Search
Close this search box.

چه عواملی بر سلامت روح و روان مؤثر است؟

salamat rooh va ravanعوامل متعددی بر روی سلامت و بهداشت روح و روان انسان‌ها تاثیرگذار می‌باشند. با وجود جدا نبودن اثرات متقابل عوامل فردی و محیطی ما برآن شدیم یک تقسیم‌بندی کلی از عوامل فردی (شامل:ِ ژنتیک و فیزیولوژی، جنسیت، باورها و اعتقادات فردی، داشتن مهارت‌های زندگی و… است) و محیطی (عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، محیط خانوادگی و…) مؤثر بر سلامت روان انجام دهیم. از سوی دیگر وجود بیماری‌هایی از قبیل بیماری‌های قلبی، اضطراب، افسردگی، موقعیت‌هایی که بیکاری زیاد و درآمد پایین است، آموزش محدود است.

به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز، در موقعیت‌هایی که استرس زیاد است، تبعیض جنسیتی وجود دارد، سبک زندگی ناسالم است و تخطی از قانون وجود دارد مشکلات روانی بیشتر و گویای این مسئله است که روان و اجتماع ممکن است اثر متقابلی بر شدید کردن اثرات رفتار و سلامت داشته باشند.

۱-عوامل فردی:
بر سلامت روح و روان عوامل مختلف فردی مؤثر هستند. این عوامل شامل ژنتیک و فیزیولوژی، جنسیت، یادگیری مهارت‌های زندگی، اعتماد به نفس، قدردانی، باورها و اعتقادات فردی، خندیدن و شادی، لذت بردن از زندگی، نداشتن کشمکش، تغذیه، ورزش، خواب مناسب و کافی، عدم وجود اعتیاد، اشتغال به کار هستند.
برخی از این عوامل نظیر ژنتیک ، فیزیولوژی و جنسیت غیر قابل تغییر اما برخی از آنها قابل تغییرند.
با مطالعه مطالب گفته شده در ذیل شما می‌توانید با حقایق و راهکارهایی در خصوص عوامل قابل تغییر آشنا شوید و از این طریق سلامت روان خود را ارتقا دهید.

۱-۱ ژنتیک و فیزیولوژی
نظام زیستى‌‏نگرى که اساس روان ‌پزشکى را تشکیل مى‏‌دهد، سلامت روانى را زمانى محقق مى‌‏داند که بافت‏ها و اندام‏هاى بدن به طور سالم و بى‌‏نقص به وظایف خود عمل کنند. در مقابل هر نوع اختلال در دستگاه عصبى و در فرایندهاى شیمیایى بدن، اختلال روانى را به همراه خواهد داشت. نمونه آن اختلالات روانی پس از آسیب مغزی و بیماری‌های جسمی و ناتوانی‌هایی است که بر روی سلامت روان تأثیر می‌گذارند و می‌توانند منجر به افسردگی، اضطراب و جدا شدن از جمع شوند.

۱-۲ جنسیت: 
جنسیت تعیین کننده‌ی مهم بهداشت روانی و بیماری روانی است.(۳۴) تعیین کننده‌ای است که اشاره به ویژگی‌های متمایز اجتماعی و بیولوژیک مردان و زنان دارد. جنسیت به عنوان یک مولفه‌ی قدرتمند تعیین کننده اجتماعی سلامت است که با مشخصه‌های دیگر مانند سن، ساختار خانواده، تعامل، درآمد، آموزش و حمایت اجتماعی و فرهنگ در ارتباط است.

جنسیت عنصر حیاتی در نابرابری سلامت در کشورهای در حال توسعه است و این نابرابری‌ها بر روی سلامت روان نیز تأثیر می‌گذارد. سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی که باعث تغییرات ناگهانی، مخرب و شدید درآمد، اشتغال و سرمایه اجتماعی می‌شوند که اگرقابل کنترل یا قابل اجتناب نباشد به طور قابل توجهی نابرابری جنسیتی علیه زنان و میزان اختلالات شدید روانی را افزایش می‌دهد.
نرخ کلی اختلالات روانی برای مردان و زنان تقریباً یکسان هستند، اما تفاوت قابل توجهی در الگوی بیماری‌های روانی می‌توان یافت. زنان بیشتر از مردان تحت تأثیر عوامل اجتماعی، اقتصادی و موقعیت زندگی در معرض خطرات سلامت روانی قرار دارند. تجربه پریشانی عاطفی، خشونت جنسی، خشونت خانگی، فشارهای ایجاد شده توسط نقش‌های متعدد خود و تبعیض‌های جنسی بر علیه زنان بیشتر است. تقریباً یک پنجم از زنان تجاوز یا اقدام به تجاوز را در طول عمر خود تجربه نموده‌اند.

