Search
Close this search box.

دانشمندی که نمی‌خواهد زمین به دوزخ تبدیل شود

دربارۀ جیمز هنسن، پدرِ علم تغییرات آب‌وهوایی و کسی که ما را از فاجعۀ پیش رویمان مطلع کرد.

james hansenچند ماه پیش، جیمز هَنسن، مدیر مؤسسۀ تحقیقات فضایی گودارد در ناسا، یک روز از محل کارش در نیویورک مرخصی گرفت تا به تظاهراتی اعتراضی در واشنگتن بپیوندد. موضوعِ اولیۀ اعتراض، تأسیساتِ نیروگاهی پارلمان بود که آبِ سرد و گرمِ دفاترِ پارلمانی را تأمین می‌کند. اما در نگاهِ وسیع‌تر، زغال‌سنگ آماجِ اصلی این اعتراضات بود؛ ماده‌ای معدنی که بزرگ‌ترین منبعِ انتشار گازهای گلخانه‌ای در جهان است. از قضا در روزِ اعتراض برف می‌بارید. هَنسن بارانیِ بلندی پوشیده بود و کلاهی کتانی با لبه‌های پهن به سر داشت؛ ولی دستکش‌هایش را فراموش کرده بود. خواهرش که در واشنگتن زندگی می‌کرد و آمده بود تا مراقبش باشد، به او گفت عینِ ایندیانا جونز شده است.
راهپیماییِ اعتراضی از جنبِ عمارتِ کنگره در پارکِ اسپریت آو جاستیس شروع شد. وقتی هَنسن رسید، هزاران نفر از معترضان پیش از او در آن حوالی جمع شده بودند و کلاه‌های سبزرنگ سرشان بود و پلاکاردهایی حمل می‌کردند که روی آن‌ها چیزهایی نوشته بودند؛ مثلِ «اجتماع علیهِ صادرات زغال‌سنگ[۱]» یا «زغال‌سنگِ پاک مثلِ آبِ خشک است». دوربین‌های تلویزیونی بلافاصله دورِ هَنسن جمع شدند.

یکی از گزارشگرانِ تلویزیون گفت: «شما یکی از اقلیم‌شناسانِ بسیار برجستۀ جهان هستید» و پرسید: «آیا علمِ شما با این اعتراضات جور در می‌آید؟»

هَنسن جواب داد: «من دارم سعی می‌کنم پیوند بینِ علم و سیاست را روشن کنم. بالأخره یکی باید این کار را بکند.»

گزارشگر راضی نشد و با لحنی تمسخربار و شکاک پرسید: «با نافرمانیِ مدنی؟» هنسن گفت که وقتی می‌بیند جوان‌ها خودشان را در خطر انداخته‌اند، «کسی مثلِ من نمی‌تواند عقب بکشد و پشتِ سر آن‌ها بایستد.

گزارشگر هنوز چیزی را که می‌خواست، نشنیده بود: «شنیدیم که همۀ شماها برنامه‌ریزی کرده‌اید و اصلاً دلتان می‌خواهد که امروز دستگیر شوید. این حرف درست است؟»

هَنسن گفت: «من دلم نمی‌خواهد» و ادامه داد: «ولی می‌خواهم توجه مردم به این موضوع جلب شود و هر کاری که لازم باشد، می‌کنم.»

هنسن مردی است شصت‌وهشت ‌ساله[۲] با چشم‌هایی سبزرنگ و موهای تُنُک قهوه‌ای و سر و وضعی پریشان. گویی همین الان کیفِ پولش را گم کرده است. به‌واقع نیز هنسن مردی است که به‌کرات وسایلش را گم می‌کند و گاه‌گداری حتی اتومبیلش را. او سی سال پیش یکی از مدل‌های اولیۀ آب ‌و هواییِ جهان را صورت‌بندی کرد که «مدلِ صفر[۳]» لقب‌گرفته است. بر اساسِ همین مدل قریب‌به‌اتفاقِ رخدادهای آب ‌و هواییِ این مدت را پیش‌بینی کرده بود. گاهی‌وقت‌ها او را «پدرِ گرمایشِ جهانی» خطاب می‌کنند و گاهی پدربزرگ آن.

هنسن، تا حدودی بر اساسِ آخرین تلاش‌هایی که در راستای مدل‌سازی کرده و تا حدودی بر پایۀ دیگر مشاهداتِ بقیۀ دانشمندان، امروزه به این نتیجه رسیده است که پیامدهای گرمایشِ جهانی از آنچه او گمان می‌کرده، بسیار وخیم‌تر است. اینطور نیست که دی‌اکسیدکربن «در حال رسیدن» به سطحی خطرناک باشد؛ بلکه خیلی وقت است به این سطح رسیده است. اگر اقدامی عاجل صورت نگیرد، ازجمله تمام نیروگاه‌های زغال‌سنگی در جهان ظرفِ بیست سالِ آینده تعطیل نشود، زمین با چنان تغییراتی در آب‌ و هوا مواجه خواهد شد که جوامعِ بشری تابِ تحمل آن را نخواهند داشت. هنسن می‌گوید: «این معضل امروز وضعی کاملاً اضطراری دارد.»

تجدیدنظرِ هنسن در نتیجه‌گیری‌هایش باعث شد تا در فعالیت‌هایی اعتراضی‌، مانند راهپیمایی در واشنگتن شرکت کند؛ کاری که دانشمندانِ جاافتادۀ دولتی کمتر به آن رغبت نشان می‌دهند. سپتامبر گذشته هنسن اعلام کرد کمپانی‌های سوختِ فسیلی دارند عمداً دربارۀ گرمایش جهانی اطلاعات غلط منتشر می‌کنند. او گفت قطارهای باربری‌ حامل زغال‌سنگ، «قطارهای مرگ» هستند. هنسن نامۀ اعتراضیِ خود به رئیسِ انجمنِ ملی معدن در ایالات متحده را با این جمله آغاز کرد: «باعث ناراحتی‌تان خواهد شد؛ خب، باید هم ناراحتتان کند.»

هنسن اصرار می‌کند که نمی‌خواهد دست به کارهای تحریک‌آمیز بزند؛ بلکه برعکس، می‌خواهد محافظه‌کار باشد. تنها هدفِ او این است که از جهانی محافظت کند که برای ما آشنا است. او می‌گوید: «یافته‌های علم روشن است.» وقتی می‌خواهد به معترضانی اشاره کند که دروازۀ ورودیِ نیروگاهِ پارلمان را سد کرده‌اند، می‌گوید: «این تنها شانس ما است.»

