مخفى نماند كه سلسلهٔ حضرت شاه نعمت الله ولی، مشهور و در كتب عرفاء و فقراء مذكور است و طريقهٔ نعمت اللهيّه بدان جناب منسوبست و خصوصيّات چند به آن سلسله منصوب و به جهت آنها از سلاسل ديگر ممتاز و از ساير طرق به امتياز است سالكان سلسله عليّه در بلاد هندوستان و كابلستان و ايران بسيار سيّما در كشور دكن و كرمان و عراق عجم و آذربايجان و فارس و گيلان بي شمارند راقم گويد كه در اكثر بلاد اسلام گرديده و به صحبت سلاسل عامّه و خاصّه رسيده و اكابر و اعاظم طرق مختلفه را ديده طريقه كه از تفريط و افراط دور و از عقايد فاسده مهجور باشد و جامع مراتب شريعت و طريقت و مجاهده و رياضت بوده و بر وفق قرارداد شريعت مقدّسه عبادات و معاملات و مجاهدات نموده باشد و از طريقه رديّه و روش خبيثه معرّا و مبرّا باشد و نسبت طريقت آنها تا معصوم صحيح و معنعن و بى شبهه درست شود در كشور ايران اكنون نادر بلكه تحصيل آن متعذّر است و در ساير بلاد نيز متعسّر مگر سلسله عليّه نعمة اللّهيّة رضويّه عليه و على آبائه و اجداده الف تحيّة بدانكه سلسله معروفيّه به ام السّلاسل مشهور و در السنة و افواه مردم مذكور است و من جمله چهارده سلسله از طريقه معروفيّه جارى و معمول بهر ديار چنانكه مظفر على شاه قدّس سرّه در كتاب بحر الاسرار فرموده:
بس سلاسل آن رضا شاه مكين
رهنماى جمله ارباب يقين
كرده آن معروف تسليم نفس
چون از او بگرفت تعليم نفس
شهرها را ره به دريا باز كرد
پس ز دريا خوش رهى آغاز كرد
شيخ معروف از امام ذو فنون
همچو شطّى كآيد از دريا بُرون
گشت امام و پيشواى قافله
از دمش جارى شده بس سلسله
سلسله معروف ربّانى مقام
آمده ام السّلاسل خوش بنام
نشئه معروف عارف همچو شط
اولياء در وى شناور همچو بط
جانب اقليمها و شهرها
گشته جارى از شط وى نهرها
از جداول هريكى نوع دگر
نشئه هريک به نوعى جلوه گر
بعض ايشان گشته حمّال سلوک
شسته از دل نقش اوهام و شكوک
بعض ديگر مست و مجذوب آمده
شاه را مجذوب و محبوب آمده
بعض ديگر جامع جذب و سلوک
مست و هشيار آفرين و از ملوک
آن يكى هشيار و آن ديوانه ای
آن يكى شيخانه آن رندانه ای
آن يكى رند خراباتى صفت
و آن دگر شيخ مناجاتى سمت
آن يكى صوفىّ صاحب مذهبى
و آن دگر رند قلندر مشربى
آن يكى در مسجد و در خانقاه
و آن دگر را ميكده شد جاى گاه
هريكى را سيرتى و مذهبى
هريكى را نشأتى و مشربى
جامع اين نشان ها و اين سير
نعمت اللهست اى صاحب نظر
فيض معروفش به دل چون واصلست
عارف جمله مقامات دلست
راقم گويد كه سلسله نعمت اللّهيّه به صفات چند مخصوصند و به سبب آن از ساير سلاسل ممتاز شده اند اوّل آنكه بر سالكان سلسله عليّه بسط غالب است به خلاف بعض صاحبان سلاسل كه در ايشان قبض بيشتر و بسط كمتر است:
اگر تو يار ندارى چرا طلب نكنى
و گر به يار رسيدى چرا طرب نكنى
دويّم آنكه كسوتى جبهٔ سالكان طريقت آن حضرت معيّن نيست و جامه مخصوص ندارند آن جناب فرموده است كه حق پرستى خداجوئى در هر لباس ممكن است و خرقه و جبّه را اعتبار نيست:
مرد خدا كه شيوهٔ تقوى طلب كند
خواهى سفيد جامه و خواهى سياه باش
اين نيز خلاف جمعى از سالكين سلاسل ديگر است زيرا كه اكثر ايشان براى امتياز كسوتى خاص و جامه مخصوص مقرّر نموده اند.
