توست و تحقّق، فناى تو در معناى اسم است.
۱۶۴. هر حقيقتى كه اسم و رسم بنده را محو نكند، حقيقت نيست.
خداوندا درود بفرست بر سيّد ما پيامبر(ص) نورالانوار و راهنماى پاكان و فرستاده خداى آمرزنده. خداوندا درود بفرست بر آل و اصحاب او در تمام شبانه روز و سلام و تسليم بسيار بر او باد. و حمد براى خداى جهانيان است.
منبع : کتاب «طريقه ابومدين»– تأليف: وينست. جِىْ. كُرنل – ترجمه و تحقيق فرشته سخايى ـ فاطمه غلامنژاد
[۱]. سوره آل عمران، آيه ۱۵۸: «و اگر بميريد يا كشته شويد، هرآينه در پيشگاه خداوند محشور مىشويد.»
[۲]. سوره فتح، آيه ۲؛ «و تو را به صراط مستقيم راه نمايد».