سؤال سوم : نشانهاى اهل هدايت در كم كسى يافت مىشود، پس لازم آيد كه اين فرقه بسيار كم باشند و اكثر مردمان بر ضلالت باشند؟
جواب: [بلى] اينچنين است، نمىبينى[۱] كه حقّ تعالى مىفرمايد [كه]: «وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ[۲]» و جاى ديگر در شأن ايشان مىفرمايد: «وَ قَلِيلٌ ما هُمْ[۳]» و مىفرمايد: «بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ[۴]»، «وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ[۵]»*، «وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَفْقَهُونَ[۶]»، «وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ[۷]»، «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ[۸]»، «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ[۹]»، «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ[۱۰]».
و حضرت امام محمّد باقر- عليه السّلام- سه نوبت فرمود كه: «مردمان همه بهايماند»، پس فرمود: «مگر اندكى از مؤمنان». پس سه نوبت فرمود: «مؤمن كمياب است[۱۱]». و حُمْران بن أَعْيَن گويد كه «آن حضرت را گفتم: فداى تو شوم چه كميم ما گروه شيعه، اگر بر خوردن گوسفندى مجتمع شويم آن را تمام نتوانيم كرد. آن حضرت فرمود: آيا حديث نكنم ترا به عجبتر از اين؟ مهاجران و انصار همه رفتند مگر- و اشاره به دست مبارک فرمود يعنى- سه كَس. پس من گفتم: فداى تو شوم، چه شد حال عمّار؟ فرمود: رحم فرمايد خداى تعالى عمّار را، بيعت كرد و شهيد شد. پس من در نفس خود گفتم: چه فضيلت بهتر از شهادت تواند بود؟، پس به جانب من نظر كرد و فرمود [كه]: «تو شايد گمان كنى كه او مثل آن سه كس بود، هَيهات هَيهات[۱۲]».مراد آن حضرت به آن سه كس، سلمان و ابو ذر و مقداد است[۱۳]، رضي اللَّه عنهم، چنانكه در احاديث ديگر تصريح به آن شده.
و در بعضى از آنها مذكور است كه و [امّا] عمّار پس جستنى كرد پس بازگشت. و اگر كسى را خواهى كه شک نكرد و در خاطرش چيزى خطور نكرد- يعنى در امر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام- پس مقداد است و بس. و امّا سلمان به خاطر رسانيد كه نزد آن حضرت اسم اعظم هست، اگر بخواند، زمين آن جماعت را فرو بَرَد، و آن همچنان بود. امّا ابو ذر آن حضرت او را امر فرمود به سكوت و او امتناع نمود مگر سخن گفتن [را][۱۴]. و حضرت امام جعفر صادق- عليه السّلام- فرمود كه: زن مؤمنه كميابتر است از مرد مؤمن و مرد مؤمن كميابتر است از گوگرد سرخ، پس، كه ديده است از شما گوگرد سرخ را[۱۵]؟ وحضرت امام موسى كاظم- عليه السّلام- فرمود: «نه هر كه به ولايت ما قائل است مؤمن است، ليكن اكثر مردمان از براى آنند كه مؤمنان با ايشان انس بگيرند[۱۶]».
و هم آن حضرت فرمود: «به خداى عزّ و جلّ قسم كه دنيا و ما فيها بود، و نبود [درو] مگر يک كَس كه بندگى خدا بجا مىآورد و اگر با او ديگرى مىبود حقّ تعالى او را نيز با او ياد مىكرد، آنجا كه مىفرمايد: «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۱۷]». تا آنكه بعد از مدّتى حقّ تعالى او را مؤانست بخشيد به اسماعيل و اسحاق، پس سه كس شدند. آگاه باشيد و به خدا قسم كه مؤمن كم است و اهل كفر بسيارند[۱۸]. پس فرمود: اين همه خلق از براى آن آفريده شده اند كه مؤمنان با ايشان انس بگيرند و آنچه در دل داشته باشند با ايشان بگويند پس استراحت كنند و ساكن شوند[۱۹]».
و از حضرت پيغمبر- صلّى اللَّه عليه و آله- منقول است كه: «حقّ تعالى مىفرمايد: اگر نمىبود در روى زمين مگر يک مؤمن هر آينه مستغنى مىشدم به[۲۰] او از جميع خلق خود و مىگردانيم مر او را از ايمان او انسى كه محتاج نشود به هيچ كس[۲۱]».
[۱] – اصل: «نه مىبينى».
[۲] – سبأ: ۱۳. «و اندكى از بندگان من پيوسته سپاسگزارند».
[۳] – سوره ص: ۲۴. «[مؤمنان و نيكوكاران] ايشان اندكند».
[۴] – العنكبوت: ۶۳. «بلكه بيشترشان خرد را كار نمىبندند».
[۵] – الأنفال: ۳۴، الطّور: ۴۷. «و ليكن بيشترشان نمىدانند».
[۶] – المنافقون: ۷: «و ليكن منافقان در نمى يابند».
[۷] – يوسف عليه السلام: ۱۰۳. «و بيشتر مردم مؤمن نخواهند شد هر چند[ برايمان آوردنشان] بس آرزو برى».
[۸] – الأنعام: ۱۱۶. ترجمه آيه گذشت.
[۹] – يوسف: ۱۰۶. «و بيشترشان به خدا ايمان نمىآورند مگر اينكه[ در همان حال] مشركند».
[۱۰] – الأعراف: ۱۷۹.:« و هر آينه بسيارى از پريان و آدميان را براى دوزخ بيافريديم».
[۱۱] – كافى: ج ۲، ص ۲۴۲، ح ۲.
[۱۲] – يعنى: نظر تو بسيار از حقّ دور است، كافى: ج ۲، ص ۲۴۴. ح ۶.
[۱۳] – الف:«بود».
[۱۴] – رجال كشّى: ص ۸.
[۱۵] – كافى: ۲/ ۲۴/ ۱. و كبريت احمر آن گوهرى است كه كيمياگران آن را اكسير ناميده و پيوسته در جستجوى آنند. و غالباً امور نادر و كمياب كه ندرتاً بدست مىآيند را بدان مثال مىزنند.
[۱۶] – كافى: ج ۲، ص ۲۴۴، ح ۷.
[۱۷] – النّحل: ۱۲۰. «همانا ابراهيم [به تنهايى] يک امّت بود، خدا را با فروتنى فرمانبردار بود و حقّگراى و يكتاپرست بود، و از مشركان نبود».
[۱۸] – كفر در اينجا آن است كه در برابر ايمان كامل مىباشد، نه آنچه در برابر اسلام است. يعنى كافر از ايمان نه از اسلام. (ترجمه از مرآة العقول: ۹/ ۲۸۹ و ۲۹۰)
[۱۹] – كافى: ج ۲، ص ۲۴۳. ح ۵.
[۲۰] – الف:«با».
[۲۱] – كافى: ج ۲، ص ۲۴۵، ح ۲.