هنسن در شهرِ کوچکِ دنیسن، نزدیک به مرزِ غربی ایالتِ آیووا بزرگ شده است. او فرزندِ پنجم از هفت فرزندِ پدری است که روی زمین‌های اجاره‌ای، کشاورزی می‌کرد. پدرش بعد از جنگِ جهانی دوم تصمیم گرفت کارگرِ یک کافه شود. همۀ بچه‌ها در دو اتاق می‌خوابیدند. هَنسن همین که به سنی رسید که بتواند کار کند، مشغولِ کار شد. شغلش تحویلِ روزنامه‌های ورلد هرالد در اُومها بود. وقتی هجده‌ساله شد، بورسی تحصیلی در دانشگاهِ آیووا به دست آورد. بورسِ تحصیلی‌اش هزینۀ سکونتِ او را پرداخت نمی‌کرد. برای همین مجبور شد اتاقی را به بهای ۲۵ دلار در ماه اجاره کند. برای خوراک، پولش فقط به حبوبات می‌رسید. تا اخذِ درجۀ دکتری در فیزیک، در دانشگاهِ آیووا ماند. رسالۀ دکتری‌اش را دربارۀ اتمسفرِ زهره نوشت. از همان‌جا مستقیم به مؤسسۀ مطالعاتِ فضایی گودارد (GISS) رفت و در آنجا به مطالعۀ ابرهای سیارۀ زهره مشغول شد.

هر طور حساب کنیم، حتی طبقِ حساب ‌و کتابِ خود هنسن، او خودش را وقفِ تحقیقاتش کرده بود و به هیچ چیزِ دیگری علاقه نشان نمی‌داد. دفاترِ کار گودارد، چند بلوک در جنوبِ دانشگاهِ کلمبیا بود. وقتی در سال ۱۹۶۸ دانشجویانِ شورشی، پردیسِ دانشگاه را تعطیل کردند، هنسن مطلقاً توجهی نکرد. در آن دوره، کامپیوترِ مؤسسۀ گودارد، سریع‌ترین کامپیوترِ جهان بود؛ اما هنوز باید با کارت‌های پانج داده‌های ورودی را به خوردِ آن می‌دادند. او به یاد می‌آورد که «هرشب تا دیروقت اینجا می‌ماندم و پشتِ میزهایم که کوهی از کارت‌های پانج روی آن‌ها تلمبار بود، کار می‌کردم». در ۱۹۶۹ برای شش ماه گودارد را رها کرد و برای تحصیل به هلند رفت. آنجا با همسرِ هلندی خود، آنیک، آشنا شد. زوجِ جوان ماه‌عسلشان را در فلوریدا، در نزدیکیِ دماغۀ کانَورال سپری کردند. از آنجا احتمالاً می‌توانستند پرتابِ سفینۀ آپولو را ببیند.

در سال ۱۹۷۳، اولین مأموریتِ کاوش در زهره آغاز شد و هنسن شروع به طراحی دستگاهی کرد که‌ نوعی قطب‌سنجِ نوری بود. قرار بود این دستگاه روی ماهواره نصب شود؛ اما کمی بعد، علایقِ تحقیقاتیِ او به خودِ سیارۀ زمین معطوف شد. سه شیمی‌دان که قرار بود بعداً برندۀ جایزۀ نوبل شوند، کشف کرده بودند که کلروفلوروکربن و دیگر ماده‌های شیمیاییِ ساختۀ دستِ بشر، می‌توانند لایۀ اُزُن را تخریب کنند. البته معلوم بود که گازهای گلخانه‌ای دارند با سرعتِ هرچه تمام‌تر در اتمسفر منتشر می‌شوند.

هنسن به من گفت: «ما فهمیدیم که با سیاره‌ای مواجهیم که جلوی روی خودمان دارد تغییر می‌کند و این خیلی جالبِ‌توجه بود.» درست به همان دلیلی که ابرهای زهره برای هنسن جذاب بود، این واقعه نیز شدیداً علاقۀ او را به خود جلب کرد: سؤالاتِ جدیدی مطرح است که باید جوابی برایشان پیدا کرد. او کوشید تا برنامه‌ای کامپیوتری طراحی کند که قادر باشد وضعیتِ آب ‌و هوا را پیش‌بینی کند. هدفش این بود که ببیند آیا می‌شود از چنین برنامه‌ای برای نگاهی طولانی‌مدت‌تر به آینده استفاده کرد یا نه. بر فرض مثال، اگر گازهای گلخانه‌ای در اتمسفر دو برابر شوند، چه بلایی سر زمین می‌آید؟

همسرش به من گفت: «او هیچ‌وقت روی موضوعی به این دلیل کار نمی‌کند که ممکن است فایده‌ای برای مردم داشته باشد، او فقط می‌خواهد معنای علمیِ رویدادها را درک کند.»

وقتی هنسن کار روی مدلِ خودش را آغاز کرد، دلایلِ نظریِ کافی وجود داشت که افزایشِ سطحِ دی‌اکسیدکربن در جو، باعثِ گرم‌ترشدن جهان می‌شود؛ اما شواهدِ تجربی اندکی برای این نظریه در دسترس بود. میانگینِ دمای جهان در دهه‌های سی و چهلِ قرنِ نوزدهم افزایش یافته و سپس به عللی در دهه‌های پنجاه و شصتِ همین قرن کاهش یافته بود. بعد از چند سال کارکردن روی این پروژه، هَنسن فهمید که الگوی جدیدی در حال ظاهرشدن است. در سال ۱۹۸۱، او مدیرِ مؤسسۀ گودارد شد. در مقاله‌ای که همان سال در مجلۀ ساینس به چاپ رساند، پیش‌بینی کرد که در دهۀ پیشِ‌رو جهان به شکلی غیرعادی گرم خواهد بود. همین اتفاق هم افتاد. در همان مقاله، پیش‌بینی کرد که دهۀ ۱۹۹۰ از این هم گرم‌تر خواهد بود. این پیش‌بینی هم درست از آب درآمد. نهایتاً پیش‌بینی کرد که در پایانِ قرنِ بیستم، تأثیراتِ گرمایشِ جهانی خودش را در تغییر آب‌ و هوایِ طبیعیِ جهان نشان خواهد داد. این پیش‌بینی نیز محقق شد.

aloodegi hava2در سال‌های بعدی هنسن در کارِ خودش متمرکزتر شد. در سال ۱۹۹۰، جلوی ده‌ها دانشمند شرط بست که آن سال یا سالِ بعدش گرم‌ترین سالِ ثبت‌شده خواهد بود. هنوز بیشتر از نُه ماه نگذشته بود که شرط را برد. در سال ۱۹۹۱، به‌علت فورانِ آتشفشانِ پیناتوبو در فیلیپین، پیش‌بینی کرد که از میانگینِ دمای هوا کمی کاسته خواهد شد و دو-سه سال بعد، دوباره سیرِ صعودیِ خودش را پیش خواهد گرفت. دقیقاً همین اتفاق افتاد.