افسردگی شایع‌ترین مشکل سلامت روانی در زنان است. میزان افسردگی تک قطبی در زنان دو برابر بیشتر است. در مقابل در مردان وابستگی به الکل دو برابر و احتمال ابتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی سه برابر بیشتر از زنان است. در کشورهای توسعه یافته تقریباً ۱ در ۵ مرد و ۱ در ۱۲ زن دچار وابستگی به الکل در طول عمر خود است. همچنین خشونت در مردان بیشتر است.


۱-۳ احساسات مثبت:

احساسات مثبت بیشتر به ویژگی‌های شخصی‌مان وابسته است. خوشحالی گاهی با احساسات خوش‌بینانه و هدف‌دار همراه است نکته جالب اینست که داشتن حتی میزان کمی از احساسات مثبت تا حد قابل توجهی آثار منفی استرس را کاهش داده که منجر به افزایش مقاومت بدن در برابر بیماریها و عفونت‌ها و کم شدن احتمال مریضی میشود.

۱-۳-۱ خنیدن و شادی:
بعضی از محققان فکر می‌کنند که خندیدن ممکن است بهترین درمان باشد که کمک می‌کند احساس بهتری داشته باشید. خندیدن، شوخی و خوش‌خلقی کردن ممکن است نقش مهمی در داشتن احساسات خوب داشته باشد. حال زمانی که می‌خندیم در بدن ما چه اتفاقاتی می‌افتد که می‌تواند منجر به افزایش سلامت گردد؟ وقتی می‌خندیم فیزیولوژی بدن ما تغییر می‌کند. خندیدن روی سطح جریان خون، پاسخ ایمنی بدن، سطح قند خون، ریلکس شدن و خواب مؤثر است. در زمان خندیدن، ماهیچه‌های صورت و بدن ما کشیده می شوند، ضربان و فشار خون بالا می‌رود، تندتر نفس می‌کشیم و اکسیژن بیشتری را به بافت‌هایمان می‌رسانیم. (در حقیقت فقط فکر کردن به خندیدن برای کاهش سطح هوررمون‌های استرس کافی است. همچنین به هنگام خنده تغییرات هورمونی نیز در بدن اتفاق می‌افتد مثلاً هورمون ضد درد (که باعث احساس خوشی و سلامتی در شخص می‌شود) در مغز آزاد می‌شود و میزان هورمونهای استرس‌زا در خون پایین می‌آید.

درتحقیقی در دانشکده مریلند بر روی ۲ گروه به این صورت انجام شد که به یک گروه فیلم کمدی و به گروه دیگر فیلم درام نشان دادند. رگ‌های افرادی که فیلم کمدی می‌دیدند به طور نرمالی عمل می‌کرد و به راحتی منبسط و منقبض می‌شد ولی در افرادی که فیلم‌های درام می‌دیدند رگ‌ها تمایل داشت که سخت شود و فقط به حرکت جریان خون محدود گردد. همچنین به نظر می‌رسد خندیدن باعث سوزاندن کالری می‌شود.

طبق تحقیق دانشگاه Vanderbilt آمریکا ۱۵-۱۰ دقیقه خندیدن ۵۰ کالری را می‌سوزاند (یک تکه شکلات در حدود ۵۰ کالری است) در مطالعه دیگری بر روی ۱۹ نفر از افراد دیابتی نشان داد که خندیدن بر روی سطح قند خون تأثیر دارد درحالیکه با افزایش استرس ایمنی بدن کاهش می‌یابد و برعکس خندیدن باعث افزایش ایمنی می‌شود.

۱-۳-۲ لذت: 
توانایی لذت بردن از زندگی برای سلامت روان ضروری است راز زندگی لذت بردن از گذران زندگی است. تمرین کردن مراقبه راهی برای ترویج توانایی لذت بردن از زمان حال است. البته ما نیازداریم که طرحی برای آینده داشته باشیم و از گذشته درس بگیریم اما اغلب ما خودمان را در زمان حال با نگران کردن در مورد آینده بدبخت می‌کنیم.


۱-۳-۳ قدردانی: 
از جمله اساسی‌ترین و زیربنایی‌ترین مسائلی است که باعث حفظ سلامت روان می‌گردد قدردانی است. قدردانی به صورت کلامی، غیرکلامی و یا هر دو روش صورت می گیرد.


شیوه‌های قدردانی:

۱ـ سپاسگزاری و تشکر کردن کلامی از عمل افراد
۲- نامه نوشتن
۳ـ لبخند زدن
۴ـ به گردش بردن فرد یا افرادی که در حق ما ابراز محبت کرده‌اند.
۵ـ کمک کردن در کارهای منزل نیز می‌‌تواند مراتب قدردانی ما را نشان دهد.
۶ـ صرف کردن وقت با دیگران است مثلاً‌ مرد برای قدردانی از زحمات همسرش می‌تواند مدت بیشتری از وقت خود را با او بگذراند و بالعکس.
۷ـ نگهداری از بچه‌ها شیوه دیگری جهت دستیابی به این امر مهم است.
۸ـ حمایت و وفاداری از طرف مقابل.
۹ـ گوش دادن همراه با علاقه به طرف مقابل.
۱۰- قدردانی را از کلمات و جملات کوچک شروع کنیم تا به جملات بزرگتری برسیم مثلاُ گفتن متشکرم یا ممنون.
۱۱- تمرین به روش تجسم خیالی یعنی افرادی که قرار است از آنها قدردانی کنیم ابتدا آنها را مجسم کرده و به ایفای نقش بپردازیم.

