بازاندیشی سنت نبوی در دورهی مدرن در تاریخ اسلام و توسط علمای بزرگ اسلام انجام شده است. بازاندیشی سنت نبوی در دورهی مدرن نسبت به آنچه که در سابق بوده، تفاوت دارد؛ زیرا عالم مدرن اقتضائات خاص خود را دارد که میطلبد این بازاندیشی به نوع دیگری انجام شود. سخن من این است که ببینیم، سنت نبوی چگونه از حیث معنوی تجدید شده است. در تعریف سنت نبوی معمولاً گفته میشود که عبارت است از قول، فعل و تقریر پیامبر(ص).
این تعریف از سنت نبوی، در نزد اصولیون بهعنوان یکی از منابع احکام و مقررات شرعی متداول است؛ اما آنچه که از این تعریف در فقه اسلامی مورد توجه است، صرفاً شأن رسالت و یا به اصطلاح عرفانی جنبهی «الیالخلقی» پیامبر(ص) است. از این جنبه، سنت نبوی فقط شامل احکام ظاهر فردی و مدنی است؛ یعنی قول و فعل پیامبر(ص) از آن جهت که رسول است؛ اما باطن و حقیقت رسالت، شأن معنوی یا «ولوی» ایشان است که همان جنبهی «الیالحقی» است. از این جهت، پیامبر(ص) نگرش دیگری به حقیقت، هستی، و معرفت دارد و راه وصول به حق را نشان میدهد. در اینجا پیامبر(ص)هادی است. پس سنت نبوی دو جنبه دارد: جنبهی رسالتی و جنبهی ولایتی. وی سپس، با این توضیح که «ولایت» مغز و باطن رسالت است و رسالت مقامِ انذار است و ولایت مقامِ تبشیر، افزود: «بدون جنبهی باطنی سنت، جنبهی ظاهری مانند جسدی است که فاقد روح است. از این جهت، ولایت امری نیست که پس از رحلت پیامبر(ص) به پایان برسد بلکه پس از وی مسئلهی ولایت برجسته میشود و از آنجایی که معارف موجود در باطن سنت نبوی ناگفتنی و نانوشتنی است و تنها قلوب مؤمنان (اهل معرفت) پذیرای آن بوده، (این معارف) سینه به سینه نقل میشده است، مانند حلقههای یک زنجیر، که حافظ این معانی بوده است، چنانچه در سلسلهی عارفان مسلمان میبینیم. اینها همواره مجددان سنت نبوی بودهاند. تقسیم سهگانهی عارفان از شریعت، طریقت و حقیقت ناظر به همین تجدید سنت نبوی در همهی ابعاد آن در طول تاریخ خود بوده است.
این تجدید سنت از سوی عارفان هنگامی صورت میگرفت که عدهای سنت نبوی را منحصر به شریعت میکردند. اگر، پیامبر(ص) هیچگاه احوالات ایمانی و معنوی نداشته است و فقط اهل ظاهر بوده است، لذا عارفان بر ایمان تأکید داشتند. آنها معتقد بودند که اگر این جنبه از سنت نبوی حفظ و تجدید شود، شریعت نیز استمرار پیدا میکند.» دکتر پازوکی در بخش دیگری از سخنان خود به تبیین معنای «سنی» در متون عرفانی پرداخت و آن را از مفهوم «سنی» در معنای متداول که نام یکی از مهمترین فرقههای اسلام است، متفاوت دانست: وقتی در متون عرفانی «سنی» گفته میشود، مراد چیز دیگری است. در اینجا «سنی» کسی است که اعتقاد سلیم به سنت معنوی نبوی دارد.