سال‌ها است که جوامع علمی برجستگیِ دیدگاه‌های علمیِ هنسن را به رسمیت شناخته‌اند. اسپنسر ویرت[۴]، فیزیکدانی است که بعداً مورخ شد. موضوعِ مطالعۀ او تلاش‌هایی است که درجهتِ فهمِ گرمایش جهان شده است. به من گفت: «کاری که هنسن در دهه‌های هفتاد و هشتاد و نود کرد، بی‌تردید خارق‌العاده و تکان‌دهنده بوده است» و اضافه کرد: «همین باعث می‌شود برحق باشد.»

مایکل اوپنهایمر، دانشمندِ اقلیم‌شناسِ دانشگاه پرینستن می‌گوید: «من پوشۀ بزرگی در کمدم دارم که روی آن برچسب «مقاله‌های اصلی» را چسبانده‌ام. تقریباً نصفِ آن مقاله‌ها را جیمز نوشته است.»

به‌دلیلِ آنکه کارِ هنسن برای کلِ انسان‌ها موضوعیت داشت، توجهِ خیلی‌ها را در سراسر جهان به خود جلب کرد. مقالۀ او در ۱۹۸۱ اولین مقالۀ آب‌وهوایی بود که صفحۀ اولِ مجلۀ تایمز را به خود اختصاص داد. تایمز تیتر زده بود: «نتایجِ یک تحقیق، روندِ افزایشِ سطح دریاها را نشان می‌دهد». چند سالی نگذشت که کنگره به‌صورتِ منظم از او دعوت کرد تا نتایجِ تحقیقاتش را در پارلمان گزارش دهد. با وجودِ این، هَنسن هنوز فکر می‌کند جز تحقیقاتِ علمی دست به هیچ اقدامی نزده است. دربارۀ خودش نوشته است: «من یک پیام‌رسان ناچیزم»؛ اما «مبادیِ آداب نیستم».

رالف سیسرون، رئیس آکادمی ملی علوم ایالات متحده که چهل سال است هَنسن را می‌شناسد به من گفت: «او خیلی خجالتی است» و اضافه کرد: «تا آنجایی که می‌توانم بگویم، جای تردید نیست که از کارهای عمومی لذت نمی‌برد.»

آنیک هَنسن به من گفت: «جیم به صورتِ هیچ‌کس نگاه نمی‌کند. به او می‌گویم به صورتِ آدم‌ها نگاه کن.»

طی دهه‌های هشتاد و نود قرنِ بیستم، شواهدِ تغییراتِ آب‌وهوایی رفته‌رفته گسترش می‌یافت و خطراتِ بالقوۀ آن نیز بیشتر می‌شد. هَنسن مداوماً از سیستمِ سیاسی انتظار داشت که واکنشی نشان دهد. در نهایت، این تلاش‌ها منجر به اقداماتی شد که در قبال لایۀ اُزُن صورت گرفت. در سالِ ۱۹۸۵ دانشمندانِ بریتانیایی «سوراخی» در لایۀ اُزُن کشف کردند که بر فرازِ قطبِ جنوب تشکیل شده بود. به‌این‌ترتیب، شواهدی که نشان می‌داد کلروفلوروکربن‌ها لایۀ اُزُن را تخریب می‌کنند، تأیید شد. با تصویبِ معاهده‌ای بین‌المللی برای ممنوعیتِ استفاده از کلروفلوروکربن‌ها در ۱۹۸۷، این بحران حل‌وفصل شد تا حداقل از گسترشِ بیشترِ آن جلوگیری شود.

بیل مک‌کیبن، نویسنده‌ای است که بیش از بیست‌ سال است کارهای هَنسن را دنبال می‌کند. خودِ او بود که تلاش کرد تظاهراتِ ضدِ زغال‌سنگ در واشنگتن برگزار شود. او به من گفت: «آن اوایل، جیمز اصلاً و ابداً مایل نبود که فعال اجتماعی شناخته شود.» بیل می‌گفت: «تصور می‌کنم جیمز فکر می‌کرد مجموعۀ شواهدی را که به دست آورده، جلوی هرکسی بگذارد، منظورم جلوی آن آدم‌های قدرقدرت است، آن‌ها به‌خودیِ‌خود هرکاری که لازم باشد، خواهند کرد. من هم همین فکر را می‌کردم. خب، هر دوی ما خیلی ساده‌لوح بودیم، هر کداممان یک‌ جور.»

تا دورانِ ریاست‌جمهوریِ جرج دبلیو بوش، هَنسن همچنان بر این عقیده بود که اگر اطلاعات لازم و کافی را در اختیارِ مسئولانِ مربوط قرار دهد، این کار کافی خواهد بود. سال ۲۰۰۱ از او دعوت کردند که برای دیک چِینی، معاون‌اولِ رئیس‌جمهور و دیگر مقامات بلندمرتبۀ دولتی سخنرانی کند. برای شرکت در جلسه، مجموعۀ دقیقی از اطلاعات را برای ارائه فراهم کرد. اسمِ آن را گذاشته بود: «الزاماتِ مربوط به تغییراتِ آب‌وهوایی». سال ۲۰۰۳، یک‌ بار دیگر به واشنگتن دعوت شد تا با رئیسِ شورای کیفیتِ محیط زیست در کاخِ سفید ملاقات کند. این‌ بار اطلاعاتی را که از هسته‌های یخی دربارۀ شدتِ اثرپذیریِ اوضاع آب‌وهوایی از میزانِ گازهای گلخانه‌ای به دست آمده بود، به مسئولان ارائه کرد. اما از سال ۲۰۰۴ به بعد، هیئت حاکمه دیگر هیچ علاقه‌ای به دانستنِ واقعیت‌های مربوط به تغییراتِ آب‌وهوایی از خود نشان نداد.

همان سال ناسا به کاخ سفید تعهد داد که تمامِ مراوداتِ دانشمندانِ مؤسسۀ گودارد با جهانِ خارج با موافقتِ قبلی مسئولِ سیاسیِ ناسا باشد. همچنین داده‌های مربوط به دما به‌صورتِ ماهانه روی وب‌سایتِ مؤسسه ثبت می‌شد؛ اما سالِ بعد، هیئت حاکمه از انتشارِ این داده‌ها جلوگیری کرد. ظاهراً بهانۀ آن‌ها این بود که به‌درستی از پروتکل‌های لازم پیروی نشده‌ است. آن داده‌ها نشان می‌داد سال ۲۰۰۵ گرم‌ترین سالِ ثبت‌شده در تاریخ بوده است. علاوه ‌بر این، به هَنسن اعلام کردند که حق ندارد مثلِ گذشته، به‌صورتِ دوره‌ای با رادیوی همگانیِ ملی مصاحبه کند. وقتی او دربارۀ محدودیت‌هایش حرف زد، دانشمندانی که در دیگر مؤسساتِ فدرال کار می‌کردند نیز از محدویت‌های مشابهی شکایت کردند که بر آنان اعمال شده بود. رفته‌رفته واژۀ جدیدی ابداع شد که دربارۀ دانشمندانی که در استخدامِ حکومت بودند به کار می‌رفت: «هَنسن‌زدگی!»