برای انجام قدردانی نکات زیر را به خاطر داشته باشید:
۱ـ قدردانی باید دقیقاً‌ از افرادی که لازم است انجام گیرد به این معنا که اگر بخواهیم از همسر خود درمقابل عملی که انجام داده قدردانی نمائیم باید این سپاسگزاری را از خود همسر انجام دهیم و نه فرزندان.
۲ـ کیفیت و کمیت قدردانی باید متناسب با کیفیت و کمیت عمل انجام شده باشد.
۳ـ سعی کنیم در قدردانی از شیوه‌های کلامی و غیرکلامی توأما استفاده کنیم مثلاً‌ تشکر کردن به همراه لبخند زدن.
۴ـ عمل قدردانی را محدود به سن اشخاص نکنیم مثلاً نگوئیم که چون بچه کوچک است نیاز به قدردانی ندارد.
۵ـ موضوع یا مسئله‌ای که از آن قدردانی می‌کنیم باید دقیقاً‌ مشخص شود تا فرد متوجه شود از کدام کار او قدردانی نموده‌ایم.

البته هرچند که قدردانی و سپاسگزاری از زحمات دیگران امری بسیار پسندیده است اما اگر همیشه توقع داشته باشید در مقابل خدمت یا کاری که در حق دیگران انجام داده‌اید از شما قدردانی شود اشتباه کرده‌اید و بی‌جهت خود را به طرف یک دنیای پر از غصه و رنج هدایت کرده‌اید.

۱-۴مهارت های زندگی:

امروزه علیرغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوه‌های زندگی، بسیاری از افراد در رویارویی با مسائل زندگی فاقد توانایی‌های لازم و اساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مسائل و مشکلات روزمره آسیب پذیرتر کرده است همه‌ی ما باید بتوانیم مسائلی را که در زندگی با آنها مواجه می‌شویم حل کنیم،‌ خوب تصمیم‌گیری کنیم و وقتی دچار هیجان‌هایی مثل ترس، خشم، خجالت یا غمگینی می‌شویم، با آنها کنار بیاییم و آنها را به شکل درستی ابراز کنیم که به ما و دیگران صدمه نزند. ارتقای مهارت‌های فردی در بهبود زندگی بسیار مؤثر و یادگیری آنها لازم و ضروری است.

همچنین یادگیری این مهارت‌ها به ما کمک می‌کنند تا یک زندگی شاد و موفقی داشته باشیم و بطور مؤثر با کشمکش های زندگی روبرو شویم. مهارت یعنی توانایی انجام یک کار و مهارت‌های زندگی مهارت‌های شناختی، هیجانی، بین فردی و اجتماعی است (۱۱) همچنین افراد را قادر می‌سازد به طور مؤثر با مشکلات روزانه زندگی برخورد نمایند. یادگیری مهارت‌های زندگی باعث افزایش توانائی‌های روانی – اجتماعی افرد میشود. در اینجا با چند مورد از این مهارت‌ها آشنا خواهیم شد.

الف) مهارت شناخت خود
یکی از مهمترین عواملی که به ما کمک می‌کند زندگی خوب و موفقی داشته باشیم این است که خود را بشناسیم، احساس خوبی در مورد خود داشته باشیم. و از کسی که هستیم شاد و راضی باشیم. فکر می‌کنید کسی که احساس خوبی نسبت به خود دارد چه ویژگی‌هایی دارد؟
کسی که احساس خوبی نسبت به خود دارد، توانایی‌ها و استعدادهای خود را می‌شناسد، نقاط ضعف خود را می‌پذیرد و سعی می‌کند که نقاط قوت خود را تقویت و نقاط ضعف خود را اصلاح نماید.
چنین ویژگی‌هایی نقش خیلی مهمی در یک زندگی شاد و موفق دارد چون کسی که خود و دیگران را دوست دارد در زندگی شاد و خوشحال‌تر است و کسی که توانایی‌ها و استعدادهای خود را می‌شناسد برای موفق شدن تلاش بیشتری می‌کند و موفق هم می‌شود.

ب) مهارت حل مسئله:
به لحاظ ماهیت پیچیده و تغییریابنده جامعه‌‌ی ما، مردم پیوسته خود را در مبارزه با مشکلات می‌یابند. بسته به پیچیدگی موقعیت و پیامد‌های احتمالاً منفی این مشکلات ممکن است پیش پا افتاده باشند.
لذا با توجه به طیفی که از مشکلات ساده مثلاً سعی در تصمیم‌گیری در مورد پوشیدن کفش یا لباس خاص، تا مسائل مهم‌تر مانند مواجهه با کارفرمای غیرمعقول یا همسر بی‌منطق، است زندگی روزمره ما سرشار از چنان مشکلات موقعیتی است که ناگریز از حل یکایک آنهاییم. بیشتر اوقات فرآیند حل مسائل روزمره به قدری خودکار انجام می‌گیرد که ما از چگونگی انجام دقیق آنها مطلع نمی‌شویم.

