محققان میگویند باید مراقب چنین وعدههایی باشید: افزایش سرعتِ مطالعه بدون کاهش درک مطلب.
تندخوانان استرالیایی رمان «نماد گمشده» دن براون را در همان روز اول چاپ در سال ۲۰۰۹ از اول تا آخر خواندند
بهرغم شور و شوق تمامی ما که کوهی از کتاب را روی هم چیدهایم تا روزی بخوانیم، شرکتها و نرمافزارهایی که مدعیاند بهسرعت، ما را تندخوان میکنند، به ناکجا آباد میروند. این را تحقیقات جدید ثابت کردهاند.
اخیراً در مجلۀ سایکولوجیکال ساینس[۱]، مقالهای چاپ شده است که آخرین مطالعات دربارۀ روند مطالعه و تأثیر آن در برنامهها و نرمافزارهای تندخوانی را تحلیل میکند. نویسندگان مقالۀ «اینهمه خواندنی، این زمان کم[۲]» دریافتهاند که «توازنی میان سرعت و دقت برقرار است» و «احتمالاً خوانندگان نمیتوانند سرعت خود را دو یا سه برابر کنند، مثلاً از حدود ۲۵۰ لغت در دقیقه به ۵۰۰ تا ۷۵۰ لغت در دقیقه برسند و همچنان متن را آنگونه بفهمند که با سرعت معمولی درک میکردند». سپس نتیجه میگیرند که هیچ روش سحرآمیزی نمیتواند کمک کند «بدون تلاش یا تعلیمِ چندان، سریعتر بخوانیم و مطلب را خوب درک کنیم».
این تحقیق همه چیز را تحلیل میکند: از دورههای تندخوانی تا برنامههایی که مجموعهای از کلمات را جدای از متن، روی صفحه نمایش نشان میدهند؛ روشی معروف به «نمایش سریعِ مجموعۀ بصری». این روش مبتنی است بر اینکه اگر نیاز نباشد چشمانمان را حرکت دهیم، میتوانیم سرعت مطالعه را بیشتر کنیم. اما دانشمندان میگویند که تنها حدود ده درصد از زمان مطالعه، صَرف حرکت چشمها میشود. بنابراین چون در روش نمایش سریعِ مجموعۀ بصری نمیتوان جملات قبلی را بازخوانی کرد، در فهم متن دچار مشکل میشویم.
دورههای تندخوانی بر این فرض استوارند که «با استفاده از دید پیرامونی، میتوان بهجای خواندنِ تکواژه، بخشهای بزرگی از صفحه و حتی کل یک صفحه را همزمان خواند». اما دانشمندان معتقدند «از لحاظ زیستشناختی و روانشناختی چنین روندی ناممکن است».
این محققان مینویسند، خوانندگان چشم خود را در زمان مطالعه حرکت میدهند؛ چون «تیزی بینایی محدود است» و این تیزی در مرکز شبکیه در بالاترین سطح قرار دارد. «دست خود را دراز کنید و انگشت شستتان را نگاه کنید. مرکز شبکیه تقریباً برابر عرض شست از این فاصله است.»
مینویسند: «در شکل افراطی، ادعا میشود که تندخوانان میتوانند صفحهای را زیگزاگی تا پایین بخوانند و در صفحۀ بعد زیگزاگی تا بالا بروند و اینگونه اطلاعات متن را بسیار بهتر از خوانندگانی با مهارت معمولی پردازش کنند. اما شواهدی که در خواندنِ معمولی مشاهده کردیم، با این ادعاها در تناقض است. اولاً، آنچه توانایی ما را در پردازش متن محدود میکند، ظرفیت ما برای شناسایی واژهها و درک متن است. احتمال رشد این توانایی با یادگیری تغییر حرکت چشم، بسیار ناچیز است. ثانیاً، پردازش واژههای مجموعهای متوالی و معنادار از جملات، به شکل نامرتب یا با حذف برخی واژهها که در حرکت زیگزاگ اتفاق میافتد، به توانایی پردازش و درک واژهها آسیب میزند.»
همچنین در دورههای تندخوانی گفته میشود که تندخوانان «با ممانعت از بیان ذهنی، کارایی مطالعه را افزایش میدهند». بیان ذهنی، شنیدن صدای کلمات در هنگام مطالعه در ذهن است. اما محققان اظهار میدارند که «تحقیقات روی مطالعۀ معمولی، این ادعا را به چالش میکشد که استفاده از بیان ذهنی در آرامخوانی، عادتی ناپسند است»؛ زیرا «شواهد نشان میدهند که بیان ذهنی نقش مهمی در شناسایی واژگان و درک مطلب در زمان مطالعه دارد».
الیزابت اسکاتر، یکی از نویسندگان این گزارش و از روانشناسان دانشگاه کالیفورنیا، سندییگو، بیان داشت که دانشگاهیان به این دلیل به نوشتن این مقاله دست زدند که «تندخوانی مسئلهای جذاب است و بسیاری از شرکتها مدعیاند میتوانند شما را در رسیدن به آن یاری دهند».