همسرش، آنیک هَنسن به من گفت: «جیمز همۀ این سال‌ها را صبر کرد تا موضوعِ گرمایشِ زمین هم به چیزی مثلِ بحران لایۀ اُزُن منتهی شود. او خیلی صبور است. فقط‌وفقط کار می‌کرد و مقاله می‌نوشت. فکر می‌کرد بالأخره کسی پیدا می‌شود که دست‌به‌کار شود.» آنیک ادامه داد: «بعد از این بود که شروع کرد به حرف‌زدن، نه به‌دلیلِ اینکه فکر می‌کرد سخنرانِ خوبی است و نه به‌دلیلِ اینکه از این‌کار لذت می‌برد؛ فقط به‌خاطر اینکه ضروری بود حرف بزند.»
مایکل اوپنهایمر گفت: «جیمز وقتی فکرهایش را می‌کند و تصمیمی می‌گیرد، تا آخر پایِ حرفش می‌ایستد. این‌بار به این نتیجه رسید که باید هرکاری لازم است، بکند. فکر می‌کرد اگر خودش را درگیرِ اقداماتِ سیاسی نکند، کلِ دستاوردهای علمی‌اش پشیزی نمی‌ارزد.» ماجرا از سال ۲۰۰۷ شروع شد. هَنسن واردِ نامه‌نگاری با رهبرانِ جهان شد؛ ازجمله گوردون براون، نخست‌وزیر سابقِ بریتانیا و یاسوئو فوکودا، نخست‌وزیرِ ژاپن. سپس در دسامبرِ ۲۰۰۸، دیداری خصوصی با باراک و میشل اوباما ترتیب داد.

هَنسن نوشت: «نتایجِ علمی صراحتاً به ما می‌گویند که باید سطحِ گازهای گلخانه‌ای را به پایین‌تر از حدِ امروزِ آن‌ها برسانیم تا بتوانیم طبیعت و بشر را حفظ کنیم. این مثلِ روز روشن است.» او یادآوری می‌کرد: «برگرداندنِ فجایعِ آب‌وهوایی به وضعِ ماقبل هنوز ممکن و عملی است؛ اما فقط در صورتِ اینکه سیاست‌گذاری‌ها به چیزی گوش بسپارند که علم می‌گوید.» هَنسن نامۀ خود را به جان هولدرن، مشاورِ ارشد اوباما در زمینه‌های علمی تحویل داد. هولدرن با هنسن دوست بود و قول داد که نامه را به رئیس‌جمهور خواهد رساند؛ اما هیچ‌گاه پاسخی به نامۀ او ندادند. با رسیدنِ بهار، هنسن اعتمادش را به دولتِ جدید از دست داد. هولدرن در ایمیلی گفت نمی‌تواند حرف‌هایی که به رئیس‌جمهور زده یا چیزهایی را که از او شنیده است، بازگو کند.

هنسن به من گفت: «امیدوار بودم که اوباما واقعی‌بودنِ مسئله را درک خواهد کرد و فرصتِ پرداختن به موضوعاتِ انرژی و آب‌وهوا و امنیتِ ملی را دودستی خواهد قاپید و برنامه‌ای قوی عرضه خواهد کرد.» کمی بعد گفت: «شاید هنوز هم چنین کاری بکند؛ ولی من احساس خوبی دربارۀ ماجرا ندارم.»

دلایلِ فراوانی وجود دارد برای اینکه مخاطبان به بحث‌های مربوط به گرمایش جهانی توجهی نشان ندهند و گویا هر روز دلایلِ تازه‌ای هم کشف می‌شود. هنسن هم مثلِ هرکسِ دیگری از این بهانه‌ها خبر دارد. باوجودِ‌این، هنوز تلاش می‌کند توجه مخاطبان را جلب کند. او سخنرانی‌های عمومیِ فراوانی ایراد می‌کند. در همین ماه‌های گذشته برای این گروه‌ها سخنرانی کرده است: انجمنِ آمریکاییانِ بومی در واشنگتن، دانشجویانِ دانشگاهِ دارتمت، دانش‌آموزانِ دبیرستانی در کپنهاگ، شاه‌هرالد و شهروندانِ علاقه‌مندِ اُسلو، فعالانِ انرژی‌های تجدیدپذیر در میلووکی، طرف‌دارانِ موسیقی فولک در نیویورک و استادانِ سلامتِ عمومی در منهتن.

در ماه آوریل وقتی فعالانِ ضدِ زغال‌سنگ، هَنسن را برای سخنرانی به پارلمانِ ایالتِ نیوهمپشر دعوت کرده بودند، با او همراه شدم. فقط دوسه روز بود که خبرِ برگزاری برنامه اعلام شده بود؛ بااین‌حال، حدودِ ۲۵۰ نفر در محل حاضر شده بودند. از زنی که از روستاهای آسیپی آمده بود، پرسیدم چرا آمده است. گفت «در طولِ عمر آدم، فقط یک‌بار فرصت دست می‌دهد که خبرهای بد را مستقیماً از دهنِ غیب‌گو بشنود.» هَنسن برای آن برنامه هم طبقِ معمول پاورپوینت آماده کرده بود. مطالبِ او روی اسلایدهایی نوشته شده بود که تصویرِ محوی از جورج واشنگتن در پس‌زمینۀ آن‌ها به چشم می‌خورد. اولین اسلاید، تیتری بود که برای ارائه‌اش انتخاب کرده بود: «خطراتِ آب‌وهوایی‌ای که سیارۀ ما را تهدید می‌کند.» پایین‌تر، این عبارت را نوشته بود: «همۀ اظهارنظرهای سیاسی، دیدگاه‌های شخصی است.»