با وجود این، باید به این نکته توجه کرد که بدون توانایی شناسایی مشکلات و رسیدن به راه‌حل‌های قابل اجرا، زندگی روزانه ما از هم پاشیده خواهد شد. بنابراین از آنجایی که همه‌ی افراد در زندگی خود با مشکلات کوچک و بزرگی روبرو می‌شوند، ضروری‌ است نحوه‌ حل صحیح مسائل و مشکلات را بیاموزند تا از به وجود آمدن مشکلات بیشتر پیشگیری شود و توانمندی افراد در حل مسائل افزوده گردد.

تعریف حل مسئله: 
حل مسئله بر یک فرآیند رفتاری شناختی یا آشکار دلالت دارد که پاسخهای بالقوه مؤثر برای موقعیت مشکل را فراهم می‌کند. احتمال انتخاب مؤثرترین پاسخ را از میان پاسخهای متعدد، افزایش می‌دهد. برنامه حل مساله را به دو مرحله تقسیم می‌کنیم.

۱- شناسایی مشکل: 
با انتخاب زمان و مکان مناسب جهت بحث و بررسی صریح موضوعات و حل مسئله شروع می شود. مرحله بعد تعریف دقیق مشکل است.

۲- حل کردن مشکل: 
که شامل پذیرفتن مشکل،تصریح هدف (شامل دانستن هدف، عینی، صریح و عملی بودن آنها)، در نظر گرفتن راه حل‌های احتمالی و در نهایت انتخاب بهترین راه حل است. در واقع ریز کردن مشکلات یکی از راههای یافتن راه حل است. پس از انتخاب راه حل مناسب باید آن را آزمایش و در صورت لزوم اصلاح نمود.

به طور خلاصه می توان ۶ مرحله جهت حل مشکل در نظر گرفت این ۶ مرحله را قدم به قدم طی نمایید:
۱- مشکل چیست؟……………..
۲- راه حل‌های احتمالی……………….
۳- نقاط مثبت و منفی هر راه حل
۴- نوشتن نقشه‌ی عملکردی
۵- اجرای طرح
۶- چگونه نقشه‌ی مورد نظر برای حل مشکل به خوبی عمل می‌کند؟

ج) مهارت مدیریت زمان: 
بسیاری از مردم زمان زیادی را برای دستیابی به اهداف خود صرف می‌کنند ولی تنها بخش کمی به آنچه که تمرکز دارند دسترسی پیدا می‌کنند و عده‌ی دیگر مدام در استرس به سر می‌برند. آموختن مهارت مدیریت زمان کمک می‌کند به طور واقع‌بینانه به اهداف خود رسیده، یک نقشه‌ی زندگی تهیه و از فرصت‌های خود به عنوان اهرمی برای دستیابی به اهداف استفاده نمایید. همچنین از این طریق میزان استرس خود را به حداقل برسانید.

برای اینکه بتوانید زمان خود را به خوبی مدیریت نمایید می‌توانید طبق نکات ذیل مرحله به مرحله پیش روید.
• یک جدول زمان‌بندی تهیه کنید. در بالای ستون‌های آن نام روزهای هفته و در کنار هر ردیف یک ساعت روز را بنویسید.
• از این جدول چندین نسخه کپی کنید.
• درباره هفته گذشته خود فکر کنید و هر‌ کاری را که فکر می‌کنید در هر روز و هرساعت انجام داده‌اید در خانه مربوطه یادداشت کنید. سپس یک برنامه هفتگی تهیه نمایید
• تهیه فهرست کارهایی که باید انجام شود. (مطالعه، کلاس رفتن، کار، رفت و آمد، تماشای تلوزیون، لباس شستن، غذا خوردن، صحبت با تلفن، ورزش و غیره …)
• تخمین زمان لازم برای هر کار
• پر کردن خانه‌های جدول
• اولویت‌ بندی
• حالا در کنار هریک از کارهایی که فهرست کرده‌اید مدت‌زمان لازم برای انجام آن کار را به‌طور تخمینی یادداشت کنید.
• شروع به پرکردن خانه‌های جدول با کارهایی که در فهرست خود دارید بکنید. اول از کارهایی شروع کنید که زمان ثابتی دارند و برنامه‌ریزی زمان انجام آنها دست شما نیست.

ساعت‌های لازم برای کارهایی را که ”باید” در طول هفته آینده انجام دهید بنویسید و با هم جمع کنید. تعداد ساعت‌های خالی جدول را بشمارید.
اگر تعداد ساعت‌های خالی جدول شما کمتر از تعداد ساعت‌های لازم برای انجام کار‌های ضروری است، به خاطر بیاورید که نمی‌توان در یک جعبه پنج کیلویی بیشتر از پنج کیلو بار گذاشت. در این حالت شما باید کارهایتان را اولویت بندی کنید. اولویت بندی به این معناست که شما باید کارهایتان را بر اساس درجه اهمیت رتبه‌بندی کنید.

