عاشورا تجربه‌ای همیشگی برای اهل معنا

 

ashoura

حسین، مهاجری از تبعیدگاه وطن دروغین به سوی وطن راستین است، چگونه می‌توان مدعی شد در راه حسین هستیم زمانی‌که از مولای خویش و دلیل دلتنگی‌های او غافلیم و…

ashouraعاشورا حکایت یک روز خاص و داستانی در دل تاریخ نیست. عاشورا برای اهل معنا، عین تاریخ، مستمر و همیشگی و محصور در یک زمان و یک سرزمین نیست. عاشورا صحنه‌ی تلاقی و برخورد دو اندیشه و مذهب است که ریشه در تاریخ بشریت دارد. عاشورا نمایش تلخ تهاجم مذهب دروغ و خرافه علیه مذهب راستی و نمایانگر مظلومیت و غربت اهل طریقت و صاحبان هدایت در همه‌ی زمان‌ها است. عاشورا تصویری کشیده شده بر قامت زمین و زمان است که دو نقاش زبر دست، حسین و یزید، با دو قلم از نور و ظلمت، رنگ‌آمیزی کرده‌اند و گویی مکمل هم در خلق این اثرجاویدان هستند تا عاشورا خود مدرس بزرگِ تاریخ شود و به آدميان بیاموزد آموختنی‌ها را، تا مؤمنین فردا  تلخی‌ها را دوباره و صد باره تجربه نکنند. 

در خلق این نقاشی ماندگار از یک سو یزید است که مظهر تمام‌نمای ظلمت و سقوط است. او برای بسط قدرت و اقتدار خویش، شریعت نبوی را به خدمت گرفت و توجیه‌گر شرعی حاکمیت ستم کرد. با روایت و حدیث، با آیه آیه‌های قرآن، با تفسیر، با توسل به فتوا… حقیقت را سر برید. چه استادانه توانست کاری کند که حسین(ع)، برادر حسن(ع)، پسر علی(ع)، فرزند فاطمه(س) و نوه‌ی رسول خدا(ص)، تنها بعد از گذشت شصت سال از هجرت، مسلمانان و شیعیان! او را خارجی بدانند. چه مدرس بزرگی است یزید، برای آل خویش وچه استعداد و نبوغی دارند شاگردان این مکتب! او دانسته بود که با تبلیغات و رعب و وحشت و دسیسه و نیرنگ می‌توان همه چیز را چنان جلوه داد كه حرف و راهى برای دفاع حقیقت و حق‌باوران نماند و شاگردان مكتبش به‌راستى كه تاكنون عَلَمِ ناراستى او را بر زمين نگذاشته‌اند.

و از سوی دیگر نقاش برجسته‌ای است به نام حسین که همیشه تنها و مظلوم است و بر مظلومیت او، حدی متصور نیست. نه‌تنها در عاشورا و کربلا، که بعد آن روز هم، همچنان بر او ستم شد. علمداران جمود و بیرق‌داران تحجر برای کسب جیفه‌ی دنیا و تصرف و تسلط بر قلوب عوام و استفاده از آنها برای رسیدن به مقاصد خویش، نام حسین(ع) را و قصه‌ای حزن‌انگیز از داستانی خودساخته را برای پنهان کردن حقیقتِ او، پیام او و راه او، در کوچه و بازار فریاد زدند.

چه مظلوم است حسین(ع) که بعد از شهادتش، با نام حسینی دروغین به پیکار با او برخواسته‌اند. حسین، علیه حسین!! . برایش بدلی ساخته‌اند که هیچ شباهتی با او ندارد، حسینی که نماد حقارت، عجز، خشم و کینه، سرخوردگی، ضعف، نیازمند به ترحم دیگران و زبونی در برابر ظلم است و فریاد و صد فریاد که حسین(ع) مظهر تمام‌نمای شجاعت، معرفت، مهر و عشق، شعور و اندیشه، ایثار و از خودگذشتگی، صلح و صفا و تمامی صفات حمیده است. حسین(ع) همیشه تنهاست، او را در تاریخ می‌جوییم! که او در میان ماست، اما مظلوم وغریب و در پرده‌ی غیبت است. حسین(ع) انسان کامل، قطب وقت و امام زمان خویش است و همچون همه‌ی امامان و اولیاء قبل و بعد از عاشورا، در غیبت است.

غایب از عقول و معرفت مردم و غایب از چشمان بی‌بصیرت آنها و غایب از شعور اسیران زر و زور و تزویر که به اجبار، روزمرگی و جان کندن را، بر عدالت و انسانیت برگزیده‌اند. میل حسین(ع) ماندن درغیبت نیست، چرا که مأمور نجات و هدایت انسان است و از اسارت آنها دلتنگ، چون خلق خدا را فرزندان خویش می‌داند. حسین(ع) سلطان العاشقین و آموزگار بزرگ عشق است و خود هم راه و هم مقصد است. حسین(ع) راه و هدفی است عاشقانه، آن زمان که تمام کوچه‌های عقل، به بن‌بست سیاست و نیرنگ طاغوت می‌رسد. راه حسین(ع) راه انتحار نیست که یک انتخاب برای رهروان حقیقت و راستی است. حسین(ع) خود عین مذهب و دین است و هر کس با اوست با خداست و هر که بی او، بی خداست.

حسین، مهاجری  از تبعیدگاه  وطن دروغین   به سوی وطن  راستین است. حسین(ع) برای تصاحب سلطنت و رقابت با یزید عزم مسافرت  به کربلا نکرد، او به دنبال کسب قدرت نبود و این تهمتی است که همه‌ی جباران عالم برای مقابله با اولیاء الهی به آنها نسبت می‌دهند تا بتوانند عوام الناس را فریب دهند و شقاوت خود را توجیه کنند.

چگونه می‌توان مدعی شد که در راه او هستیم زمانی‌که که به اسارت خو کرده‌ایم و معنای آزادی و آزادگی را نمی‌دانیم و در برابر ستمگران کرنش، بی‌تفاوتی و حقارت را پیشه کرده‌ایم. چگونه می‌توان در راه او بود زمانی که از تجربه‌ها پند نگرفته‌ایم و خود را فریب داده دلخوش به وعده‌های دروغین کرده‌ایم و خود را به خواب زده‌ایم و سراب را آب دیده‌ایم و دیگران را به خفتن سفارش می‌کنیم. چگونه می‌توان مدعی شد در راه حسین هستیم زمانی‌که از مولای خویش و دلیل دلتنگی‌های او غافلیم و…