هنسن دوست دارد سخنرانی‌هایش را با بحثی دربارۀ تاریخ آب‌وهوا از حدود پنجاه‌میلیون سالِ پیش آغاز کند. این بحث اگرچه بسیار فشرده است، هنوز به شکلِ خطرناکی طولانی به نظر می‌آید. هنسن می‌گوید پنجاه‌میلیون سال پیش، سطحِ دی‌اکسیدکربن بالا بود و جهان بسیار گرم. در کلِ سیاره اصلاً یخ وجود نداشت و در قطبِ جنوب نخلِ خرما می‌رویید. سپس سطحِ دی‌اکسیدکربن رو به کاهش گذاشت. هیچ‌کس دقیقاً نمی‌داند چرا؛ اما یکی از عللش می‌تواند این باشد که در فرایندهای آب‌وهوایی، در طولِ میلیون‌ها سال، دی‌اکسیدکربنِ معلق در هوا، در سنگ‌های آهک جذب و دفن شد. به‌موازاتِ کاهشِ سطح دی‌اکسیدکربن، زمین اندک‌اندک سرد شد. چند اسلاید این فرایند را بینِ پنجاه‌میلیون تا سی‌وپنج‌میلیون سالِ گذشته نشان می‌داد. هنسن به‌سرعت آن‌ها را رد کرد. در نتیجۀ این فرایند، دمای آب در عمقِ اقیانوس‌ها به حدود ده درجه کاهش یافت. نهایتاً حدودِ سی‌وچهارمیلیون سال پیش، دما آنقدر پایین آمده بود که آرام‌آرام در قطبِ جنوب، توده‌های یخی شکل گرفت. حدود سه‌میلیون سال پیش، شاید هم کمی زودتر، صفحه‌های دائمیِ یخ در قطبِ شمال نیز پدیدار گردید. سپس، حدود دومیلیون سال پیش، مکرراً دوره‌های یخبندان رخ داد. در دوره‌های یخبندان که آخرینِ آن‌ها دوازده‌هزار سال پیش به انتها رسید، سطحِ دی‌اکسیدکربن بسیار اندک می‌شد.

اما حالا دارد چه اتفاقی می‌افتد؟ هنسن برای مخاطبان خود در نیوهمپشر توضیح داد که اکنون روندِ سرمایشِ جو برعکس شده، آن‌هم با سرعتی بسیار زیاد؛ مثلِ اینکه نوار کاسِتی را روی دورِ تند به عقب برگردانید. حجمِ دی‌اکسیدِکربنی که در هوا پمپاژ می‌شود، ده‌هزار برابرِ مقداری است که سیستمِ طبیعیِ آب‌وهوا قادر به مهار آن است.

او اضافه کرد: «بنابراین انسان‌ها مسئولِ تغییرِ ترکیبِ آب‌وهوایی زمین هستند، بلافاصله حرفش را تصحیح کرد «خب، این تصمیمی است که ما گرفته‌ایم، حالا چه این اتهام را بپذیریم چه نه.»

karkhane3یکی از خطرات فراوانی که بازگشتِ اوضاع آب‌وهوایی به عقب برای ما دارد، ذوب‌شدنِ صفحه‌های یخی‌ای است که در طولِ زمان شکل گرفته‌اند. وقتی این فرایند شروع شود، خودبه‌خود تشدید خواهد شد. «اگر ما همۀ سوخت‌های فسیلی‌مان را بسوزانیم و دی‌اکسیدِکربنش را در اتمسفر رها کنیم، زمین را به دوره‌ای برمی‌گردانیم که هیچ یخی روی آن نبوده است.» هَنسن بعد از این جمله اضافه کرد: «البته مدتی طول می‌کشد تا کار به آنجا بکشد، چون صفحه‌های یخی آناً ذوب نمی‌شوند؛ ولی این کاری است که ما داریم می‌کنیم. وقتی همۀ یخ‌های روی زمین آب شوند، سطحِ دریاها هشتاد متر بالا خواهد آمد. آن وقت زمین به سیاره‌ای کاملاً متفاوت تبدیل خواهد شد.»

هیچ واژۀ دقیقی وجود ندارد که بتواند وضعیتِ آب‌وهوا را بعد از ورود این حد از دی‌اکسیدکربن به اتمسفر توصیف کند. بهترین چیزی که دانشمندان و سیاست‌گذاران روی آن توافق کرده‌اند، این است: «تداخل اتمسفریِ خطرناک» یا «تاخ». بیشترِ بحث‌های رسمی اطمینان داده‌اند که تاخ فرا نخواهد رسید تا وقتی که سطحِ دی‌اکسیدکربن در هوا، به بیش از ۴۵۰ پی‌پی‌ام برسد. بااین‌حال، هنسن به این نتیجه رسیده است که آستانۀ ورود به تاخ بسیار پایین‌تر است. او به مخاطبانش گفت: «خبرِ بد این است که آن سطح از دی‌اکسیدِکربن که برای ما خطرساز خواهد بود، بیشتر از ۳۵۰ پی‌پی‌ام نیست. اما خبر حقیقتاً بد این است که سطحِ دی‌اکسیدکربن در هوا، همین الان، به ۳۸۵ پی‌پی‌ام رسیده است.» (از حدودِ ده‌هزار سال پیش تا دورانِ انقلاب صنعتی، سطحِ دی‌اکسیدکربن هوا، حدود ۲۸۰ پی‌پی‌ام بوده است و اگر همین فرایندِ صعودی ادامه یابد، سطحِ دی‌اکسیدکربن، حول و حوشِ سال ۲۰۳۵ به ۴۵۰ پی‌پی‌ام خواهد رسید.)

هر وقت پذیرفتید که همین الان هم سطحِ دی‌اکسیدکربن بسیار بالا است، آن‌وقت هنسن به شما خواهد گفت که باید چه کار کنید.

هنسن چارتی را نشان داد که میزانِ کربنِ سوخت‌های فسیلیِ مرسوم را نشان می‌داد. بالای نفت، ستونِ کوتاهی کشیده شده بود، بالای گاز طبیعی، ستونی کوتاه‌تر از نفت و بالای زغال‌سنگ، ستونی بلند. او گفت: «امروز ما حدودِ نیمی از ذخایر نفت را سوزانده‌ایم و تمامِ نفت و گازِ طبیعیِ در دسترس را خواهیم سوزاند.» این ذخایر در اختیار عربستان سعودی و روسیه است و ما نمی‌توانیم به آن‌ها بگوییم آن را نفروشید. بنابراین، وقتی به میزان ذخیرۀ سوخت‌های فسیلی می‌نگریم، خیلی روشن است که تنها راهی که پیشِ روی ما قرار دارد که بتوانیم میزانِ دی‌اکسیدکربن را در اتمسفر کاهش دهیم، استفاده ‌نکردن از زغال‌سنگ است. حالا چه این مسئله به‌معنیِ استخراج ‌نکردنِ زغال‌سنگ از معادن باشد، چه به‌معنیِ سوزاندنِ آن در نیروگاه‌هایی که می‌توانند مانعِ انتشار دی‌اکسیدکربن شوند. معمولاً به چنین نیروگاه‌هایی «نیروگاهِ زغال‌سنگیِ پاک» می‌گویند. اگرچه اخیراً دربارۀ این نیروگاه‌ها خیلی حرف می‌زنند، درحالِ‌حاضر هیچ نیروگاهِ پاکی در بخشِ تجاری وجود ندارد و به عللِ تکنولوژیک و اقتصادی، معلوم نیست که هیچ‌وقت چنین نیروگاه‌هایی ساخته شوند یا نه.

