دیوید ریف چند ماه پیش، در گزارشی از بوسنی گفته بود: «صربها دیگر، مسلمانان را داخل آدم نمیدانند… زندانیهای مسلمان بهردیف روی زمین دراز میکشند و منتظر بازجویی میشوند. نگهبانان صرب آنها را با وانتِ کوچکی جابهجا میکنند.» این رفتار ضدبشری تکرار میشود. ریف میگوید: «مرد مسلمانی را در بوسانسیپترواک مجبور کردند تا آلت مرد مسلمان دیگری را با دندان قطع کند… اگر بگویید کسی انسان نیست، اما او شبیه شما باشد، تنها راه تشخیص اینکه او انسان است این است که وی را مجبور کنید شلوار خود را دربیارود. مردان مسلمان ختنه شدهاند و صربها نه. این کار بهلحاظ روانشناختی، تنها گام کوچکی بهمنظور بریدن آلتِ وی است… در هر لشکرکشیِ بهقصد پاکسازی قومی، سادیسمِ جنسی، پای ثابتِ ماجرا بوده است». درونمایۀ انسانزدایی در جریان است.
نتیجۀ اخلاقی که از روایتهای ریف میگیریم، این است که متجاوزان به عنف و قاتلانِ صرب خودشان را ناقض حقوق بشر نمیدانستند؛ زیرا این کارها را نه با انسانهای همنوع خود، بلکه با مسلمانان انجام میدادند. صربها میان انسانهای حقیقی و شبهانسان تمایز قائل میشدند؛ همان تمایزی که صلیبیان، میان انسان و سگهای کافر، یعنی اعراب و نیز مسلمانانِ سیاهپوست میان انسان و دیوصفتان چشمآبی یعنی صلیبیان، قائل میشدند. بنیانگذارِ دانشگاهِ من، یعنی توماس جفرسون، هم میتوانست مالکِ برده باشد، هم بهطور بدیهی معتقد باشد که خداوند حقوقی سلبناشدنی به همۀ انسانها ارزانی داشته است. وی خود را متقاعد کرده بود که «در شعورِ سیاهان مانند شعورِ حیوانات، بیشتر، احساس دخیل است تا اندیشه و فکر».
جنابِ جفرسون مانند صربها خود را ناقض حقوق بشر نمیپنداشت. صربها خودشان را برگزیدند تا با پاکسازی دنیا از شبهانسانها، کاری بهنفع انسانیت راستین انجام دهند. به این ترتیب، خودانگارۀ ایشان با فلاسفۀ اخلاقی شباهت دارد که امیدوارند جهان را از تعصب و خرافه پاک سازند. این پاکسازی به ما اجازه میدهد تا برای اولینبار با کاملاً عقلانیشدن و بنابراین کاملاً انسانیشدن بر حیوانیت خود فائق آییم.
صربها، اخلاقگرایان، جفرسون و مسلمانانِ سیاهپوست، همگی از واژۀ «انسان» استفاده میکنند تا معنیِ «افرادی مثل ما» را برسانند. آنها گمان میکنند که حدفاصلِ میان انسانها و حیوانات صرفاً تمایز میان جانورانِ دوپایِ بدون پَر و دیگر حیوانات نیست. آنها معتقدند که تمایزی، بعضی جانورانِ دوپایِ بدون پر را از دیگر حیوانات جدا میکند: حیواناتی هستند که شبیهِ انسان راه میروند. ما و کسانی مثل ما نمونههای عالی انسانیت هستیم؛ اما آنهایی که در عادت و رفتار، با ما متفاوتاند، در بهترین حالت نمونههایی بینابینی هستند. همانطورکه کلیفورد گیرتز خاطرنشان میکند، «مصرانهترین ادعاهایِ انسانها بر انسانیت در قالب تأکید بر مباهات گروهی بیان شدهاند».
متن کامل این مقاله پیشتر در پروندهٔ نقد حقوق بشر در سایت ترجمان منتشر شده بود. هماکنون متن کامل این مقاله به همراه سایر مقالات در قالب کتاب زبان پدری؛ مجموعه مقالاتی دربارۀ حقوق بشر توسط انتشارات ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.
ریچارد رورتی
ترجمه: حسین نیکوبندری
منبع: ترجمان