گفتگو با حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعليشاه

Hhdnat majzoobaalishah05

یاد آن کیمیاگر تنها؛ گفتگو با آقای دکتر نورعلی تابنده دربارهٔ استاد محمود شهابی

روز چهارم مردادماه، سالگرد درگذشت شادروان استاد محمود شهابی، دلیل خوبی است برای زنده نگاه داشتن یاد او و بزرگداشت مقام علم و دانش و خدمات علمی ایشان. او که تا مرحلهٔ اجتهاد در حوزه‌های علمیه به تحصیل علوم اسلامی پرداخته بود، بعدها در دانشگاه تهران شاگردانی برجسته تربیت کرد و به تألیف آثاری ارزشمند و ماندگار توفیق یافت. وی اگرچه تحت فشار و ظلم دستگاه ستمشاهی پهلوی ناچار به ترک لباس مقدس روحانیت شد (و از این جهت نیز همواره ناخشنود بود) اما مورد احترام بزرگان و علمای دین قرار داشت. مجموعه‌ای که به همت آقایان محسن دریابیگی و سید علی نجفی فراهم آمده است، گفت‌وگوهایی است با بزرگان و اساتید صاحب‌نام معاصر که می‌تواند اولین گام در بزرگداشت مقام علمی آن استاد بزرگوار باشد. بسیار خوشوقتیم که این ارج‌نامه به‌عنوان ضمیمهٔ فصلنامه نقد کتاب فقه و حقوقی (شماره ۲ – تابستان ۱۳۹۴) منتشر می‌گردد. بدان امید که پس از این شاهد کارهایی کامل‌تر و جامع‌تردراین باب باشیم.

سید محمدعلی احمدی ابهری سردبیر فصلنامه نقد کتاب فقه و حقوق – گفتگو با دكتر نورعلى تابنده


دکتر نورعلی تابنده: 
مرحوم شهابی از اساتیدی بود که میل داشت با شاگرد ارتباط معنوی داشته باشد البته من مجال يا توفیق این را نداشتم که اینگونه رابطه‌ای داشته باشم، اما در ارتباط کم هم متوجه این مسئله می‌شدیم. ایشان با آنکه تبارشان با طایفهٔ ما درگناباد که ملقب به بیچاره بود، ارتباط نداشتند، اما با این حال به من محبت داشتند. به مرحوم اخوی هم توجه می‌کردند. با اینکه عقیده‌اش با عقیدهٔ ما مخالف بود. یادم می‌آید آقای شهابی که از پاریس به تهران آمده بودند از حال اخوی پرسیدند. گفتم ایشان به جهت پیری فرتوت هستند و من امروز به عیادت ایشان رفته بودم. گفتند که خبر می‌دادید با هم به عیادت ایشان می‌رفتیم. من در مقطع لیسانس، امتحان شفاهی اصول را نزد آقای شهابی داشتم. می‌خواست ببیند شاگرد حفظ کرده یا واقعاً می‌فهمد. وقتی که آمدم، ایشان گفتند آقای تابنده درس خوانده‌ای؟ گفتم سؤال بفرمایید. بعد شروع به سؤال و پرسش کردند. قبول شدم و نمرهٔ خوبی هم گرفتم. علتش این بود که من اصول را دوست داشتم و با دقت می‌خواندم.

به نظر خودم جواب سؤالات آقای شهابی را خیلی خوب دادم. آقای شهابی در انتهای سؤالات فرمودند که آقای تابنده بفرمایید. من سؤال کردم شما از من هم مثل اخوی راضی هستید؟ لبخندی زدند و گفتند بد نیست؛ اما سال بعد هم ان‌شاءالله در خدمتتان هستیم؟ گفتم من هم خوشحال می‌شوم که سال آینده در خدمتتان در دورهٔ دکتری باشیم. ایشان نمرهٔ ۱۸ به من دادند . بالاترین نمره را دادند . بعد به من گفتند ایرادی را که در سر کلاس بر من گرفتید يادم هست – که در مطالب بعدی میگویم – بعداً ایشان به فرانسه رفته و رحلت کردند. برخی از اساتید ما در غربت جان دادند. مرحوم محمود شهابی، جلال همایی، مشکات و… رسانه‌ها قدردانی درخور از آنها نکردند. يادم هست در اوایل انقلاب دکتر نظیری مقاله‌ای نوشتند و بر این رفتار تلویزیون و رسانه‌های جمعی ایراد گرفتند که چرا با بزرگانمان اینگونه برخورد می‌کنیم. آقای شهابی هم از این برخوردها ناراحت بود که چرا قدر علم در ایران دانسته نمی‌شود. پاداشی داده نمی شود. لااقل نشان بدهند که حضور و وجود دانشمندان را درک می‌کنند. هنگامی که ایشان بحث وضع خاص موضوع له خاصی را می‌گفتند فرمودند؛ علمای گذاشته اسامی و اعلام را از مصاديق وضع خاص موضوع له خاصی می‌دانستند. ایشان فرمودند به نظر من صحیح نیست؛ برای اینکه بچه که به دنیا می‌آید تا هنگام بزرگی تمام سلول‌هایش عوض می‌شود و موضوع له اسم خاصی نیست بعد از اتمام کلاس در بین راه با ایشان صحبت کردم. گفتم: اجازه می‌دهید من توضیحی در این رابطه عرض کنم؟ گفتند: بفرمایید. گفتم بچه‌ای که به دنیا می‌آید اگر مرده به دنیا بیاید برایش اسم نمی‌گذارند. در هنگام مرگ هم نمی‌گویند حسن، می‌گویند جنازهٔ حسن، در حقیقت مردم نام را برای بدن شخص وضع نکرده‌اند بلکه برای حقیقت او که نفس ناطقه است وضع کرده‌اند. آقای شهابی گفتند: مردم که فهمی از روح ندارند. جواب دادم مردم این را نمی‌فهمند، ولی اینقدر می‌دانند که در این اسماء حقیقتی است که تا آخر هست. ۸۰ سال دیگر هم همان است. به نظر من بیان علمای گذشته صحیح است. ایشان سکوت کردند و جوابی ندادند و رفتند.