هنسن ادامه داد: «اگر ما امروز ساختِ نیروگاه‌های زغال‌سنگیِ جدید را متوقف کنیم و نیروگاه‌های زغال‌سنگیِ موجود را نیز طیِ بیست سال آینده از رده خارج سازیم، می‌توانیم ظرفِ چندده سال، میزانِ دی‌اکسیدکربن را به ۳۵۰ پی‌پی‌ام برگردانیم.» برای نمونه، احیای جنگل‌ها نیز اگر در سطحِ وسیع صورت گیرد، می‌تواند موجبِ کاهش میزان جهانی دی‌اکسیدکربن شود. هنسن تأکید می‌کند: «پس از نظرِ تکنیکی این کار عملی است؛» اما «مستلزمِ این است که اقداماتِ مناسب را انجام دهیم.»

برحسبِ تصادف، قرار بود همان روز بعدازظهر، مجلسِ نیوهمپشر طرحی را به رأی بگذارد که مربوط به بزرگ‌ترین نیروگاهِ زغال‌سنگیِ ایالت می‌شد. مالکِ این نیروگاه برنامه‌ریزی کرده بود که چندصد میلیون دلار هزینه کند تا میزانِ انتشار جیوه از نیروگاه را کاهش دهد. طرحِ مجلس برای آن بود که این هزینه با مالیات به مالک برگردد. هنسن که فکر می‌کرد باید درِ چنین نیروگاه‌هایی را تخته کرد، گفت این برنامه «دور ریختنِ فاجعه‌بارِ پول» است. یکی از نمایندگان که با دیدگاه هنسن همدلی داشت، لایحه‌ای آماده کرد که بر مبنای آن، باید روی این پروژه تحقیقاتِ بیشتری می‌شد. بعد از سخنرانی، چندین نفر آمده بودند تا با هنسن حرف بزنند. طبقِ توضیحاتِ آن‌ها، شرکت‌های ساخت‌وسازِ ایالت با لایحۀ آن نماینده، مخالف بودند و به نظر می‌رسید که طرح پذیرفته خواهد شد؛ اما کمتر از یک ساعت بعد، لایحه با اتفاقِ آرا در کمیتۀ مربوط رد شد.
توافقی سراسری بین دانشمندان وجود دارد که زغال‌سنگ جدی‌ترین تهدید برای آب‌وهوا است.

مردی به هنسن گفت: «فکر می‌کنم شما عادت کرده‌اید به اینکه حقیقت را به سیاست‌مداران بگویید و با بی‌اعتنایی آن‌ها مواجه شوید.»

هنسن لبخندی اندوهناک به لب آورد: «حق با شما است.»

در حلقه‌های علمی، نگرانی‌ها دربارۀ تاخ بسیار شایع است. طیِ چند سال گذشته، محققان در سراسر جهان روندهایی بسیار مخرب را تشخیص داده‌اند: زمین با سرعتی بیش از آنچه بیش‌بینی می‌شد، در حالِ تغییر است. برای مثال، کسی انتظار نداشت که پیش از صد سال آینده، قطبِ جنوب بخشِ اصلیِ یخ‌های خود را از دست بدهد؛ اما مطالعاتِ اخیر نشان می‌دهد صفحه‌های عظیمِ یخیِ این قاره همین الان در حال کوچک‌شدن است. در منتهی‌الیهِ دیگر سیاره، یخ‌های قطبِ شمال با سرعتی تکان‌دهنده در حال ذوب‌شدن‌اند. ضخامتِ یخ‌های آن منطقه در تابستان، حدود نصفِ ضخامتِ یخ‌ها در همین چهل سال گذشته است. درعین‌حال، مناطقِ خشک‌سالی که در نواحیِ گرمسیریِ شمال و جنوبِ استوا در نوسان‌اند، نسبت به پیش‌بینیِ مدل‌های کامپیوتری، گسترده‌تر شده‌اند. سرعتِ وقوع آن‌ها نیز بیشتر شده است. این گسترش به‌معنای آن است که مناطقِ پرجمعیتِ اطرافِ استوا، مانندِ جنوبِ غربی آمریکا و مناطقِ اطرافِ مدیترانه، بیشتر و بیشتر از خشک‌سالی‌های متوالی آسیب خواهند دید.

اسپنسر ویرتِ فیزیک‌دان به من گفت: «فکر می‌کنم به‌طور مشخص، انقباضِ کلاهکِ یخی قطبِ جنوب تأثیر خیلی زیادی روی اکثرِ دانشمندان گذاشت.» سپس گفت: «و اینجور خبرها همین‌طور ادامه دارد. با خودتان فکر می‌کنید بعدی چیست؟ بعدی؟ انگار همه ‌چیز دارد به مسیرِ نادرستی می‌رود که تغییرات را وخیم‌تر و سریع‌تر می‌کند.»

هانس یوئاخیم شِلِنهوبر، رئیسِ مؤسسۀ تحقیق در آثارِ آب‌وهوایی در پوتسدامِ آلمان اخیراً گفته است: «تقریباً در تمام حوزه‌ها، سرعتِ تغییرات بیش از آن‌ چیزی است که ما پیش‌بینی کرده بودیم. ما داریم به سمتِ بی‌ثبات‌کردنِ آب‌وهوای دنیا می‌رویم و این بی‌ثباتی خیلی پیشرفته‌تر از آن است که اکثرِ مردم یا حکومت‌ها درک می‌کنند.»

مشاورِ علمیِ اوباما، جان هولدرن، فیزیک‌دانی است که دانشگاه هاروارد را ترک کرده است. او گفته که معتقد است: «هر نگاه منطقی، فراگیر و روزآمد به شواهد، آشکارا نشان می‌دهد که تمدن خیلی وقت است موجبِ تداخلِ اتمسفریِ خطرناک در سیستمِ آب‌وهوایی شده است.»