اول فرض کنید که وقت شما کافی است و تعداد خانه‌های خالی جدول بیشتر از زمان لازم برای انجام کارهای مهم است. در این حالت فهرستی از کارهایی درست کنید که مهم هستند ولی فوری نیستند. مثلاً می‌خواهید کتابخانه‌تان را مرتب کنید. یا می‌خواهید مقاله‌ی مربوط به درسی را که باید چند هفته دیگر تحویل بدهید شروع کنید. یا به دیدن یک فیلم بروید.

• زمان لازم برای انجام هریک از این فعالیت‌ها راتخمین بزنید.
• فهرست را براساس مهم‌ترین تا کم‌اهمیت‌ترین رتبه‌بندی کنید.
• این کارها را در جدولتان جا بدهید تا زمانی که جای خالی در جدول باقی نماند.
• آخرین فهرست شما فهرست کارهایی است که نه مهم هستند و نه فوری. منظور کارهایی است که شما صرفاً‌ به این‌ دلیل آنها را انجام می‌دهید که وقت زیادی دارید.

چند توصیه: 
زمانی را برای کارهای پیش‌بینی نشده در نظر بگیرید. به ساعت بدن توجه نمایید. خواب و استراحت خود را تنظیم نموده و زمان خود را به شیوه مناسب اختصاص دهید.

• سارقین زمان را هم در نظر بگیرید: تلفن، ملاقات‌های شخصی برنامه‌ریزی نشده، آنچه که می‌شد به دیگران واگذار کرد، انجام کاری بدون داشتن اطلاعات کافی، سر و کله زدن با دیگران، بحران‌های غیرمترقبه، اهداف و اولویت‌بندی مبهم و غیر روشن، عدم برنامه‌ریزی اتلاف وقت و بلاتصمیمی، استرس، خستگی، ناتوانی در نه گفتن و بی‌نظمی و آشفتگی محل کار و زندگی.

۱-۵ باورها و اعتقادات فردی: 
در سال‌های اخیر مطالعات متعددی در رابطه با مذهب و اهمیت آن در تأمین بهداشت روانی در جای جای دنیا صورت گرفته است. معنویت سهم مهمی در کیفیت زندگی برای بسیاری از مردم در سراسر جهان دارد. معنای زندگی، ایمان و اتصال به یک موجود روحانی سهم قابل توجهی را در بالا بردن کیفیت زندگی و فراتر بردن سلامت روان دارد.

احکام و فرامین مذهبی ممکن است بر دو شکل بر سلامت روانی اثر بگذارد: 
رفتارهای فردی را شکل دهد و نگرش نسبت به دیگران را تغییر دهد (به‌عنوان مثال منجر به گرمی و دوستی بین افراد شود) همچنین می‌تواند سلامت کلی را با تشویق رفتارهای سالم بهبود بخشد و اعمالی (مانند شیوه رژیم غذایی سالم، مقررات جنسی و محدودیت بر روی مصرف مواد اعتیاد‌آور) که اغلب می‌تواند به بهبود سلامت جسمی، بهبود کلی رفاه و سلامت روانی کمک کند.

در مقابل، حفظ سلامت روانی نیز دارای اثر مثبت بر روی توسعه یک زندگی سالم معنوی دارد. تعدادی از مطالعات بالینی و اپیدمیولوژیک به خوبی نشان داده‌اند که معنویت می‌تواند تحت برخی از شرایط به جلوگیری از افسردگی کمک کند به عنوان مثال طی مطالعه‌ای در زنان مسن مبتلا به شکستگی لگن مشخص گردید که شیوع و شدت افسردگی و عوارض روانی ناشی از شکستگی لگن در زنانی که دارای اعتقادات مذهبی هستند به مراتب کمتر بوده و وضعیت حرکتی بهتری در این زنان مشاهده می شود (۱۷،۱۸(در زمینه اعتقادات فردی جهت حفظ، تأمین و ارتقاء بهداشت روان به خاطر داشتن این نکات کمک کننده است.

– توکل بر خدا و واگذاری همه چیز به خدا، ضمن اینکه وظایف خویش را انجام دهید.” و مَن یتوکلَ عَلَی الله فهو حسبه ان الله . . .”
– وجود آرامش و بر طرف کردن اضطراب و نگرانی‌ها و دلهره‌ها که بهترین و مطمئن‌ترین راه برقراری آن آموزش و تربیت دینی است.
– درک واقعیت‌های جهان و آگاهی از قوانین نظام آفرینش و دیدن و اندیشیدن در آثار الهی.
– تسلیم محض بودن در برابر خداوند متعال و نداشتن ترس و اندوه و غم از غیر خدا.
– رسیدن به یقین و باور قلبی از طریق ایمان به خدا.