در حالی که در جنبهی فقهی، بر درست بودن عمل بیش از درست بودن نظر و عقیده تأکید میشود. در طول تاریخ اسلام، همواره طرفداران شریعت، معتقدان به جنبهی باطنی سنت را به شکلهای مختلف طرد میکردند. در دوران صفویه نیز آنها را به «رفض» متهم ساختند. حتی امروزه با وجود اینکه افرادی چون سید حیدر آملی و ملا عبدالرزاق کاشانی تقسیم سهگانهی حقیقت، شریعت و طریقت را کراراً در آثار خود به کار بردهاند، علمای دیگر میگویند که «تفکیک دو عنوان شریعت و طریقت از جمله بدعتهایی است که اینان (اهل عرفان) احداث کردهاند و پیروان این دو تفکیک باطل هستند» این در حالی است که معاصرانی چون علامه طباطبایی بهویژه در کتاب «رسالت تشیع در دنیای امروز» میگوید که ما باید دیگران را به این امر دعوت کنیم که در تشخیص رابطهی شریعت و طریقت که از نظریههای خصوصی برخی از سلسلهها دانسته میشود، به نظر کلی اسلام و خود سنت رجوع کنیم. او معتقد است که این دو جنبه (شریعت و طریقت) از هم جداییناپذیرند. آنچه تاکنون گفتم دربارهی بازاندیشی سنت نبوی در گذشته بود؛ اما ما امروزه در دورهای زندگی میکنیم که اساساً هویتش در نفی سنت در معنای عام آن است. اصالت دادن به «من که با دکارت» آغاز میشود، خود در معنای نفی سنت مسیحی است.
البته سنتشکنی تفکر مدرن برای ما این امکان را نیز برای ما فراهم میآورد که به سرچشمهی اصیل سنت بازگردیم و با زدودن و رفع حجابهایی که در طی قرون، سنت حقیقی را پوشانده، متوجه حقیقت سنت نبی(ص) و ابعاد مختلف آن شویم. اما بازاندیشی سنت نبوی در دوران مدرن نیاز به تأمل دقیق در چند نکته دارد: ۱- اول آنکه متوجه باشیم که سنت نبوی ابعاد و جنبههای مختلفی دارد که از هم جداییپذیر نیستند. شریعت تنها یک جنبه از سنت است. ما نباید در دام جریانهای قشریگرا از سنت بیافتیم. اینکه تنها بر عمل تأکید کنیم، اسلام صرفاً به یک ایدئولوژی سیاسی و عاری از هر نظری تبدیل میشود. درحالیکه از سنت نبوی آموختهایم که عمل دینی باید تابع نظر دینی باشد. هر عملی ملاک دینی بودن نیست. همین جنبه از سنت نبوی است که امروزه تحت عنوان «اسلامهراسی» در جهان از آن یاد میشود و سعی در تخریب آن دارند.
جنبهی ولوی و معنوی سنت نبوی، راه ایمان و اخلاق را میآموزد. ایمانی که به اسلام نرمی میدهد و تخلق به اخلاق ایمانی را میسر میسازد. با توجه به ماهیت شریعتشکن مدرنیته اگر شریعت نتواند بعد معنوی خود را حفظ کند، مخاطب در دنیای امروز، مخاطب خود را از دست میدهد. جنبهی دیگر سنت نبوی، حقیقت آن است؛ یعنی آن نگرش خاص نبی به هستی است. طرفداران شریعت، بیشتر بر جنبههای عملی مدرنیته انگشت تأکید گذاشتهاند و آنها را برجسته کردهاند، حال آنکه جنبهی حقیقتی سنت، ما را مجهز به یک دیدگاه و نگرش نسبت به هستی در برابر نگرش خاص مدرن میسازد. این مسئله، برای ما از هر گونه نصیحت اخلاقی، بالاتر است؛ یعنی ما باید در بعد حقیقت نبی که خود فرمود حقیقت احوال من است، ببینیم که نظر وی به هستی، مبدأ، خداوند و… چیست؟ از این مقدمات میخواهم نتیجه بگیرم که بازاندیشی سنت نبوی در دوران مدرن شرط تجدید تفکر اسلامی در دوران مدرن است. چنانکه سنت مسیحی در دوران مدرن ناچار به این کار شد، این بازاندیشی موقعی مؤثر و حقیقی خواهد بود که متذکر تمام شئون سنت در عالم مدرن و یا معرفت عمیق به عالم مدرن مقرون بشود. در این وضعیت است که فعل نبی در مقام شریعت و قول نبی در مقام طریقت و احوال و نظر نبی در مقام حقیقت که مکمل یکدیگرند، به عنوان سنت بندی شکل خواهند داد.
دکتر شهرام پازوکی