به‌علاوه توافقی سراسری بین دانشمندان وجود دارد که زغال‌سنگ جدی‌ترین تهدید برای آب‌وهوا است. پنجاه‌درصد از نیروی برق در ایالات متحده با زغال‌سنگ تولید می‌شود. در چین، این درصد حدود هشتاد است و هر یکی‌دو هفته، نیروگاهِ زغال‌سنگیِ جدیدی افتتاح می‌شود. ذخایرِ نفت رو به کاهش است؛ اما زغال‌سنگ هنوز بسیار فراوان است و می‌تواند به سوختِ مایعِ بسیار آلوده‌کننده‌ای تبدیل شود. در بعضی جاها این اتفاق افتاده است. استیون چو، فیزیک‌دانِ برندۀ جایزۀ نوبل، پیش از آنکه وزیرِ انرژی ایالات متحده شود، در یکی از سخنرانی‌هایش گفته بود: «زیرِ زمین آنقدر کربن وجود دارد که برای پختنِ همۀ ما بس است. زغال‌سنگ بدترین کابوسِ من است.» هنسن علاقه‌مند است این علایق را تشدید کند. چند ماه پیش، هفت دانشمندِ برجستۀ اقلیم‌شناس در استرالیا نامه‌ای سرگشاده به سرانِ بزرگ‌ترین شرکت‌های مادر در این کشور نوشتند و گفتند: «نباید هیچ نیروگاهِ زغال‌سنگی جدیدی تأسیس شود؛ جز نیروگاه‌هایی که نشتِ دی‌اکسیدکربن از آن‌ها صفر است.» به‌علاوه توصیه کردند: «همۀ نیروگاه‌های قدیمی باید طیِ برنامه‌ای فوری از رده خارج شوند.» این گروه در نامه‌شان نوشتند: «متأسفانه واقعیتِ تلخ ماجرا این است که هر اقدامِ مؤثری برای جلوگیری از تغییرات آب‌وهوایی، مستلزمِ توقفِ کارِ نیروگاه‌های زغال‌سنگیِ فعلی در آیندۀ نزدیک است.»
naghshe4
نگرانی‌های هنسن دربارۀ تاخ دغدغۀ خیلی از دانشمندان است؛ باوجودِاین، هنسن همچنان تافته‌ای جدابافته است. نیومی اورِسکِس، مورخ علم و از اعضای هیئت مدیرۀ دانشگاه کالیفرنیا در سن‌دیگو، به من گفت: «تقریباً همۀ اعضای جامعۀ علمی آماده‌اند بگویند که ما اگر این روند را ادامه دهیم و برای بازگرداندنِ اوضاع به وضعِ عادی دست به کاری نزنیم، خیلی‌خیلی زود وضعِ خطرناکی پیدا خواهیم کرد یا همین الان هم در معرضِ خطر هستیم. اما هنسن عباراتِ شدیدالحن‌تری به کار می‌برد. او از واژه‌ها و صفت‌های اخلاقی استفاده می‌کند و این چیزی است که دانشمندان با آن راحت کنار نمی‌آیند.»

درعینِ‌حال هنسن بینِ فعالانِ محیط‌زیستی نیز رفته‌رفته جای خود را از دست داده است. آیلین کلاوسن، رئیسِ مرکزِ جهانیِ تغییراتِ آب‌وهواییِ پیو، گفت: «من تصور می‌کنم جیم هنسن به همان اندازه که دانشمند است، یک قهرمان هم هست. او از همان اول در این ماجرا حاضر بوده است، همه‌جور فشارِ سیاسی را تحمل کرده است و کارهای عجیب‌وغریبی کرده است تا این موضوع در مرکزِ توجهات باقی بماند. بااین‌حال ای‌کاش روی همان چیزی که واقعاً می‌داند متمرکز می‌مانْد. چون من تصور می‌کنم هنسن نگاه واقع‌گرایانه‌ای ندارد که تشخیص دهد چه چیزهایی از نظرِ سیاسی ممکن است یا بهترین سیاست‌گذاری‌ها باید شامل چه چیزهایی شود تا این موضوع را مدنظر قرار داده باشد.»

در میان راه‌حل‌های موجود برای کاهش سطحِ انتشار دی‌اکسیدکربن، یگانه راهی که به نظر می‌رسد شانسِ تصویبِ قانونی داشته باشد، چیزی است که به آن می‌گویند سیستمِ «محدودیت و تجارت[۵]» طبقِ این سیستم، دولت محدودیت مشخصی برای کلِ دی‌اکسیدکربنِ انتشاریافته قائل می‌شود. سپس به انتشاردهندگانِ بزرگی مانند نیروگاه‌ها و پالایشگاه‌ها اجازه می‌دهد تا در بازارِ کربن، خریدوفروش کنند. روی کاغذ، حداقلش این است که چنین سیستمی مصرف‌کنندگانِ سوخت‌های فسیلی را ناامید می‌کند؛ چون مجبورند برای دی‌اکسیدکربنی که انتشار می‌دهند، پول پرداخت کنند. اما تجربۀ استفاده از این سیستم بینِ اعضای اتحادیۀ اروپا نشان داده است
هنسن «دلم نمی‌خواهد نوه‌هایم بگویند بابابزرگ فهمید دارد چه اتفاقی می‌افتد، ولی مسئله را روشن نکرد.»
که نتیجۀ کار بسیار غیرقاطع است و هنسن می‌گوید این کار در اساس یک‌ جور تظاهرکردن است. او اخیراً برای اشاره به این سیستم گفته بود: «معبدِ نابودی.» هنسن اصرار دارد که آنچه لازم است، وضعِ مالیاتِ مستقیم روی انتشار دی‌اکسیدکربن است. این مالیات باید از ابتدا چشم‌گیر باشد[۶] و در طول زمان نیز با شیبی تند افزایش یابد. عواید این مالیات به‌زعمِ هنسن باید در درآمد سرانۀ آمریکایی‌ها توزیع شود. بدین‌ترتیب، آن‌هایی که انرژیِ کمتری مصرف کنند، می‌توانند پولِ بیشتری دربیاورند و از طرفِ دیگر کسانی که بیشتر مصرف می‌کنند، خواهند فهمید که این کار برایشان گران تمام می‌شود. چند هفته پیش هنسن با اشاره به سیستمِ «محدویت و تجارت» نوشت: «تنها دفاعی که می‌شود از این دروغِ شاخ‌دار کرد، این است که خب، درست است. جای خوشحالی ندارد؛ ولی این قطار از ایستگاه به راه افتاده است و بهتر است هرچه‌زودتر از ریل خارج شود وگرنه طولی نخواهد کشید که زمین و کلِ ما را با خود به قعرِ دره خواهد برد.»

از حدود سی سال پیش که هنسن مدیرِ مؤسسۀ گودارد شده است، دفتر او در طبقۀ هفتمِ ساختمانِ مؤسسه قرار دارد. ماه گذشته، یک روز به آنجا رفتم تا با او ملاقات کنم. هنسن به من گفت که دارد تلاش می‌کند بایگانی‌های قدیمی‌اش را کامپیوتری کند. سه میزِ کار چوبی دفتر وسیعِ او را اشغال کرده‌اند، باوجودِاین، همچنان خیره‌کننده‌ترین چیزی که به چشم می‌آید، انبوهِ کاغذهایی است که همه ‌جا روی هم تلبار شده‌اند.