من بعد از دانشکده در دادگستری مشهد مشغول به کاربودم در آنجا با مرحوم آيت‌الله کلباسی (فرزند کلباسی بزرگ) آشنا شدم. به من گفتند شما شاگرد آقای شهابی در دانشکدهٔ حقوق بودید؟ گفتم بله. گفتند: آقای شهابی پیش ما از شما تعریف کرد و آن ایراد شما را به ما گفت. عظمت استاد را ببینید. استادی ماهر اینچنین از شاگرد غیرمسلطی تعریف می‌کند. جاهای دیگر هم گفته بودند. غالباً هم نظر مرا تأیید می‌کردند. این است که گفتم اساتید غیراز تعلیم، تربیت را هم درنظر داشتند. شاگرد به طور قهری تربیت را هم از استاد فرامی‌گیرد. ایشان سابقاً طلبهٔ خراسان بودند. در زمان رضاشاه عبا و عمامه را برداشتند و لباس بلند پوشیدند. تمام شاگردان قدر ایشان را می‌دانستند؛ چه کسانی که اهل علم بودند و چه آنان که برای اخذ مدرک آمده بودند. به نظر من با شخصیتی مثل مرحوم شهابی که هیچ‌گاه امور مرسوم شاهنشاهی را هم رعایت نکردند، نباید اینگونه برخورد شود. مرحوم شهابی، اعلی حضرتا و… نمی‌گفتند و شعری در وصف شاه نسرودند. شهابی اساساً سیاسی نبود و مرحوم شهابی قبل از اینکه مورد بی‌مهری قرار گیرد خودش رفت.

صبح‌های جمعه منزل ایشان می‌رفتید؟

بله. گاهی می‌رفتم.

ویژگی تدریسی ایشان چه بود؟

روش تدریس ایشان بر مبنای حفظ مطالب توسط شاگرد نبود. می‌گفت اگر نظری در رابطه با این استدلال دارید بگویید. من هم استفاده می‌کنم. اصولاً در رشتهٔ حقوق اطلاع بر قوانین مدنی لازم است اما کافی نیست. ارائهٔ بحث به صورت استدلالی مهم است. آقای شهابی درس خود را به صورت استدلالی ارائه می‌کردند. ایشان مجال به شاگرد می‌داد که ایراد کند و سؤالات او را جواب دهد. در طول سال فراموش نمی‌کردند که شاگردان چگونه در درس حاضر شده‌اند. اگرچه در دانشگاه مثل حوزه، ارتباط بسیار میان شاگرد و استاد نیست ولی ایشان از حال شاگرد خود باخبر بودند تا بدانند شاگرد حفظ می‌کند یا واقعاً می‌فهمد. مرحوم شهابی از این رو امتحانش را هم شفاهی می‌گرفت. امتحان هر نفر، نیم ساعت طول می‌کشید. ۲۰ نفر شاگرد بعدازظهرها می‌آمدند و از همه امتحان می‌گرفتند. تحملش خوب بود من عصبانیتش را ندیدم. شاگردهای دیگر هم ندیدند. تدریسشان به نحوی بود كه شاگرد، درس را می‌فهمید.

درمورد اساتیدشان هم چیزی می‌گفتند؟

يادم نمی‌آید ولی این‌قدر می‌دانم که ایشان همسایهٔ ما در جام بودند. پدر ایشان به زراعت اشتغال داشت. بعد به مشهد آمده و درس طلبگی خوانده و مورد علاقهٔ علمای مشهد بودند. با علمای مشهد مانند آقای میلانی و کلباسی ارتباط داشتم و با فقیه سبزواری رابطهٔ زیادی نداشتم، اما همگی به ایشان احترام می‌گذاشتند. به چشم روحانی به او نگاه می‌کردند. مورد احترام خراسانیان بود.

بحث سیاسی هم در درس می‌کردند؟

سعی داشتند وارد مسائل جروبحث‌دار نشوند. شاگردها هم توانایی بحث نداشتند. بحثی می‌شد از روی عواطف انجام می‌گرفت. سعی می‌کردند در صحبت‌ها مباحث تشنج‌زا را به میان نکشند با این حال خلاف عقیده‌اش سخنی نمی‌گفت. در هنگام درس هم مجال تملق و مطالب دیگر به شاگرد نمی‌داد. درس می‌دادند می‌رفتند.

نظر مرحوم شهابی در رابطه با عرفان چه بود؟

در رابطه با عرفان ایشان مجله‌ای منتشرکردند به نام ایمان که مرتب آن را می‌گرفتم. دورهٔ این مجله را به کتابخانهٔ سلطانی دادم. راجع به آن مجله هم گاهی می‌رفتم و سؤالاتی می‌کردم. راجع به عرفان، نظر مثبت و خوبی داشتند. ایشان رواج دین را عرفان می‌دانست. اما با طایفهٔ ما میانه‌ای نداشت و بحثی نمی‌کردند. عنادی نداشت. اخوی نیز در یکی از آثار خود از آقای شهابی تجلیل کرده است. هر دوى ایشان جایگاه هر بحثی را می‌دانستند.

منبع: فصلنامه نقد کتاب فقه و حقوق