سيّم آنكه در آن سلسله ترک كسب و كار كردن و روى در بطالت آوردن نمى باشد آن جناب فرموده است كه هركسى در هر كسب هنرى كه دارد مى تواند بندگى كند و آفريدگار خود را عبادت نمايد و هركه ترک كسب معيشت نموده طريق عبادت پيش گيرد هرآينه شيرازه عالم نظام نپذيرد و بارى تعالى انسان را براى معرفت و عبادت آفريده و به سه چيز محتاج و مفتقر گردانيده است اوّل اكل و شرب كه قوام بدن با دست، دويّم لباس و جامه كه ستر عورت و دفع برودت و حرارت از اوست، سيّم مسكن كه آرام و آسايش و دفع المِ باد و باران و غيره بدوست و اين سه چيز حاصل نمى شود مگر از سه چيز: اوّل، به كسب و كسب مراتب دارد، دويّم سرقت و دزدى آن نيز مراتب دارد، سيّم طمع و خواهش از مردم كردن آن هم مراتب دارد. به اتّفاق عقلاء اين دو قسم مذموم و نزد بارى تعالى شوم است باقى ماند كسب و آن محمود و ستوده است پس انسان را لازمست كه به جهت معيشت خود كسبى اختيار كند و در آن ضمن، معرفت اللّه را حاصل نمايد و باب بندگى بر روى خود گشايد و آيهٔ رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ دلالت بر مدّعا دارد و اگر جذبه من جذبات الحق كسى را بربايد و از مشاغل دنيوى بيرون آورد آن را حكمى است علیحده، و اين طريقه نيز به خلاف بعض طرق درويشانست چه كه اكثر ايشان ترک كسب و كار را لازم مى دارند و از مشاغل دنيوى احتراز واجب شمارند و مدار طريقت آن حضرت به ذكر دوام و فكر مستدام بودن و در راه صدق و صفا و متابعت شريعت حضرت مصطفى(ص) و ائمّهٔ هدى نمودن و طريق مخالفت نفس و هوا و مجانبت از بدعت پيمودن و با اخوان صفاء و اخلّاء با وفاء صحبت نمودن و در تصفيهٔ قلب و تزكيهٔ نفس و تجليهٔ روح و تخليهٔ باطن كوشيدن و كسوت فقر و فنا و تسليم و رضا و مهر و وفا پوشيدنست و خلوت در انجمن داشتن:
از درون شو آشنا و از بُرون بيگانه باش
اينچنين زيبا روش كم مى بود اندر جهان
هركس كه نه در متابعت رسول اللّه(ص) است اگرچه زاهد زمانه بوَد گمراه است و اگر سالكى نه در پيروى مرتضى على(ع) است گر همه شيخ روزگار بود دغلى است و نيز فرموده كه طوالع انوار حقايق هر دلى مقتبس از مشكات ولايت على(ع) است با وجود آن امام متابعت غير از احولى است سالكان آن سلسله در ليالى جمعه با يكدگر به سر برند و آنچه برسد به رسم نياز در حضور شيخ صرف نمايند و به ذكر و مراقبه و مقالات اولياء و اصفياء شب را صبح نمايند و از طمع و سؤال احتراز لازم شمارند و در راحت و آسايشِ يكديگر بكوشند و با اغيار و بيگانه نجوشند و در آن طريقت خصوصيّات بسيار است كه كه موقوف به ارشاد شيخ است و صلّى اللّه على محمّد و آله اجمعين.
زين العابدين شيروانى، بستان السياحه، ۱جلد، چاپخانه احمدي – تهران، چاپ: اول، ۱۳۱۵ ه.ش