هنسن در طول هفته، در آپارتمانی زندگی می‌کند که فقط دو-سه بلوک از محلِ کار او فاصله دارد. اما اغلب آخر هفته‌ها با همسرش به خانۀ قرنِ هجدهمی‌ای می‌رود که در پنسیلوانیا خریده است و پسر و دخترش که هر دو خودشان نیز بچه‌دارند، آنجا به آن‌ها سر می‌زنند. هنسن عاشقِ نوه‌هایش است. در طولِ ساعاتِ متمادی‌ای که با هم حرف می‌زدیم، تنها چیزی که با علاقۀ محض تعریف می‌کرد، شرحِ درخت‌کاری‌هایش با آن‌ها در بهار بود. او می‌گوید آن‌ها اصلی‌ترین دلیلِ فعالیت‌هایش هستند. هنسن برایم توضیح داد: «دلم نمی‌خواهد نوه‌هایم بگویند بابابزرگ فهمید دارد چه اتفاقی می‌افتد، ولی مسئله را روشن نکرد.»

روزی که با هنسن در دفترِ کارش ملاقات کردم، کمیتۀ انرژی و تجارت در کنگره، لایحۀ محدودیت و تجارتی را آماده کرده بود که هنری واکسمن، نمایندۀ کالیفرنیا بانی آن بود. این لایحه که «معاهدۀ آمریکاییِ انرژیِ پاک و امنیت» نام گرفته، هدفِ اصلی خود را کاهشِ هفده‌درصدیِ انتشار کربن در آمریکا تا سالِ ۲۰۲۰ قرار داده است. این مهم‌ترین قانون‌گذاریِ کنگره دربارۀ آب‌وهوا تا گذشته‌های دور است. هنسن معتقد است این لایحه مشخصاً اجازۀ ساختنِ نیروگاه‌های زغال‌سنگیِ جدید را می‌دهد و فکر می‌کند اگر تصویب شود، چنین ساخت‌وسازهایی اتفاق خواهد افتاد. او گفت احتمالاً بهترین اتفاق ممکن این است که این لایحه تصویب نشود، چون در این صورت محتمل است که «کنگره تجدیدنظر کند و این بار لایحه را با حساسیت بیشتری بنویسد».

من گفتم اگر لایحه تصویب نشود، احتمالِ بیشتر این است که کنگره این موضوع را به حالِ خود رها کند، و به همین علت است که اکثرِ گروه‌های زیست‌محیطی در کشور مدافعِ لایحه‌اند.

هنسن گفت: «این صرفاً به‌علت ساده‌لوحیِ سازمان‌های زیست‌محیطی در واشنگتن است. جای تأسف دارد که برخی از این سازمان‌ها خودشان بخشی از ساز و کار «همرنگِ جماعت شوی» واشنگتن شده‌اند.

هنسن مدعی است که سیاست‌مداران به شکلی خودخواسته، دچارِ سوءفهم از علمِ اقلیم‌شناسی هستند؛ البته می‌شود این‌طور هم گفت که هنسن دچارِ سوءفهم از سیاست است. اگر بخواهیم سطحِ دی‌اکسیدکربن معلق در اتمسفر ثابت شود، حدودِ سه‌چهارمِ از کلِ حجمِ انتشارِ جهانی این گاز باید متوقف شود. برای چنین کاری، مسائل مربوط به کشاورزی و جنگل‌داری نیز به شکلی بنیادی باید تغییر کند. تا چشم‌اندازی دوردست به نظر نمی‌رسد که هیچ ملتی برای برداشتنِ گام‌های لازم داوطلب باشد. از سوی دیگر، تقریباً تمام روندها نیز در جهتِ مخالف درحال حرکت‌اند. اینکه دنیا عمیقاً نیازمندِ راه‌حلی است که هم علم و هم سیاست را راضی کند، به معنیِ این نیست که چنین راه‌حلی در دسترس نیز هست.

هنسن به سهمِ خود می‌گوید که وقتی قوانین ژئوفیزیک هم تغییرپذیرند، تغییرِ قوانین جامعه به‌طریق ِ‌اولی ممکن است. به او یادآوری کردم که نباید از ایالات متحده انتظار داشت که نیروگاه‌های زغال‌سنگیِ خود را تعطیل کند. در پاسخ گفت: «همین الان می‌توان کشورهایی را نشان داد که تشکیلاتِ انرژیِ آن‌ها پنجاه‌درصد کارامدتر از تشکیلاتِ آمریکا است. ما نصفِ برقِ خود را از زغال‌سنگ می‌گیریم. همین یک مسئله خودش به اندازۀ کافی جای بحث دارد.»

پس هند و چین چه می‌شوند؟

هر دوی این کشورها در خطرِ تهدیدهای مکررِ تغییراتِ آب‌وهوایی هستند. مادامی که سیاست‌مداران و مردمِ حامی آن‌ها را به حال خود بگذاریم که چنین قوانینی را پیش ببرند، «بازارِ کسب‌وکار» به‌شکلِ متعارفِ خود پیش خواهد رفت و کوچک‌ترین اعتراضی به این روندِ متعارف، غیرواقع‌گرایانه جلوه خواهد کرد. بنابراین باید قوانین را عوض کنیم.

او گفت در فکرِ شرکت در تضاهراتِ اعتراضی دیگری علیهِ زغال‌سنگ در ویرجینیای غربی است.


پی‌نوشت‌ها:

[۱] Power Past Coal: نام جنبشی اعتراضی است که بر استخراج معادن زغال‌سنگ، حمل‌و‌نقل و صادرات و واردات این سوخت فسیلی متمرکز شده است و برای جایگزینی این سوخت آلوده با انرژی‌های پاک‌تر می‌کوشد. نامِ دیگر این جنبش «communities against coal export» است که در ترجمه این نام را جایگزین کرده‌ام.
[۲] الان، ۷۵ ساله. این مقاله در سال ۲۰۰۹ منتشر شده است.
[۳] Model Zero
[۴] Spencer Weart
[۵] cap and trade: راهکاری است برای مقابله با افزایش آلودگی هوا. طبقِ این سیستم، مقدار دی‌اکسیدکربنِ مجاز برای انتشار معین می‌شود. ازاین‌به‌بعد، صنایعی که مجبورند دی‌اکسیدِکربن بیشتری مصرف کنند، باید این دی‌اکسید کربن را از صنایعِ پاک‌تر یا کارخانه‌های کم‌آلاینده بخرند.
[۶] چیزی معادل با مالیاتِ یک‌دلاری‌ای که روی هر گالن گازوئیل بسته می‌شود.

الیزابت کولبرت
ترجمه: محمد ملاعباسی
مرجع: Newyorker
منبع: ترجمان