۲-عوامل محیطی: 
تا به حال عوامل فردی مؤثر بر سلامت روان را بررسی نمودیم. اما علاوه بر این عوامل فردی عوامل دیگر محیطی نیز وجود دارند که بر روی سلامت روان مؤثر هستند. این عوامل شامل طیف وسیعی از حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی (نظیر جنگ و جنایت)، فرهنگی، محیط خانوادگی (نظیر خواسته‌های غیرواقعی والدین، حمایت‌گری بیش از حد و برعکس طرد کردن و….) است که در ذیل با تأثیر این عوامل آشنا خواهید شد.

۲-۱ عوامل اجتماعی: 
یکی از عوامل تعیین کننده سلامت انسان بهره‌مندی از حمایت‌های اجتماعی به معنای اقدام‌های کمکی در شرایط سخت زندگی برای نوع بشر است. زندگی در محیطی که دارای سلامت اجتماعی بالایی است به سلامت روان فرد نیز کمک می کند.

البته رابطه بین سلامت جسمی و روانی و عوامل اجتماعی، زیستی و روانشناسی در کشورهای مختلف پیچیده است سلامت اجتماعی به چگونگی وضعیت ارتباط فرد با دیگران در جامعه می‌پردازد.

هر نوع قطع ارتباط بین فرد و جامعه، به گونه‌ای که افراد در چارچوبهای اجتماعی جذب نگردند، زمینه‌ای مساعد برای رشد انحرافات اجتماعی و پیدایش مشکلات سلامت روان ایجاد می‌نماید.

در تعریف سلامت در سال ۱۹۴۸ که توسط سازمان بهداشت جهانی بیان شد، سلامت اجتماعی سطحی از سطوح سلامت کلی فرد بیان شده است. سلامت اجتماعی را به‌عنوان گزارش فرد از کیفیت روابطش با افراد دیگر (نزدیکان و گروههای اجتماعی) که وی عضوی از آنهاست نیز تعریف می‌کنند و معتقدند که سلامت اجتماعی بخشی از سلامت فرد را که شامل پاسخهای درونی فرد (احساس‏، تفکر و رفتار) است می‌سنجد که نشانگر رضایت یا فقدان رضایت فرد از زندگی و محیط اجتماعیش می‌باشد. در واقع کیفیت زندگی و عملکرد شخصی فرد را نمی‌توان بدون توجه به معیارهای اجتماعی ارزیابی کرد و عملکرد خوب در زندگی تکالیف و چالش‌های اجتماعی را نیز دربر می‌گیرد. بیکاری، سطوح پایین آموزش و پرورش و کمبود غذا، سرپناه و دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی نمونه‌هایی از عوامل اجتماعی مرتبط با سلامت روان هستند که توانایی مردم را جهت فعال بودن در جامعه محدود می‌کند. این عوامل اجتماعی منفی و اقتصادی مرتبط با فقر علاوه بر این به‌عنوان یک مانع سلامت روانی عمل می‌کنند. تبعیض نیز می‌تواند تأثیر منفی بر سلامت روانی داشته باشد.

۲-۲عوامل فرهنگی:

سواد سلامتی: 
سواد سلامتی به صورت توانایی به دست آوردن، فهمیدن و استفاده از اطلاعات از طریق راههایی که سلامتی را حفظ می‌کند و ارتقا می‌دهد تعریف شده است. سواد سلامت روان نیز اشاره به دانش و باورهای مربوط به اختلالات روانی دارد که به شناخت، مدیریت و یا پیشگیری از این اختلالات کمک می‌کند.

سواد سلامت روان شامل توانایی تشخیص برخی اطلاعات، دانستن چگونگی طلب کمک در خصوص کسب اطلاعات بهداشت روان، دانستن عوامل خطرساز و علل و نگرش‌هایی است که شناخت و طلب کمک به طور مناسب را ارتقا می‌دهد. بررسی‌ها نشان داده است که ارتقای سطح سواد به اشخاص اجازه می‌دهد که به دنبال تشخیص زودهنگام، پیشگیری، طلب کمک و مداخله‌ی مناسب برای اختلالات روانی باشند. همچنین از طریق ارتقای سطح سواد افراد برخی مهارت‌های لازم برای حمایت از افرادی که دچار اختلالات روانی هستند را در شبکه‌ی اجتماعی کسب می‌کنند.

خانواده: 
خانواده هم از عوامل مؤثر فرهنگی و هم اجتماعی در شکل‌گیری رفتار فرد است. فضای خانه، نخستین و بادوام‌ترین عاملی است که در رشد شخصیت افراد تأثیر می‌گذارد به گونه‌ای که می‌توان گفت پدر و مادر نیرومندترین آموزگار افراد در زندگی هستند. خانواده سالم خانواده‌ای است که سلامت روان و آرامش معنوی و روانی هریک از اعضای خانواده حمایت می‌کند. محیط خانواده بر سطح سلامت جسمی و روانی تأثیر خواهد گذاشت همانطور که می‌تواند به عنوان خطری برای زندگی آینده باشد. برای رسیدن به یک خانواده سالم والدین باید به بچه‌ها توجه کنند و وقت کافی برای آنها و نیازهای عادی انها در نظر بگیرند. کودکان بسیاری از رفتارها را از والدین خود می‌آموزند و والدین باید نحوه‌ی رفتار صحیح با کودکان خود را بیاموزند.