وی بیان داشت: «اما طی چند دهه و حتی یک قرن اخیر، در حوزۀ علمیِ مطالعهپژوهی، چیزهای زیادی دربارۀ روند خواندن کشف شده و این دانش استلزامات مهمی برای روشهای تندخوانی در پی داشته است. در واقع باتوجه به آنچه دربارۀ فرایند مطالعه میدانیم، بسیاری از ادعاها در زمینۀ تندخوانی دقیق نیستند. فکر کردیم خوب است این حقایق را با عموم مردم در میان بگذاریم تا پیش از ثبتنام در کلاسهای تندخوانی یا خرید نرمافزارهای تندخوانی، بتوانند آگاهانه تصمیم بگیرند.»
این مقاله به تندخوانانِ فوقالعاده معروف مانند ان جونز ارجاع میدهد. جونز کسی است که شش بار قهرمان مسابقات جهانی تندخوانی شده است. «او روزی در سال ۲۰۰۷ در کتابفروشی معروفی در خیابان چرینگ کراس لندن، نشست و تنها در حدود ۴۷ دقیقه آخرین کتاب هری پاتر را قورت داد».
دانشگاهیان مینویسند: «هرچند نتایج مطالعات ما نشان میدهند که دورههای تندخوانی در ادعاهای خود اغراق کردهاند؛ هنوز جای بحث هست که نمیتوان دادههای افرادی را که با سرعت معمولی مطالعه میکنند، به تندخوانان تعمیم داد.» این نکته نیز درخور تأمل است که «جونز، در تندخوانیِ هری پاتر، این مزیت را داشت که کتابهای قبلیِ این مجموعه را خوانده بود و در نتیجه از دانش زمینهایِ خوبی دربارۀ شخصیتها، ساختار پیرنگ و سبک نوشتار بهره میبرد. و اینگونه میتوانست آن دانش زمینهای را با نمونههای بصری در صفحات کتاب جدید و توانایی بسیار پرورشیافتهاش در استنباط گسترده، ترکیب کند و خلاصۀ منسجمی از کتاب عرضه کند».
جونز که سال گذشته، برو دیدبانی بگمار [۳] هارپر لی را تندخوانی کرد، با نتایج این مقاله مخالفت میکند و میگوید: «مثل همیشه تحقیق دیگری انجام شده و ماجرا جور دیگری تفسیر شده است.» او در مصاحبه با گاردین گفت که اغلب اوقات با سرعت ۸۰۰ تا ۱۵۰۰ واژه در دقیقه میخواند. این رقم، بسیار بیشتر از میانگینی است که اسکاتر و همکاران دانشگاهیاش برای یک خوانندۀ خوب مناسب دانستهاند؛ یعنی ۲۰۰ تا ۴۰۰ واژه در دقیقه.
وی گفت: «در واقع من همان کاری را میکنم که ورزشکاران میکنند. البته افراد از من میخواهند تا در رویدادهایی مثل برو دیدبانی بگمار، با بیشترین سرعتی که میتوانم، بخوانم. آن اجرای خوانشِ فوقالعادهای بود. کتاب را خواندم، فهمیدم، دوستش داشتم و بلافاصله بعد از خواندن، گفتوگوهای عمیقی دربارۀ آن با روزنامهنگاران انجام دادم. کارِ بیزحمتی به نظر میرسید؛ اما واقعاً آسان نبود. من بیست سال سابقۀ تندخوانی دارم و خوب میدانم چطور با چنین کاری مواجه شوم.»
جونز روش نمایش سریع مجموعۀ بصری را رد میکند و میگوید این روش، «همه چیز را از متن جدا میکند و به همین خاطر نمیتوان آن را به یاد آورد». وی معتقد است استفاده از نشانههایی مثل مداد یا انگشت به خواننده کمک میکند با چشم، متن را در صفحه دنبال کند و سبب میشود «خیلی سریعتر بخواند». میگوید این کار «برای کسانی هم که دچار تنش بصری هستند یا نمیتوانند بین خطوط صفحه فاصله بگذارند، سودمند است».
جونز که مشغول نوشتن کتابی دربارۀ تندخوانی است، میگوید با افراد زیادی کار میکند و بهویژه از کار با افراد خوانشپریش لذت میبرد. «به یکی از پسربچهها که دچار خوانشپریشی بود، افتخار میکنم. در شش سالگی خواندن را یاد گرفته بود. ده سال داشت و تنها پس از یک ساعت [تمرین]، سرعتش از ۲۶ کلمه در دقیقه به ۶۰ کلمه در دقیقه رسید. این زندگیاش را دگرگون کرد.»
پینوشتها:
[۱] Psychological Science in the Public Interest
[۲] So Much to Read، So Little Time
[۳] Go Set a Watchman
آلیسن فلاد
ترجمه: نجمه رمضانی
مرجع: The Guardian
منبع: ترجمان