Search
Close this search box.

فرق ميان ادراک «عالم» و «عارف»، در وجود خدا

darvish2

از ویژگى‏‌هاى طورى که آن‏سوى عقل است، این است که وقتى وجود حق‌تعالى را درک کرد، شوقى فراوان به او مى‏‌یابد که عبارت از او و طلب کامل از او است که به تصوّر درنمى‏ آید. عقل نیز از ادراک وجود حق لذت مى‏‌برد، ولى آن لذت، از ادراک جمال حق نیست، بلکه از این جهت است که او معلوم است، چنان‏که از دیگر معلومات مثل حساب و طب و جز آن‏‌ها لذت مى‏‌برد. به عمرم سوگند که تفاوت میان لذت ادراک حق و ادراک مسأله‏‌یى از حساب را انکار نمى‏‌کنم، ولى آن، مانند تفاوتى است که تو آن را در دیگر معلومات از حیث شرف و خسّت مى‏‌بینى، بلکه از این جهت که بعضى از آن‏‌ها طبعاً، بالا‌تر از بعض دیگرند. وقتى عقل به ادراک وجود حق، از این حیث که معلوم است، متلذذ شد، همانند چشم ظاهر است که وقتى به ادراک بوییدنى پاکیزه‌‏اى، از این حیث که دیدنى، و داراى رنگى نیکوست، لذت مى‏‌برد، پس این لذت، جدا و غیر از لذتى است که حس بویایى از ادراک بوى آن چیز حاصل مى‏‌کند، چنان‏که ادراک بیننده وجود مشک به حس بینایى، و لذت بردنش به ادراک رنگ مشک، شوق و طلب زیادى در بیننده‌ی آن پدید نمى‏‌آورد و مثل کسى نیست که بوى مشک را به حس بویایى درک مى‏‌کند. و همچنین کسى که وجود حق را از طریق مقدمات عقلى درک کرد، ملزم به ادراک شوقى نیست که عارف به آن ملزم است. عقل به ادراک حق، از آن جهت که معلوم است و بس، متلذذ مى‏‌گردد. [۱]


 [۱] عین‌القضات همدانى/قاسم انصارى، دفاعیات عین‌القضاة همدانى (شکوى الغریب)، ۱جلد، انتشارات منوچهرى – تهران، چاپ: دوم، ۱۳۸۵.