دانستن نکات زیر به داشتن یک خانواده شاد و سالم کمک می‌کند:

۱- ایجاد روابط سالم بین اعضای خانواده: خانواده‌های فاقد روابط گرم و محبت‌آمیز، خانواده‌های دارای روابط خصومت‌آمیز و شیوه‌های ارتباطی شدیداً وابسته در خانواده معمولاً ناسالم گزارش شده‌اند.برقراری شیوه ارتباطی منطقی، محترمانه و در عین حال گرم و صمیمانه نشان دهنده‌ی خانواده سالم است.
۲- توجه به سلامت جسمی افراد خانواده: تغذیه سالم، فعالیت فیزیکی مناسب، پرهیز از دخانیات و کنترل بیماری‌های مزمن به حفظ سلامت جسمی ما کمک می‌کند.
۳- تلاش در جهت شناخت یکدیگر و تقویت اعتماد به نقس.
۴- گوش دادن به صحبت‌های یکدیگر با دقت بدون هرگونه قضاوت، پیش‌داوری و یا نصیحت.
۵- فراهم کردن شرایط گفتگو و تبادل نظر برای همه افراد خانواده.
۶- انجام فعالیت‌های گروهی: برنامه‌ریزی جهت انجام گروهی برخی از وظایف در خانواده، تماشای برنامه تلویزیونی به صورت دسته جمعی و…
۷- خودداری از سرزنش افراد خانواده.
۸- مسئولیت‌پذیر بودن نسبت به یکدیگر.
۹- احترام به اعتقادات مذهبی.
۱۰- عمل کردن به آنچه می گوییم.
۱۱- هماهنگ بودن والدین با یکدیگر و اطلاع از نیازهای افراد خانواده.
۱۲- پرهیز از توهین و سرزنش و پرخاشگری والدین نسبت به هم.
۱۳- توجه به رفتارهای مثبت یکدیگر و تشویق و ترغیب رفتارهای پسندیده اعضای خانواده.

۲-۳عوامل سیاسی و حقوقی: 
نظام بین‌المللی حقوق بشر یک چارچوب مفید برای ارتقاء ذهنی بهداشت و درمان ارائه می‌دهد. گفتمان بین‌المللی حقوق بشر امروز به طور گسترده‌ای سلامت روان را به رسمیت می‌شناسد.

در منشورحقوق بشر حق سلامت جسمی و روحی برای اولین بار در سال تأسیس سازمان جهانی بهداشت در سال ۱۹۴۶ اعلام شده است. “لذت بردن از بالاترین استاندارد سلامت قابل دسترسی یکی از حقوق اساسی هر انسان “است.
سازمان ملل متحد فراتر از صرفاً اذعان به حق سلامت روان، گفتمان بین‌المللی حقوق بشررا تصدیق می‌کند که برخی از شرایط سیاسی و اقتصادی نیز به این منظور وجود دارد.
عوامل سیاسی از جمله نقض حقوق بشر در داخل یک کشور، می‌توانند پیامدهای مخرب و مضر بر سلامت روانی جمعیت داشته باشند. برخی افراد و گروه‌های درون جامعه حقوق افراد به ویژه حقوق افراد آسیب‌پذیر را با عواملی مانند تبعیض و به حاشیه راندن نقض می‌کنند.

پیامدهای تبعیض، همراه با حس بیگانگی می‌توانند عمق کرامت و عزت نفس را که عوامل تعیین کننده سلامت روان و تندرستی فرد است تحت تأثیر قرار دهد. Gostin در سال ۲۰۰۱ بیان کرده است که ارتباط اساسی بین بهداشت روانی و حقوق بشر وجود دارد. در مقابل ، سلامت روانی افراد وابسته به توانایی خود برای لذت بردن و عمل کردن به طیف وسیعی از حقوق افراد است.

Sothearaو Rwema در سال ۲۰۰۳ بیان کرده‌اند که مدت زیادی است اذعان شده است که اشکال افراطی از سوء استفاده ، نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت به عنوان نسل‌کشی تأثیر منفی روانی بر بهداشت روانی افراد دارد. از دست دادن عزیزان، قرار گرفتن در معرض اشکال شدید خشونت و اختلال عمومی نه تنها منجر به اختلال استرس پس از تروما می‌شود همچنین منجر به افزایش قابل توجه دیگر مشکلات در درازمدت و به شکل مزمن مانند افسردگی و اضطراب شود.

۲-۴ عوامل اقتصادی: 
برآورده نشدن نیازهای اقتصادی و شغلی افراد باعث بروز فشارها و تنش‌های روانی شدید در افراد می‌شود که این امر سلامت روانی آنها را به مخاطره می‌اندازد. امنیت شغلی، ایجاد شرایط کاری اشتغال منصفانه و کارهای مناسب و در خور شأن افراد باعث افزایش سلامت روانی، رفاه و رضایت شغلی. اشتغال منصفانه به معنی شرایط عادلانه در جذب افراد برای مشاغل و تکمیل کننده مفهوم کار مناسب است. در مقابل میزان بالای بیکاری موجب بیماری‌های مختلفی از جمله بیماری‌های روحی ناشی از نا امنی شغلی و مرگ زودرس می‌شود.

ناامنی شغلی بر میزان‌های ابتلا به بیماری‌های اضطرابی، افسردگی، قلبی عروقی و عوامل خطر مرتبط با این بیماری‌ها تأثیر به سزایی دارد. البته صرف داشتن یک شغل همیشه ضامن سلامتی جسم و روان نیست و در این خصوص کیفیت شغلی نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

ارتباطات شغلی، رفتارها، پیامدها و عملکردهای شغلی، خود جزء عوامل کلیدی و مهم تأثیرگذار بر سلامت روان کارکنان محسوب می‌گردد.

منظور از کار مناسب نیز تأمین فرصت‌هایی برای شغل‌های مولد با درآمد منصفانه، امنیت محیط کاری و حمایت اجتماعی از خانواده است.

۲-۵ دسترسی به خدمات (مسکن، تغذیه، آموزش): 
سازمان جهانی بهداشت در سال ۲۰۰۱ بیان کرده است که تنها اشکال افراطی از نقض حقوق بشر مانند تجاوز و خشونت خانگی نیست که تأثیر منفی بر سلامت روان می‌گذارد. کمبود غذا، نبودن عدالت در توزیع امکانات، کمبود دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی و… نیز از دیگر عوامل مرتبط با سلامت روان هستند.

– مسکن مناسب: 
به طور کلی داشتن یک خانه امن و مقرون به صرفه به‌عنوان یک نیاز اساسی است. محیط پایدار به حفظ سلامت و تندرستی کمک می‌کند. در مقابل مسکن نامناسب یا بی‌خانمانی می‌تواند به توسعه‌ی مشکلات روحی و روانی کمک کند، یا می‌تواند مدیریت مشکلات بهداشت روان را دچار مشکل نماید.

برای کسب آسایش در منزل شما نیاز دارید که صورتحساب‌های خود را به طور منظم پرداخت کنید.
با همسایه‌های خود رابطه خوبی داشته باشید و محیط خانه را تمیز نگه دارید. اگر سلامت روان شما مختل شود دیگر شما قادر نخواهید بود که از خانه‌تان به خوبی مراقبت نمایید. همسایه‌ها، دوستان و خانواده‌ها اشخاصی هستند که شما با آنها سروکار دارید و می‌توانند تأثیر بزرگی بر روی محل زندگی شما داشته باشند.

اگر شما در نزدیکی یکی از اعضای خانواده، دوستان و یا نزدیکان باشید آنها می‌توانند از شما پشتیبانی نمایند اما امکان دارد که مشکلات ارتباطی نیز پیش آید که استرس‌زا باشد و مشکلات روحی روانی را بیشتر نماید.

– تغذیه: 
براساس شواهد موجود، بهبود تغذیه کودکان می‌تواند به بهبود وضعیت شناختی، بهبود نتایج آموزشی و کاهش خطر برای سلامت روانی منجر شود، به خصوص برای کسانی که در معرض خطر هستند و یا در جوامع فقیر زندگی می کنند استفاده ازداروهای مکمل نظیر قطره مولتی ویتامین و نظارت بر رشد از کارهایی است که برای کودکان باید انجام شود. یک مدل ترکیبی که ازمداخلات تغذیه‌ای (به عنوان مکمل غذایی) و مشاوره و مراقبت‌های روانی (مثل به گرمی برخورد کردن و گوش دادن مؤثر) است در این زمینه کمک کننده است.

علاوه بر این، ید، نقشی کلیدی در پیشگیری از عقب‌ماندگی ذهنی و جسمی و اختلال در توانایی یادگیری دارد. پس یددار کردن نمک به طور غیرمستقیم مانع از مشکلات مربوط به سلامت روانی و جسمانی می شود.

– بهبود دسترسی به آموزش: 
سواد کم و سطح پایین آموزش و پرورش مشکلات اجتماعی و روانی عمده‌ای به وجود می‌آورد. فراتر از کسب اطلاعات و مهارت‌های خاص، زنان از اطلاعات و ایده‌هایی مطلع می‌شوند که ریسک را کاهش داده و کیفیت زندگی را بهبود می‌دهد که همه‌ی اینها منجر به احساس افتخار، احساس ارزشمندی و هدفمندی در زنان می‌شود.

منبع: سایت پزشکان بدون مرز